ابن خلدون (اعجوبۀ علم و دانش در جهان اسلام)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 27 دسامبر 2013

ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد یکی از نوابغ و دانشمندان کم نظیر و متبحرعرب و جهان اسلام است که نه تنها در تاریخ، بلکه در اقتصاد، سیاست، علم الاجتماع، فرهنگ ، دین، ادب و بشر شناسی مقام برجسته و بی بدیل دارد. او در رمضان سال 732 هجری قمری (27 می 1332 میلادی) درتونس در یک خانواده ای سرشناس وحاکم اندلسی متولد شد. علوم متداول را نخست از پدر آموخت و هنوز هژده سال داشت که پدر و مادرش در اثر مرض مدهش وبا وفات کردند و از آن پس او به دنبال دانش و سیاست سرگردان شهرها شد. زندگی او تا سالهای متمادی دستخوش نشیب و فراز های فراوان گردید، گاهی در صریر مقام و عزت قرار گرفت و زمانی هم درعقوبت و مشکل دچارشد، زیرا در آنزمان تاخت و تازهای آزمندان قدرت سخت دامنگیرساحات اندلس و تونس و مغرب گردیده بود.

ابن خلدون در میان آنهمه عروج ها و سقوط های حمکرانان و سلاطین آن مناطق گیرماند و در کورۀ سیاست و تاریخ باجهان بینی شگرف پخته شد، چنانکه درآن عصرمثل و مانندی نداشت. اوپس از دو دهه فعالیت های سیاسی با خستگی از آنهمه فتنه و آشوبها  به سیر آمد و درصدد آن شد تا زندگی آرام و بدون اضطراب را پیشه کند و به مطالعه و تحقیق بپردازد. او به این منظور به اندلس برگشت ، ولی دیری نگذشت که مقهور و مغضوب سلطان آنجا گردید و در قلعۀ «ابن سلامه» در الجزایر کنونی که هنوزهم خرابه های آن قلعۀ باعظمت به مشاهده میرسد، برای چهار سال مجبور به اقامت گردید. دراین وقت ابن خلدون چهل و دو سال عمر داشت و درآنجا کتاب معروف خود را نوشت بنام «مقدمۀ ابن خلدون » که بعد ها بسیار شهرت یافت. پس از آن به تونس برگشت و درسایۀ لطف سلطان آنجا صاحب مقام ومنزلت گردید. او در تونس از یکسو به تدریس پرداخت و از سوی دیگر برای تکمیل کتاب تاریخ خود دسترسی به منابع و مآخذ پیدا کرد وپس از اکمال، آنرا به سلطان تونس تقدیم نمود. 

دراینوقت ابن خلدون به پنجاه سالگی رسیده بود که آرزوی سفر حج کرد و با کشتی از تونس به مصر آمد، ولی موجبات سفر حج فراهم نشد و در قاهره ماندگار گردید. وقتی خانواده خود را از تونس به مصر خواست، کشتی در میانۀ راه دچارطوفان شد و خانواده ای اوهمه غرق شدند. پس از این فاجعه  ابن خلدون تنها ماند و همه نیروی خود را درمصر به تدریس و شغل قضأ گذشتاند و از کاری به کاری دیگر گماشته شد. زبان فصیح و دانش فراوان و شدت عمل در مسند قضأ ازیکطرف او را بیشتر به شهرت رسانید و ازطرف دیگر برای او دشمنانی را نیز بار آورد.

ابن خلدون دراین مدت به تألیفات بیشتر پرداخت و فصول جدید را در کتاب تاریخ خود افزود و مباحث مربوط به تاریخ مشرق را توسعه داد و برخی قسمتها را در کتاب «مقدمه» اضافه کرد که بعد از اکمال، نسخه ای آنرا به سلطان مصر هدیه داد و هم از او خواست تا نسخۀ دیگر را به سلطان مغرب «ابو فارس عبدالعزیز» بفرستد. 

ابن خلدون درسال 789 هجری (1378 میلادی) به حجاز  و سپس به قُدس و در سال 803 هجری به دمشق سفر کرد که در آن هنگام تیمور لنگ بر حلب استیلا یافت و ابن خلدون جریان استیلای تیمور و جنگ او را با سلطان مصر و همه خرابکاری های تیمور به تفصیل در قید قلم آورد. سپس او به مصر برگشت و تا پایان زندگی به نوشتن و بررسی آن وقایع در کتاب «ترجمۀ زندگی» خود مصروف گردید، تا آنکه در سال 808 هجری مَلک الموت به سراغش آمد و چراغ زندگی اش را خاموش کرد و به قول نویسندگان معاصرش در قاهره در مقبرۀ صوفیه مدفون گردید. متأسفانه اکنون نشانی از قبر او در آنجا دیده نمیشود و اما او از خاطرۀ مردم تونس هرگز فراموش نشده و خانه ای را که محل تولدش بود، حالا به مدرسۀ بنام «ادارۀ علیا» اختصاص داده اند و در نزدیکی آنجا مسجدی قدیمی قرار دارد که میگویند ابن خلدون در آن مکتب درس خوانده است.

