بررسی مسائل تاریخی یک رسالت مهم است!
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
اخیراً مقالۀ پرمحتوای دوست گرامی جناب محترم آقای جلیل غنی را تحت عنوان “تاملی بر نشرات بیرون مرزی و آزادی بیان” دراین پورتال وزین مطالعه کردم و توصیه های بجا، مهم و اخلاصمندانه شان را در مورد رعایت اصول و قوانین معتبر نویسندگی برای یکعده از نویسندگان و گویندگان هموطن در سایت ها و تلویزیون های افغانی که متأسفانه اخیراً از حدود لازم پا فراتر گذاشته و شکل برخوردهای شخصی را بخود گرفته است، تائید و تمجید میدارم. امید است این نوشته عالی اثر نیک بخشیده و نویسندگان و گویندگان را متوجه رسالت واقعی شان همانطوری سازد که دراولین پراگراف مقاله به این عبارت تصریح شده است:
«درین ایامی که افغانستان با یک بحران عمیق ناشی از بی امنیتی، تشدید تخریب کاری ها و ویران گری های وحشت بار مخالفین و تجاوز بر حریم خانواده ها و غارت و چپاول دارایی ها و مجبور ساختن ساکنین محلات به فرار از خانه و کاشانۀ شان مواجه است و هر روز شاهد قتل و قتال مردم بیگناه، مخصوصاً امسال در مناطق شمالی افغانستان، هستیم و روزی نیست که تعدادی از زنان و کودکان و بی گناهان دیگر شامل پیر و جوان قربانی نگردند، وظیفه ای هر افغان وطن دوست مخصوصاً مورخین، قشر آگاه و تحصیل کرده است در روشنگری اذهان عامه سهم شایسته و بایسته را انجام داده و حقایق را بدون تحریف و حب و بغض به نسلهای موجود و آینده ای افغانستان باز گو نمایند.»
در متن فوق ضمناً اشاره به رسالت کسانی شده است که در جستجوی مسائل تاریخی کشورسعی دارند تا حقایق را از ورای حوادث، بخصوص تاریخ معاصر کشور که با رویداد های جاری به نحوی مستقیم و غیرمستقیم ارتباط دارند، مورد بررسی و تدقیق قرار دهند. با تأسف که فقدان توجه لازم به بررسی مسائل تاریخی در این صد سال اخیر به دلائل مختلف موجب گردیده که بسیاری از رویداد ها از یکطرف زیر تأثیر عوامل و شرایط حاکم زمان قرار گیرد و از واقعیت ها بدور ماند و ازطرف دیگر حب و بعض های محققان آنرا به شکل غیر واقعی جلوه گر سازد.
دراین حال بیرون کشیدن حقایق تاریخی از این تاریکی ها یکی از مهمترین رسالت محققان این ساحه بشمار میرود. اگر آنها همین حالا دست بکار نشوند و برای نسل جوان که در تلاطم روزگار درطول بیش از سه دهه جز جنگ و بربادی چیزی دیگر را بخاطر ندارند، میراثی از خود بجا نگذارند، به یقیین که نسل جوان و نسلهای بعدی درمسائل تاریخی کشور دچارمخمصه شده و فقط به چیزهای تمسک خواهند کرد که بوسیلۀ دست ها غرض آلود به آنها پیشکش گردیده است. همین آثار و تحقیقات تاریخی اند که نوشتن آن بنیاد “قضاوت تاریخ” را برای نسلهای فردا تشکیل میدهد. لذا نسل جوان و آینده سازان کشور برای قضاوت سالم تاریخ باید از دیدگاه های متفاوت که بوسیلۀ محققان مختلف ارائه میگردند، برخوردار باشند تا در پرتو آن بتوانند به قضاوت تاریخی بپردازند. اینجاست که ابراز نظرهای متفاوت در مسائل تاریخی که اکنون ازطرف محققان ارائه میشوند، یک امر ضروری و لازمی برای قضاوت سالم تاریخ در آینده بشمار میروند.
