در رابطه با مقالۀ "په هرات کی د ایرانی جاسوسانو فتنه"

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 16 اپریل 2015

  آفتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد! 

قیام بزرگ و مردمی 24 حوت 1357 (14 مارچ 1979)  هرات برعلیه رژیم کودتائی 7 ثور که از آن اکنون 36 سال میگذرد، یکی از حوادث خونین و اما یکی از حماسه سازترین قیامهای کشور است که به حیث یک رویداد پرافتخار و جاودان در تاریخ مبارزات ملی افغانستان جایگاه خاص دارد. با آنکه قیام پس از پنج روز خونبار و پر از وحشت و دهشت که از یکطرف قوای مجهز با سلاح و ماشینری پیشرفته رژیم و از طرف دیگر ده ها هزار مردم بجان رسیده از ظلم و استبداد رژیم  با دستان خالی از سلاح گرم مقابل هم قرار گرفتند، با یک دسیسۀ آشکار سرکوب شد، ولی اثرات آن در وقوع رویداد های بعدی بسیار مهم و سرنوشت ساز بود. 

باید اعتراف کنم که هر قدر در مورد این قیام بزرگ بیشتر مطالعه و تحقیق کردم، لزوم نوشتن یک کتاب در این باره نزدم بیشتر قوت گرفت، تا آنکه پس از ماه ها زحمت و تلاش موفق به تکمیل آن شدم که خوشبختانه آنرا تحت عنوان “هرات ـ از قیام حوت تا امروز”  در میزان 1390 (اکتوبر 2011) در 15 فصل و 12 ضمیمه در 496 صفحه در کالیفورنیا به چاپ رسانیدم. 

در جریان تحقیق و تتبع با مراجعه به ده ها کتاب، مقاله و سائر اسناد ازجمله بیانات شاهدان عینی در رابطه با چگونگی قیام و خصوصیات آن به موضوعاتی برخوردم که قبلاً درباره کمترمیدانستم. چاپ اول کتاب بسرعت کمیاب شد و تا هنوز فرصت برای چاپ دوم آن میسر نشده است. امید که بتوانم بزودی در زمینه اقدام کنم و یا لا اقل آنرا از طریق آنلاین به نشر برسانم تا هموطنان گرامی به حقایق این رویداد مهم تاریخ کشور پی برند و از گزند تبلیغات دروغین و بی اساس گماشتگان رژیم خلقی که گویا دست خارج در این قیام شریک بوده است، درامان باشند.

دراثر تتبع و تحقیق باور من به یقیین مطلق تبدیل شد که قیام بزرگ هرات یک قیام خودجوش مردمی بود که از سوء اجرأت عمال رژیم و بی احترامی آنها به ارزش های اسلامی و رسوم اجتماعی آنجا توأم با تشدد و فشار نشأت کرده و مردم را در برابر رژیم مجبور به مبارزه خونین ساخت، اما چه مبارزۀ پرشور که تاریخ معاصر کشور نظیر آنرا کمتربخاطر داشته است. به تأسی از همین موضوع و به ارتباط با سی و ششمین سالگرد این قیام مقالۀ نوشتم تحت عنوان “قیام 24 حوت هرات یک قیام خود جوش مردمی بود!” که بتاریخ 15 مارچ 2015 در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین افتخار نشر پیدا کرد. بروز 11 اپریل در پورتال نظرم را یک مقالۀ جلب کرد که شخصی بنام “نظیف الله” زیر عنوان “په هرات کی د ایرانی جاسوسانو فتنه” آنرا نوشته بود. از آنجائیکه موضوع جاسوسی و فعالیت های نظیر آن از طرف ایران در این اواخر در رسانه ها بیشتر منعکس میشوند، علاقه گرفتم تا مقاله را بخوانم، ولی در همان سطر اول دریافتم که نویسنده مقاله همان “نظیف الله نهضت” است که چندی قبل از قیام هرات به حیث والی و منشی کمیتۀ حزبی آن ولایت از طرف نورمحمد تره کی به پیشنها حفیظ الله امین مقرر گردیده بود و در اثنای قیام چنان با قساوت عمل کرد که مردم به او لقب “چنگیز هرات” را دادند و بعداً اوکتابی نوشت بنام “آشوب بیگانگان”.  اینکه چرا نویسنده مقاله تنها به ذکر نام اول خود اکتفا کرده و از ذکر تخلص خود طفره رفته است، مایۀ تعجب نگردید، زیرا درصورت ذکرنام مکمل همه میدانستند که او همان والی خونریزی است که به امر او هزارها نفر در طول پنج روز قیام به خاک و خون غلطیدند و  خانواده ها همه درسوگ شهیدان خود در ماتم نشستند وهرات بیک میدان کربلای ثانی تبدیل گردید.