تنها کتاب مهمی که از تألیفات ابن خلدون برای ما باقی مانده است همانا تاریخی است که نام دراز دارد و با اختصاربه «کتاب العبر» شهرت یافته و به تعبیر خود مؤلف مشتمل بریک مقدمه و سه کتاب است: کتابی که اکنون به «مقدمۀ ابن خلدون» معروف گشته در حقیقت همان مقدمه و کتاب نخستین العبر است. العبر درهفت مجلد نوشته شده که کتاب دوم، سوم، چهارم و پنجم آنرا ابن خلدون بنام «کتاب دوم» نامیده و مشتمل بر تاریخ عرب، تاریخ اسلام و تاریخ مشرق میباشد. کتاب ششم و هفتم که مؤلف آنرا «کتاب سوم» خوانده مشتمل بر تاریخ بربر و مغرب است که کتاب هفتم بنام «التعریف» با شرح حال مؤلف خاتمه می یابد. باید خاطر نشان کرد که کتاب «العبر» فقط یک بارچاپ شده ولی کتاب «مقدمه» چندین بار طبع گردیده است.

کتاب «مقدمۀ ابن خلدون» در اوایل قرن 19 توجه علما و دانشمندان اروپا را به خود معطوف کرد وبزودی به زبانهای فرانسوی، آلمانی و انگلیسی ترجمه گردید و از آن به بعد هریک درباره اهمیت آن مقالات، رسالات و کتب فراوان نوشتند که ازاین طریق ابن خلدون در اروپا و جهان شهرت بسزا کسب کرد.

دانشمند آلمانی «هَمَرHammer » ضمن انتشار مقالۀ در سال 1822 دربارۀ زوایای تاریخ اسلام به بعضی نظریات ابن خلدون اشاره کرده و او را «منتسکیوی عرب» لقب داده و افزوده است: «مقدمۀ ابن خلدون از مهمترین تألیفاتی است که در پایتخت دولت عثمانی شهرت دارد و از کتبی است که کلیه رجال و وزیران و امرا و عموم روشنفکران و کارکنان دستگاه های مختلف دولت عثمانی آنرا مطالعه میکنند.»

 پس از آنکه جلد اول مقدمه در سال 1862 و دو جلد دیگر آن تا سال 1878 به زبان فرانسوی ترجمه و به چاپ رسید، مورد توجه بیشتردانشمندان غرب قرار گرفت و همه از نبوغ این متفکر بزرگ عرب سخت درشگفت شدند و دریافتند که ابن خلدون بر بسیاری از محققان اروپائی در آراء و نظریات با ارزش و مهم سبقت داشته است. آنها فکر میکردند که دانشمند «ویکوVico  » نخستین کسی بود که فلسفۀ تاریخ را در اوایل قرت 18 زیر بحث برده ، ولی پس از انتشار مقدمه ثابت شد که ابن خلدون اینکار را سه و نیم قرن قبل از او مطرح کرده بود وبه گفتۀ کولوزیو    Colosio  «ابن خلدون نخستین نویسندۀ است که در جهان در موضوع فلسفۀ تاریخ  بحث و تحقیق را آغاز کرده است».

دانشمندان غرب گمان میکردند که اوگوست کانت نخستین بار جامعه شناسی را پایه گذاری نموده و اصول آنرا برمبنای علمی استوار ساخته است، درحالیکه پس از انتشار «مقدمه» جامعه شناسان غرب فهمیدند که ابن خلدون چهار و نیم قرن قبل از اوگوست کانت این دانش را بنیاد گذاری کرده بود. دانشمند امریکائی ناتانیل شمیت N. Schmidt در سال 1930 در رسالۀ بنام «ابن خلدون، مورخ و جامعه شناس و فیلسوف» می نویسد: «اگر متفکرانی که دراین قرون اخیر دانش جامعه شناسی را بنیان گذاری میکردند، به مقدمۀ ابن خلدون دست می یافتند، ازحقایقی که وی پیش از آنان کشف کرده و شیوه های که این نابغۀ عرب سالیان دراز پیشتر از آنها ابتکار کرده بود، بسی بهره ها می بردند و میتوانستند دراین دانش نوین سریعتر و بهتر پیشرفت کنند». همچنان بسا نظریاتی را که مارکس، ژان باتیست سی و باکونین در زمینه های اقتصاد سیاسی و عدالت اجتماعی و جامعه شناسی در اواسط قرن نزدهم بیان کردند، ابن خلدون قبلاً در قرن چهاردهم آنرا در «مقدمه» تذکار داده بود، طوریکه نظریات ابن خلدون دربارۀ نقش کار و مالکیت و مزد او را از دانشمندان پیشقدم اقتصاد معرفی میکند.