سخن کوتاه در بارۀ نظیف الله نهضت 

پیش از آنکه در بارۀ مقاله فوق الذکراو و بخصوص کتاب “آشوب بیگانگان” به بررسی بپردازم، لازم میدانم تا او را مختصربه معرفی گیرم: نظیف الله نهضت یکی از سرسپردگان حفیظ الله امین بوده و سابقۀ حزبی اش به سالهای قبل از کودتای ثور برمیگردد؛ او در سال 1354 حینیکه منشی کمیته ولایتی حزب دموکراتیک خلق (جناح خلق)  در کندز و ولایت شمال شرقی کشور(بدخشان، تخار، کندز و بغلان) بود، دراثر فعالیت های حزبی برای مدتی کوتاه زندانی شد. در سال 1356 از اکادمی تربیه معلم در کابل فارغ  و در دارالمعلمین کندز به حیث استاد مقرر گردید. بعد از کودتای منحوس ثور1357 نخست به حیث مدیر معارف ولایت کندز و معاون کمیته حزبی آنجا تعیین و سپس به حیث والی و منشی کمیتۀ حزبی ولایت بغلان ارتقا کرد. در ماه جدی همان سال نهضت تبدیلاً به حیث والی و منشی کمیته حزبی ولایت هرات گماشته شد که درعین زمان شخصی بنام سیدمکرم (به گفتۀ نهضت او درخفا به گروپ کارمل مربوط بود) به حیث قوماندان فرقه 17 هرات مسئولیت امور نظامی آن ولایت را بعهده داشت. مدت کا رش در هرات تا اخیر حوت 1357 یعنی تقریباً سه ماه دوام کرد و از آنجا به حیث والی غزنی تبدیل شد. در خزان 1358 نهضت به حیث اولین سفیر افغانستان در کیوبا تعیین گردید و حین سفر رسمی تره کی به آن کشور او نیز جز هیئت افغانی در کنفرانس هاوانا بود. در ماه جدی 1358 پس از تهاجم قوای شوروی به افغانستان و رویکار آمدن ببرک کارمل موصوف به کابل احضار و در محبس پلچرخی زندانی گردید. نهضت مدت ده سال و سه ماه زندانی بود و در اواخر حکومت داکتر نجیب از زندان رها و پس از مدت کوتاه  وطن را ترک کرد و درکشور بلجیم پناهنده شد که تا اکنون در آنجا بسر میبرد. نهضت در سال 2003 کتابی را تحت عنوان “آشوب بیگانگان” نوشت که آنرا در 228 صفحه چاپ و در دسترس قرار دارد (همزمان متن پشتوی آنرا  نیز بنام “د پردیو فتنی او تیري” در 172 صفحه تهیه کرد). کتاب مذکور دو بخش دارد: بخش اول بیشتر به دوره پرماجرای ماموریتش به حیث والی هرات، سفیر در هاوانا و ایام ده سالۀ زندانش و بخش دوم بیشتر در مورد علل و انگیزه های سقوط رژیم نجیب و عملکرد حکومت مجاهدین اختصاص یافته است.

نظیف الله نهضت در بخش اول  کتاب که با اشغال وظیفه به حیث والی و منشی کمیته حزبی ولایت هرات آغاز و تا تبدیلی او از این مقام پس از مدت کمتر از سه ماه مطالبی را گنجانیده  است که جریان قیام را از ولسوالی ها و سپس هجوم مردم به شهر هرات، سقوط فرقه 17 بدست نظامیان طرفدار قیام و مقابله قوای رژیم زیر اثر والی اعم از نیروهای پولیس و افراد حزبی به شکلی ارائه میدارد که با تحریف آشکار واقعیت ها توأم بوده و مملو از دروغ و هذیان است.

دربارۀ کارکردها و محتوای کتاب او دو مقالۀ دلچسپ (برعلاوۀ مقالات دیگر) در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است: یکی زیر عنوان “بلجیم پناهگاه قاتل 25 هزار شهید” بقلم محمود نکته دان (مورخ 15 مارچ 2008) و دیگر زیر عنوان “تأثیرات و پی آمد های جنبش 24 حوت هرات و برخورد نیروهای مختلف به آن” بقلم شیراحمد آهنگر(مورخ12  مارچ  2008).

دراینجا میخواهم یک قسمت از مقالۀ شیر آهنگر را طورنمونه اقتباس نمایم که دربارۀ او چنین می نویسد: «یکی از بدنام ترین خلقیها نظیف الله نهضت که والی هرات بوده و دستش تا آرنج به خون مردم ـ بخصوص مردم هرات آلوده است. در هجویه نامۀ از مردم و اعتراف نامه اش به جنایاتی که انجام داده و تحت نام “آشوب بیگانگان” نشر گردیده است، چرندیات لایعنی را ارائه داده که اگر محاکمه و دادگاهی برای جنایتکاران جنگی در افغانستان دائر شود، این اعتراف نامه خود کافیست تا طناب دار را بر گردن نویسنده آن کتاب و شرکای جرم اش بیندازند… نویسندۀ عقده یی کتاب با آن همه کشتاری که در جنبش 24 حوت 1357 در هرات کرده است، هنوزهم سادیسم اش ازضا نشده و با نیش قلم زهرش را بر پیکر مردم زخم دیدۀ ما تزریق میکند…» 

لاطائلات نظیف الله نهضت در رابطه با قیام هرات

دراین نوشته میخواهم به چند موضوع مهمی اشاره کنم که نظیف الله نهضت کوشیده است روی آن به نحوی برطبق دستور سران رژیم کابل و توصیه های مقامات شوروی ونیز به مقصد تبرئه خود از جنایاتی که به امر و دستور او در جریان قیام صورت گرفته است، پرده بیندازد و حقایق را طور دیگر جلوه گر سازد؛ یکی از ادعا های دروغین او موضوع دست داشتن ایران دراین قیام  مردمی و خودجوش مردم با شهامت هرات است که ذیلاً مورد بررسی قرار میگیرد:

آیا در قیام هرات ایرانی ها دست داشتند؟؟ 

نظیف الله نهضت “قیام” را “آشوب” میخواند و زیر عنوان “آشوب و مقابلۀ وطنپرستان [یعنی عمال رژیم و افراد حزبی ـ نویسنده مقاله] برای خنثی ساختن آن” چنین می نویسد: «به کمیته ولایتی راپورهای زیادی میرسید مبنی براینکه آشوب بزرگی در هرات برپا خواهد شد. گفته میشد عدۀ زیادی از افغانهای مقیم مشهد ایران در مساجد آنجا جمع شده ازطرف مقامات ایرانی تحریک میشوند تا به افغانستان رفته و دولت کفر و الحاد را سرنگون کنند. امکان این وجود دارد که نیروهای مسلح ایرانی در لباس افغان نیز با آنها یکجا شده به کشورما بنام مجاهدین اسلامی داخل شوند و آشوب بزرگی را برپا کنند. همچنان از فرقه گذارشهای [گزارشهای] روشن داده میشد که رهبری فرقه 17 را بدست افراد مشکوک مخالف دولت رها کرده و خود فرار خواهند کرد. فضای ترس و وحشت درهمه جا مسلط بود. به اساس راپورها در مجموع وضعیت چنان انکشاف کرده بود که اولاً نیروهای ایرانی در لباس مجاهدین افغان خود را به شهر هرات رسانیده و تمام ولسوالی ها را سر راه خود از بین ببرند، ثانیاً بعد از رسیدن نیروی مهاجم به شهر هرات در فرقه 17 هرات کودتا صورت گرفته و افسران فروخته شده به شبکه های جاسوسی ایران بعد از فرار رهبری فرقه قوماندان و آمر سیاسی و دیگران کنترول فرقه را مشترکاً بدست گیرند و بعد از یکجا شدن کودتاچیان فرقه با نیروهای ایرانی در نقاب مجاهدین افغان باهم به ولایت همجوار رفته و آنرا سقوط دهند و بعداً منتظر دستورهای بعدی از مرکز خود در ایران باشند. رادیو و تلویزیون ایران بدون وقفه تبلیغات ضد دولت افغانستان را تشدید نموده و مردم را به قیام مسلحانه علیه حاکمیت افغانی دعوت میکرد.»(صفحه 33 و 34 کتاب)

ادعای فوق را میتوان به چند دلیل بی اساس و دور از واقعیت خواند:

1 ــ  نهضت می نویسد: «برای اینکه پلانهای دشمنان وطن در قسمت تجاوز از سرحد ایران مخفی نگهداشته شود، آنها لازم میدانستند که دورتر از سرحد ایران و نزدیک بمرکز هرات یعنی ولسوالی پشتون زرغون آشوبی را برپا نمایند. به همین علت آشوبگران طبق پلان قبلی در قریه “سلیمی” ولسوالی پشتون زرغون بی نظمی و چور و چپاول را برپا نموده و با رسیدن قوای امنیتی دوباره فرار می نمایند». او می افزاید: «داخل شدن گروپ های خرابکار به هرات درجریان یکی دو روز ادامه یافت، دربین انها افراد مختلفی وجود داشت: افغانهای مهاجر مقیم ایران که به کار رفته بودند و ایرانی ها آنها را تجاوزی افغانی می نامیدند، جاسوسان و نظامیان ایران در لباس افغانی، روحانیون شیعه و درمجموع افغانهای تحریک شده از سوی روحانیت ایران و ایجنت های خارجی هجوم آوردند و دربین آنها عدۀ نیز بودند که به زور وادار به حرکت داخل آن گروپ ها شده بودند».(صفحه 37 و 39 کتاب) 