تاین بی Toynbeeـ مورخ معروف جهان در کتاب «مطالعۀ در تاریخ» که جلد ششم آن در سال 1939 در آکسفورد به نشر رسید، بکرات از ابن خلدون نام می برد و او را از «هوشمندان و نوابغ» می شمارد و به چگونگی نوشتن «مقدمه» و اینکه ابن خلدون آنرا در دورۀ اعتزال از امور سیاسی و در عالم تنهائی در قلعۀ ابن سلامه نوشته می افزاید که: «مرد فعالی که به انزوا پناه برده بود، سرانجام تغییر شکل داد و بصورت فیلسوف جاودانی در آمد که قدرت اندیشۀ او در ذهن هرکس که مقدمه را بخواند، همواره زنده می ماند» و می نویسد: «ابن خلدون در پیشگفتاری که برای تاریخ عمومی خود نوشته، به درک و تصور و ابداع فلسفه ای برای تاریخ نایل آمده است که بدون شک درنوع خود از بزرگترین کارها بشمار میرود، فلسفه ای که با هرعقل و درهر زمان و مکان قابل تطبیق می باشد».برای درک عمق فکری و فلسفی ابن خلدون میخواهم بعضی ازنمونه هایی کوتاه از شیوۀ تحقیق و بررسی  او را دراینجا اقتباس کنم که البته این چند سطر از دوجلد قطور کتاب مقدمه، همچو قطره ای از یک دریای خروشان خواهد بود: 

ابن خلدون در باب اینکه «ستم اعلام کنندۀ ویرانی اجتماع و عمران است» (صفحه 552 ـ جلد اول)  چنین می نویسد: «باید دانست که تجاوز به اموال مردم، آنانرا از بدست آوردن و باور کردن ثروت ناامید می سازد، زیرا می بینند در چنین شرایطی سرانجام هستی شان را به غارت می برند و آنچه را بدست می آورند، از ایشان می ربایند و هرگاه مردم از دست آوردن و تولید ثروت نا امید شوند، از کوشش و تلاش در راه آن دست بر میدارند. تجاوز به هراندازه باشد، به همان نسبت رعایا از کوشش در راه بدست آوردن ثروت باز می ایستند، چنانکه اگر تجاوز بسیار و عمومی باشد و به همه راههای کسب معاش سرایت کند، آنوقت مردم به علت نا امیدی از پیشه کردن انواع حرفه ها و وسائل کسب روزی دست از کلیۀ پیشه ها و هنرها برخواهند داشت…»

«آبادانی و فراوانی بازار های یک دیار تنها درپرتو کار و کوشش مردم برای مصالح زندگی و پیشه ها است که پیوسته مردم دراین راهها در تکاپو و تلاش اند و به همین سبب اگر مردم در راه معاش خود کوشش نکنند و دست از پیشه ها بردارند، بازار های اجتماع و آبادانی بی رونق و کاسد میشود و احوال متزلزل میگردد و مردم در جستجوی روزی از آن سرزمین رخت بر می بندند و درنواحی دیگر که بیرون قلمرو و فرمانروائی آن ناحیه است، پراگنده میشوند و درنتیجه جمعیت آن ناحیه تقلیل می یابد و شهر های آن از سکنه خالی میشوند و شهرستانهای آن ویران میگردد و پریشانی و نا بسامانی آن دیار به دولت سلطان هم سرایت میکند، زیرا دولت برای اجتماع به منزلۀ صورت است که وقتی مادۀ آن تباهی پذیرد، خواه ناخواه صورت هم تباه میشود…»

«مقصود اینست که پدید آمدن ویرانی  و نقصان در اجتماع به علت ستمگری و تجاوز…درفرجام ناسازگاری آن به دولتها باز میگردد و نباید گمان کرد که ستمگری چنانکه مشهور است، تنها عبارت از گرفتن ثروت یا ملکی از دست مالک آن بدون عوض و سبب است، بلکه ستمگری مفهوم کلی تر ازین دارد و هرکس ثروت یا ملک دیگری را از چنگ او برباید یا او را به بیگاری گیرد یا به ناحق از وی چیزی بخواهد یا او را به ادای تکلیف و حقی مجبور کند که شرع آنرا واجب نکرده، چنین کسی ستمگر است. بنابراین خراج ستانانی که به ناحق خراج میگیرند و آنانیکه بعنوان خراج به غارت رعیت می پردازند و کسانیکه مردم را از حقوق شان باز میدارند و کلیۀ غاصبان املاک به هر نحوه ای که باشد، همه اینها ستمگرانند و فرجام بد همۀ آنها به دولت باز میگردد، زیرا اجتماع و عمران که به منزلۀ مادۀ دولت بشمار میرود، ویران میگردد و آرزو های از مردم آن رخت بر می بندد و باید دانست که مقصود شارع از تحریم ستمگری همین حکمت و فلسفه است… »