در برابراین ادعای بی اساس و دروغ محض او باید گفت که (قرار اعتراف خودش) ولسوالی “پشتون زرغون” از سرحد ایران بسیار فاصله دارد وهمه میدانند که برای رسیدن به آنجا باید از سه ولسوالی دیگر هرات (غوریان، زنده جان و گذره) که در جنوب شهر بزرگ هرات قرار دارند و زنده جان و گذره هم سرحد با شهر هرات میباشند، با این تعداد کثیر به شمول “نظامیان ایرانی به لباس افغانی” و آنهم در ظرف دو روز این سه ولسوالی را عبور کنند و اما مسئولان حکومتی و حزبی در خواب خرگوش فرو رفته و از انتقال همچو قوا اطلاع نیابند و در صدد مقابله در برابر آنها برنیایند؟ 

2 ــ بازهم پرسیده میشود که آیا مقامات دولتی و حزبی در طول چند روز قیام موفق گردیدند که حتی یکنفر ایرانی مربوط قوای مسلح آنکشور را در بین قیام کنندگان دستگیر کنند و او را به حیث شاهد بالفعل مداخلۀ ایران دراین قیام به مدیای بین المللی معرفی دارند؟

3 ــ به اساس ادعای نهضت: «دربین آنها [بزعم او “آشوبگران” ـ نویسنده] افراد مسلح با ماشیندار های کوچک و سواربر موترسایکل بودند، در دهات هجوم برده بخانه های دهقانان داخل شده و آنها را بزور وادار به اشتراک در آشوب میکردند و دهقانانی را که در پروگرام اصلاحات ارضی دولت زمین بدست آورده بودند، همچنان اعضای کمیته های دهقانی را مورد ضرب و شتم قرار داده و بعضاً می کشتند…»(صفحه 39 کتاب)

اگر در بین قیام کنندگان “نیروهای مسلح ایرانی در لباس افغان” می بودند، آنها باید برای حفظ جان سلاح خفیفه را با خود می داشتند تا می توانستند در برابر قوای مجهز و مسلح حکومتی به مبارزه بپردازند؛ درحالیکه واقعیت امر اینست که قیام کنندگان همه مردم محل بودند که از ولسوالی ها و قریه های نزدیک شهر از شمال و جنوب و از شرق و غرب هرات در خروش قیام بسوی شهر براه افتادند و مثل جویبار ها که از هر سو بیک دریا سرازیر میشوند، در روز 24 حوت به شهر ریختند؛ یکی با شاخی و بیل، دیگری با تفنگ قدیمی، بعضی با سلاح جارحه از قبیل تبر و شمشیر و هم تعدادی با چوب و حتی دست خالی. در بین آنها هیچ کسی نبود که حتی یک تفنگ مدرن دردست داشته و یا برموتر سایکل سوار دراین قیام اشتراک کرده باشد، همه با پای پیاده این همه فاصله های دور را از هرطرف طی کردند تا به شهر رسیدند و در شهر از زمین وآسمان بر سر شان آتشباری دوامدار صورت گرفت. قیام کنندگان در یکی دو موضع با تلفات جانی فراوان بر یکی دو تانک حکومتی حمله ور شدند وچند قبضه ماشیندار را از قوای حکومتی و حزبی بدست آوردند. دراثر همین وضع بود که با آتشباری سلاح خفیفه و ثقیلۀ و نیز بمباردمانهای هوائی رژیم در روز اول و دوم قیام به هزارها تن در این برخورد نابرابرشهید شدند، چنانیکه سرکها و چارراهی های بزرگ شهرهمه پر از اجساد بودند و کسی نمیتوانست از ترس فیرهای متواتر به انتقال اجساد بپردازد. با مشاهده این وضع، قیام درفرقه 17 سرعت گرفت و در روز سوم جنگ به شدت ادامه یافت و فرقه نظامی بدست حامیان مردم سقوط کرد. (شرح جزئیات این تراژیدی خونبار در کتاب “هرات از قیام حوت تا امروز” از این قلم به تفصیل آمده است)

4 ــ نهضت ادعا دارد که: «بتاریخ 11 حوت 1357 ولسوال غوریان غلام محمد فدائی به اساس گزارش آمر سرحدی بمن اطلاع داد که عدۀ زیادی افراد مسلح و غیرمسلح در لباس افغانی در قسمت “چهارریگ” سرحد بین ایران و افغانستان از ایران وارد افغانستان میشوند. آنها گروپ، گروپ در دهات ولسوالی غوریان پراگنده میشوند. من در زمینه با مرکز تماس گرفتم، آنها گفتند فرقه 17 در جریان است و آنها اوضاع را تحت کنترول خود دارند…» (صفحه 37)

با یک استدلال ساده، ولی مستند می توان بطلان این ادعا را  ثابت کرد، به این شرح که:

اوضاع سیاسی درایران از چندماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی درآن کشور رو به بی ثباتی میرفت و هرآن خطر سقوط سلطنت در آنجا محسوس بود. بناً درآن موقع حساس حکومت ایران به هیچ وجه مجال مداخله و آمادگی برای اعزام افراد مسلح را به هرات نداشت. پس از آنکه رژیم سلطنتی ایران سقوط کرد و انقلاب اسلامی بتاریخ 22 دلو 1357 به پیروزی رسید، اوضاع درایران تا مدتی چند ماه درهم و برهم بود. اگر از 22 دلو تا11 حوت روز شماری کنیم، فقط 21 روز از انقلاب اسلامی در ایران میگذشت. دراین مدت کوتاه در کشوریکه مواجه باتغییر کلی نظام گردیده و تمام امور بهم خورده بود، چگونه ممکن بود که رژیم نوبنیاد اسلامی ایران دستگاه جاسوسی و نیروهای مسلح خود را آماده سازد و یک تعداد آنرا فوری به خارج کشور به منظور برانداختن یک رژیم دیگراعزام دارد و چگونه در این مدت کوتاه آنها توانستند یک عده افسران فرقه 17 را تطمیع و برعلیه رژیم به کودتا بسیج نمایند؟؟ 

دراین ارتباط توجه را به این متن بقلم شیراحمد آهنگر جلب میدارم که طی یک مقاله مبسوط درزمینه مینویسد: «من درنتیجه فشار و تهدید خلقی ـ پرچمی ها، تلاش و حملات پیهم شان برای گرفتاری ام، چهار ماه و اندی بعد از انقلاب ایران، اجباراً به آنجا مانند صدها هزار هموطن دیگرم آواره شدم، بعد از این چهار ماه و اندی هنوز هم دفاتر مجاهدین خلق، چریکهای فدائی خلق، حزب رنجبران، حزب توده ووو.. در دانشگاه ها فعال بودند. بیرق هرکدام نیز درآن برافراشته و نیروهای مسلح هرکدام از آن پاسداری میکردند. یعنی هنوز حکومت واحدی در ایران حاکم نشده بود. کدام عقل سلیم می پذیرد که ظرف نزده روز مقامات ایرانی، آنهم یک عده آخوند قادر شده باشند تاضمن استحکام بخشیدن امور دیگر، دستگاه جاسوسی و نیروهای مسلحی را سازماندهی کرده و به افغانستان بفرستند؟» موصوف در ادامه می افزاید: « ظرف این مدت گردانندگان انقلاب ایران هنوز خودشان نمی دانستند که چگونه از چپاول قطعات نظامی کشورشان و از غارت اموال عمومی جلوگیری کنند. درهمان روزها رادیوی ایران فریاد می زد که حداقل راکتهای بزرگ را نبرید که خطرناک است، به قول ایرانیها به ده هاهزار مسلسل درهمان روزها از قطعات نظامی به سرقت رفت. گروه های مختلفی که درانقلاب شرکت داشتند درمناطق مختلف، مخصوصاً دانشگاه ها و مدارس دفاتر مخصوص خود را باز کرده  و هرکدام حکومت مستقلی داشتند و ازهمان مقر فرمانروائی میکردند». (آهنگر، شیر احمد: مقاله “تأثیرات و پیامدهای جنبش 24 حوت هرات و برخورد نیروهای مختلف به آن”، منتشره افغان جرمن آنلاین، مورخ 12 مارچ 2008، صفحه 1 و 2) 

5 ــ قیام 24 حوت رهبران خلقی را چنان دچار وحشت و دهشت ساخته بود که تره کی از ولی نعمت خود کاسیگین صدراعظم وقت شوروی تقاضای کمک میکند و دریک مکالمه تلفونی که درجریان قیام صورت گرفته است، دربرابر این سوال که اوضاع درهرات چگونه است، چنین پاسخ میدهد: «اوضاع خوب نیست، روبه خرابی دارد و طی یک و نیم ماه گذشته از سوی ایران نزدیک 4000 نفر نظامی با لباس غیرنظامی به افغانستان فرستاده شده اند. حالا تمام فرقه 17 پیاده به علاوه واحدهای توپخانه و دفاع هوائی که به روی طیارات ما آتش گشوده اند، دردست آنها است. درشهر جنگ جریان دارد.»

شیرآهنگر بار دیگردرمقاله خود به گفته تره کی یعنی «یک و نیم ماه گذشته» تماس میگیرد بصورت مستدل این شایعه را رد میکند که گویا ایران در قیام 24 حوت نقش داشته است. او می نویسد: «یک ونیم ماه مساوی به 45 روز میشود، هرگاه از 24 حوت به عقب برویم، به تاریخ 9 دلو می رسیم. دراین تاریخ خمینی حتی درایران نبوده و درپاریس زندگی میکرد….. خمینی بتاریخ 12 دلو به ایران وارد شد، دراین وقت هنوز نماینده شاه (شاه پور بختیار) درایران حکومت میکرد….حال چگونه ممکن است ملایان ساخت پاریس و لندن قبل از ایجاد دولت و استقرار رژیم شان درایران، از پاریس 4000 نفر نظامی راسرهم کرده و پیش از حل و فصل انقلاب و مسائل خود ایران، آنها را برای شورش به افغانستان فرستاده باشند». (صفحه 3 مقاله)