ابن خلدون در صفحه 359 کتاب مقدمه در بارۀ «حقیقت سلطنت» می نویسد:

«پادشاهی و تشکیل دادن دولت برای انسان پایگاهی طبیعی است، زیرا در فصول گذشته ثابت کردیم که ممکن نیست بشر به زندگانی و موجودیت خود ادامه دهد، جز در پرتو اجتماع و تعاون برای بدست آوردن روزی و دیگر ضروریات خویش. وهرگاه اجتماعات برای انسان حاصل آید، ضرورت اقتضا میکند که با یکدیگر روابط گوناگون برقرار سازند و نیازمندیهای خویش را برآورند و هم برحسب آنکه در طبعیت حیوانی انسان ستمگری و تجاوز بیکدیگر سررشته است، ناگزیر هریک بدیگری دست درازی میکند تا حاجات خود را به زور از وی بستاند و دیگری برمقتضای طبیعت خشم و نام و ننگ و اقتضای نیروی بشری دراین باره پیش گیری میکند و سرانجام کار به کشمکش و زد و خورد و جنگ منجر میگردد و جنگ باعث هرج و مرج و خونریزی و نابودی نفوس بیشمار میشود و فرجام کار به انقراض نسل بشر منتهی میگردد، درحالیکه بقای نسل از چیزهایی است که خدای سبحانهُ به محافظت اختصاص داده است. پس بقای نوع بشر به حالت هرج و مرج و بی سرو سامانی و نداشتن حاکمی که مانع تجاوز آنان بیکدیگر باشد، محال و امکان ناپذیر است. و بدین سبب بشر به حاکمی که مانع دست درازی یکی بدیگری باشد، نیازمند است…»

«اگر سلطان در کیفردادن مردم قاهر و سختگیر و در امور نهانی ایشان کنجکاو باشد و گناهان ایشان را برشمرد، آنوقت بیم و خواری مردم را فرا میگیرد و سرانجام به دروغ و مکر و فریب پناه میبرند و بدان خو میگیرند و فساد وتباهی به فضایل اخلاقی آنان راه می یابد. وچه بسا که در نبرد گاهها و هنگام مدافعه از یاری سلطان دست میکشند و به سبب فساد نیت ها، امر نگهبانی کشور روبه تباهی میرود و چه بسا که به علت این وضع غوغا کنند و سلطان را به قتل برسانند و درنتیجه دولت به تباهی میگراید و حصار کشور ویران میشود… ، ولی اگر سلطان نسبت به رعایا بامهر و ملاطفت رفتار کند و از بدیها و جرایم ایشان بگذرد، همچون مردمی به خواب رفته، دربرابر وی آرام می شوند و او را پناهگاه خویش میسازند و مهر وی را دردل می نشانند و هنگام پیکار با دشمنان او جانسپاری میکنند و درنتیجه امور کشور از هرسوی بهبود می یابد. و اما توابع حسن رفتار عبارت از نعمت دادن به رعیت و مدافعه از حقوق ایشان است، زیرا حقیقت پادشاهی هنگامی کمال می پذیرد که سلطان از رعیت دفاع کند و نعمت بخشیدن و احسان سلطان به رعایا از جملۀ شرایط رفق (دوستی) و همراهی به ایشان و مراقبت در امور معاش (اقتصاد) مردم است و این امر یکی از اصول مهم رعیت نوازی و دلجوئی آنانست.»

«مقدمۀ ابن خلدون» در زبان فارسی به وسیلۀ دانشمند ایرانی محمد پروین گنابادی ترجمه شده و بار اول در سال 1336 شمسی درایران ازطرف شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در دو جلد و جمعاً 1400 صفحه به طبع رسیده که تا اکنون بیش از هفت بار تجدید چاپ شده است. مترجم در آغاز شرحی مبسوطی برآثار و احوال ابن خلدون در بیش از 40 صفحه نوشته که خواننده را با نشیب و فراز های زندگی ابن خلدون و اینکه او چگونه در سیاست پخته شده و پس از انزوا به تحقیق و تألیف آثار پرداخته است، آشنا می سازد. واقعاً وقتی یک خوانندۀ ژرف این کتاب را باز کند و یک صفحۀ آنرا بخواند، آنوقت کتاب را رها نمیکند و مطالبی را در آن می یابد که با وجود گذشت بیش از شش قرن هنوزهم گفته ها و تحلیل های آن، کلید رمز و راز سیاست و دانش محسوب میشوند.

(درتهیه این نوشته از همین ترجمۀ «مقدمۀ ابن خلدون» استفاده گردیده است)

 

 (پايان)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.