 

آیا هرات دراثر قیام سقوط کرد؟

سقوط هرات پس از قیام فرقه 17 قطعی بود، اگر کمک نظامی با یک نیرنگ سیاسی از قندهار نمی رسید، آنهم به شکلی که تانکها و وسائل تازه وارد همه با بیرق های سبز آراسته شده و قیام کنندگان فرقه 17 گمان کردند که قوتهای کمکی از قندهار برای تقویه آنها رسیده است و در برابر آنها واضحاً مقاومت نکردند. وقتی قوای تازه وارد داخل شهر شد و عملیات را به نفع رژیم شروع کرد، آنوقت کار از کار گذشته بود و قیام کنندگان فرقه مجبور شدند تا از مقاومت دست کشیده و با اسلحه دست داشته روانه کوه ها شوند و به تشکیل جبهات جهادی بپردازند.

اینکه نظیف الله نهضت ادعا میکند که : «طبق پیشبینی  آنها باید شهر هرات و  مرکز اداری ولایت هرات سقوط میکرد، برخلاف پیشبینی و خیال پردازی آنها نه تنها هرات سقوط نکرد بلکه مدافعین قهرمان و وطنپرست حزبی و غیرحزبی با شهامت و شجاعت بی نظیر از مردم خود در مقابل آشوب بیگانگان دفاع کردند از وطن ثابت قدم باقی ماندند» (صفحه 43 کتاب). نهضت افتخار نجات هرات را از سقوط قطعی بخود و اعضای حزبی خود میدهد و می نویسد: «درلحظات حساس اعضای قهرمان حزب آماده شدند تا نیروی خود را دوباره منسجم نموده و با استفاده از نیروی کم و غیرقابل مقایسه با فرقه 17 که اکنون رهبری آن در اختیار جاسوسان و وطنفروشان قرار داشت، آماده به مقابله شوند» (صفحه 45 کتاب). 

نهضت بر اظهارات مقام های ارشد سیاسی و نظامی شوروی که در آنوقت به سقوط حاکمیت دولتی در هرات اعتراف کرده بودند، خط بطلان می کشد و آنرا «تبلیغات تنظیم شدۀ کی. جی. بی. شوروی برضد حاکمیت ملی افغانها» میداند و میگوید که: «شهر هرات و مراکز اداری اکثر ولسوالی ها در دست دولت بود و صرف فرقه 17 سقوط کرده بود و فرقه نیز در محاصره قرار داشت و از هوا توسط طیارات شنیدند [در واقع طیارات شوروی از ماورای سرحد از پایگاه واقع در ترکمنستان این عملیات  پیهم و شدید را انجام میدادند ـ نویسنده] بمبارد میشد و توان مانور نظامی را از دست داده بود، در چنان حالات ضرورتی به کمک خارجی دیده نمیشد» (صفحه 48 کتاب). این عین گفته ای حفیظ الله امین بود که به مقامات شوروی اطمینان داده بود که وضع درهرات قابل نگرانی نیست، درحالیکه تره کی با ناراحتی جدی از خطر سقوط هرات از شوروی خواهان کمک عاجل و فوری گردیده بود.

من نگرانی مقامات شوروی و رژیم کابل را در مقالۀ قبلی  مختصر تذکر داده ام که البته شرح مزید آن در کتاب “هرات ـ از قیام تا امروز” از این قلم بیان شده است، اما بغرض تداعی خاطر میخواهم مختصری از گفتار گرومیکو وزیر خارجه وقت شوروی را به جلسه عاجل بیروی سیاسی آن کشور که در ارتباط با وضع خطیر هرات بطور فوق العاده بتاریخ 17 مارچ 1979 یعنی مصادف با روز سوم قیام هرات دائر شده بود، در اینجا گزارش دهم: 

ـ گرومیکو: «نظربه تازه ترین گزارشاتی که از طریق مخابرات از افغانستان توسط رفیق جنرال گوریلوف سرمشاور نظامی ما و رفیق الکیسف مسؤل موقت درآنجا دریافته ایم، حالات افغانستان به شکل وخیم روبه خرابی نهاده است. مرکز این نا آرامی ها دراین وقت شهر هرات میباشد. تا آنجا که از ارتباط مخابروی قبلی معلوم است، فرقه 17 اردوی افغان که درآنجا مستقر است، نظم و آرامش را حفظ کرده است،  لیکن خبری که اکنون به ما رسیده حاکی از فروپاشی این لشکر است.. …شمار شورشیان را مشکل است تعیین کرد، لاکن رفقای ما گفته اند که هزاران نفر، فقط هزاران نفر….ما از رفقای خود گزارشاتی دریافتیم که هرج و مرج و آشوب درهرات بالا گرفته است…و رفیق تره کی، رفیق گوریلوف سرمشاور نظامی ما و رفیق الیکسیف مسؤل موقت را نزد خود فرا خوانده …وبرای دریافت تجهیزات نظامی به شوروی روی آورده است…..باید قابل فهم بود که وی اعزام نیروهای ما را یعنی نیروهای هوائی و زمینی را تقاضا کرده  است. از دیدگاه من موضوع کمک به افغانستان را، ما باید بطور اصولی طرح و مورد غور و بررسی قرار دهیم البته با این هدف که تحت هیچ شرایطی افغانستان را از دست نمی دهیم. ما برای شصت سال با افغانستان درصلح و دوستی بسر برده ایم و حالا اگر افغانستان را از دست بدهیم، این چرخشی است برضد اتحاد شوروی و ضربه شدیدی برخلاف پالیسی ما میباشد. البته یک مسئله این است که معیار های افراطی را بکار گیریم، اگر اردوی افغان از مردم حمایت کند، این مسئله کاملاً فرق میکند  و اگر اردو از حکومت قانونی حمایت نکند و سر انجام مسئله سوم، اگر اردو برضد حکومت باشد درنتیجه برضد نیروهای ما، درآنصورت موضوع واقعاً پیچیدگی پیدا میکند». (گروموف، موریس: ارتش سرخ در افغانستان، ترجمه  عزیز اریانفر، چاپ دوم ، پشاور، صفحه 6 و7) 

برطبق تصمیم جلسه فوق فردای آنروز یعنی 18 مارچ کاسیگین بوسیله ترجمان با تره کی صحبت مفصل از طریق تیلفون انجام داد  تره کی در این صحبت به تکرار از ضعف رژیم سخن گفت و از گاسیگین خواست که شوروی با اعزام قوا  رژیم را از فروپاشی وخطر سقوط نجات دهد. تره کی گفت: «ما فکر میکنیم شام امروز یا صبح فردا هرات بدست دشمن می افتد…..من از شما التجا میکنم که بما کمک کنید….ما میخواهیم که تاجکها، ازبکها و ترکمن ها برای ما فرستاده شوند… این مردم در افغانستان هم زندگی میکنند. بگذارید که لباس افغانی بپوشند، نشانهای افغانی بپوشند و آنوقت کسی آنها را خارجی تشخیص نخواهد کرد..»

آیا تلفات بشری قیام همین تعداد بود که نهضت ادعا میکند؟ 

نظیف الله نهضت والی آنوقت هرات مدعی است که : «از آغاز “آشوب” در فرقه 17 تا تسلط مجدد دولت درآنجا جمعاً 320 تن کشته شده که از آنجمله 38 نفرحزبی و 120 نفرمنسوبین اردو و باقی مخالفین دولت بودند». جای تعجب است او با این حساب تعداد مجموعی تلفات مردم ملکی را فقط 162 نفر قلمداد میکند که از این دورغ شاخدار انسان واقعاً خجالت میکشد. 

در ارتباط با تعداد تلفات بشری قیام باید به این حقیقت اشاره کرد که سرزمین بلا کشیده ای هرات درطول تاریخ کهن خود چندین بار آماج قتل و ویرانی های مدهش قرار گرفته است. دراین سرزمین با حمله تیمورلنگ فقط تنی چند از قتل عام آن جلاد تاریخ جان به سلامت بردند و همان ها بودند که هرات را دوباره ساختند. درحادثه 24 حوت ـ این قیام بزرگ تاریخ معاصر کشور، بار دیگرهرات به قتلگاه وسیعی تبدیل شد که عمال رژیم با پیروی ازافکارمنحط و بیگانه برهیچ کسی و برهیچ محلی رحم نکردند. اگر از ویرانی های شهر و محلات اطراف آن که همه به خاک یکسان گردید، بگذریم و آنرا یک پدیده طبعی جنگ نابرابر بشماریم، تلفات بشری قیام چنان بالا است که واضحاً میتوان آنرا یک جنایت جنگی و ضدانسانی نامید. ازنظر قوانین بین المللی درعملیات جنگی وقتی یکطرف از آتش بسیار بزرگتر از حد لازم درمقابل دشمن استفاده میکند و دراثر آن فاجعه انسانی را به وجود می آورد، خواهی نخواهی مرتکب جنایت جنگی و جنایت ضد بشری میگردد و عاملین آن درمحاکم بین المللی قابل محاکمه می باشند. 

درقیام هرات رژیم در برابر مردمی قرار داشت که عده ای قلیل با تفنگ های قدیمی و اما بیشترین آنها دست خالی ویا با ابتدائی ترین وسائل مقاومت از قبیل چوب، بیل، شاخی وغیره مجهز بودند، اما درمقابل قوای رژیم با استفاده ازتمام وسائل مدرن جنگی دست داشته یعنی توپ، تانک و بمباردمانهای هوائی بطور پیهم و بدون دقت درهدفگیری مشخص یعنی “آتش وسیع” استفاده کرد. ازهمه مهمتر اینکه قوای رژیم ازهمچو شیوه نابرابر جنگی نه تنها درجریان چند روز قیام کار گرفت، بلکه قبل از قیام درمقاومت های کوچک محلی و نیز بعد از سرکوبی قیام این نوع عملیات به همان شدت برای هفته ها بطور پیهم درمحلات اطراف شهر و ولسوالی های مربوطه ادامه یافت. 

باآنکه ارائه ارقام دقیق تلفات انسانی درهمچو حوادث بطورعموم کار مشکل است، اما درافغانستان اینکار ناممکن می باشد زیرا اجساد بدون ثبت درکدام دفتر و یا بررسی ناظران فوراً به وسیله افراد خانواده یا منسوبین محل به خاک سپرده میشوند و یا اینکه توسط قوای حاکم طورجمعی برداشته شده و اغلب بطور مخفی درقبرهای دسته جمعی دفن میگردند. قوای حاکم با این وسیله میخواهد پرده به روی جنایات خود انداخته و از مسؤلیت آینده گریز نمایند. درهرات مثل سائر نقاط افغانستان اخیراً برحسب تصادف قبرهای دسته جمعی کشف شده که تشخیص وقت و زمان این قتلها بعد از مدت طولانی دشوار است، زیرا همچو حالات درطول سالهای 80 و 90 چندین باردر نقاط مختلف کشور و در هرات نیز تکرار شده است.

ارقام تلفات جانی درقیام 24 حوت هرات ازطرف منابع خبری و اطلاعاتی بسیار متفاوت ارائه شده است. نشریه تایمز که برای اولین بار خبر قیام را بعد از گذشت تقریباً هفت ماه یعنی دراکتوبر1979 طی چند سطرمختصربه نشر سپرد، از کشته شدن جمعاً 20 هزار نفردراین حادثه گزارش داد، درحالیکه رویتر بعداً تلفات بشری قیام را به یک هزار تخمین کرد. «انتونی هی من» نویسنده کتاب «افغانستان درزیر سلطه شوروی» تعداد تلفات را پنج هزار نفر بیان کرده است که البته درحدود 50 روسی را نیز شامل آن میداند. شورای ثقافتی جهاد دررساله «قیام 24 حوت» تلفات جانی قیام را جمعاً بالغ بر25 هزارنفررقم میزند. 

هرگاه تلفات جانی را از مرحله مقدماتی قیام که از چندین هفته قبل در قریه ها و دهات ولسوالی ها در برابر اعمال خشونت آمیز و بیرحمانه رژیم آغاز شده بود و تا هفته ها بعد از سرکوبی قیام درولایت هرات ادامه یافت، جمعاً درنظر بگیریم، آنوقت بالاترین رقم ارائه شده یعنی درحدود 20 تا 25 هزارنفرکشته قرین به واقعیت خواهد بود. البته این تلفات شامل همه کسانی میگردد که حین مقاومت درمیدان برخورد جان خود را از دست داده اند و نیز کسانیکه در رابطه با قیام به اتهام تحریک، همکاری و یا مخالفت با دولت و حتی مخالفت های شخصی و رقابت های ایدئولوژیکی توسط عمال رژیم خلقی بازداشت وزندانی شدند و بعداً اعدام و یا به قول بعضی ها زنده بگور گردیدند. 

همچنان شواهد دردست است که سلسله «بگیر و بکش ها» در بیرون ولایت هرات شامل حال بعضی هراتی های گردید که درکابل مقیم بوده و درراه اندازی قیام هیچ نقشی نداشتند. طورمثال یکی از رهبران «شعله» بنام عبدالاله رستاخیز که درزندان پلچرخی مدتی باما هم اطاقی بود ویک عده دیگر از همان جریان را که مدتها قبل از قیام زندانی شده بودند، اعدام کردند. همچنان عده زیادی اشخاص منسوب به جریانهای رقیب اعم ازعلمای دینی، شخصیت های سرشناس، معاریف، بزرگان قومی، هواداران احزاب اسلامی، ملیگراها، یک عده پرچمی ها و خلاصه همه کسانی را که مظنون به مخالفت با رژیم خلقی بودند، بدون آنکه جرمی را مرتکب شده باشند، سربه نیست کردند. جای تأسف است که مسؤلین این همه جنایات (ازجمله نظیف الله نهضت) امروز با گردن برافراشته  دست به قلم می برند و زبان به گفتارمی گشایند و میخواهند با سیاه کردن کاغذها، پرده به روی جنایات گذشته خود اندازند و به نحوی خود را تبرئه کنند، بیخبر ازآنکه حقیقت هروقت باشد، برملا و دروغ آشکار خواهد شد. با اتحاف دعا به روان پاک شهدای گلگون کفن کشور، بخصوص شهدای قیام بزرگ مردمی و خودجوش هرات این نوشته را پایان میدهم.(پایان)

 

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.