چنانیکه نویسنده محترم جناب جلیل غنی در پراگراف دوم صفحه اول مقالۀ فوق الذکر خود به این موضوع صراحت داده و می نگارند که: « بررسی وقایع گذشته و آموختن از اشتباهات در تاریخ هر کشور رهنمای ملت ها برای جلو گیری از تکراراشتباهات گذشتگان و پیشرفت بسوی یک آیندۀ بهتر با در نظر داشت تجارب و ارزیابی های کار کرد های گذشتگان است. زحماتی که درین راستا تحلیل گران و تحقیق کنندگان میکشند بی نهایت قابل قدر است مخصوصاً اگر چنین تحقیقات و تتبعات جنبۀ نقد گونه داشته باشد تا نسل های کنونی و آیندگان از آن پند بگیرند و بیاموزند.»
ولی جملات بعدی این پراگراف به نظرم تا حدی سؤال انگیز معلوم میشود ویکنوع فرار از راه اندازی بحث های تاریخی را افاده میکند، آنهم به این زعم که نویسنده محترم می افزایند: «پیچیدن به چگونگی نوع رژیم ها و نظام های که نه دیگر در افغانستان وجود دارد و نه هم امکان احیای چنان نظام های مثل امیر نشینی ها و پادشاهی های مطلقه و نظام های مطلق العنان متصور است، در چنین مرحله ای از اولویت برخور دار نخواهد بود. چنین نظام ها و شخصیت ها نه تنها جزء تاریخ هستند بلکه از سالیان دراز به این سو مورد ارزیابی و تدقیق قرار گرفته اند و تاریخ قضاوت خود را در بارۀ آنها کرده است و نیازی به تکرار کار نامه های آنها احساس نمی شود.»
راستش را بگویم، با مطالعه متن فوق بیاد فیصلۀ وزارت معارف در دوره داکتر فاروق وردک افتادم که تصمیم گرفته شد: «موضوعات زمان جهاد نباید در کتب درسی تاریخ برای مکاتب کشوردرج گردد.»
دربارۀ این تصمیم به قول معروف باید گفت: “خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!”
اگرچه نویسنده محترم مقاله بار دیگر به اهمیت و لزوم بررسی های تاریخی توجه را مبذول کرده و علاوه میدارند که: « این بدان معنی نیست که تاریخ گذشتگان دیگر از اهمیت افتاده است و نباید به آن توجه نمود. برعکس همین تاریخ ملتها و گذشتۀ آنهاست که آیندۀ این ملت ها را میسازد. »
با تأکید باید عرض کرد که این جملۀ نویسنده مقاله برایم بسیار با اهمیت است که در مورد “نویسنده نا آگاه از گذشته” می نگارد: «نویسندۀ نا آگاه از گذشته وفرهنگش و بدور از ارزشهای عقیدتی و عنعنوی و رسم و رواجها ی جامعه اش اثر بی اثری بجای خواهد گذاشت.»
بلی! جان مطلب در همین نکته نهفته است که متأسفانه یک تعداد کسانیکه فقط خود را شاهد حوادث میدانند و به چشم دیدهای خود اتکا میدارند و یا اینکه بطور غیرمستند از زبان این و آن نقل قول میکنند، بدون آنکه به مآخذ دیگر رجوع نمایند و یا خود شان به مطالعه آثار دیگران بپردازند، مثل ریکارد گرامافون همان یک مطلب را بارها و بارها تکرار میکنند. اگر تنها چشم دیدها معیار و ملاک قضاوت های سالم تاریخی باشد، پس همه کسانیکه یک حادثه را به چشم دیده و یا از یکی دو نفر شنیده اند و به اساس آن به قضاوت تاریخی می پردازند، باید همه آنها را در جملۀ مؤرخان حساب کرد. درحالیکه یک محقق تاریخ وظیفه دارد تا نخست نظریات و اسناد مختلف را حتی المقدور جمع آوری کند و بعد برای ارزیابی یکی را در تقابل دیگر قرار دهد و از مجموعۀ آن به اتکای عقل و منطق و نه “حب و بغض های شخصی” نتیجه گیری کند.
دراینکار واضح است که از یکطرف دسترسی به مآخذ مختلف و ازطرف دیگرحوصله مطالعه و بررسی همه مآخذ و بعداً نشر نتیجۀ حاصله ار تحقیق کار آسان نیست و هرکس از عهده این کار پر مسئولیت و دشوار برآمده نمیتواند و اما پیچیدن بر موضوعات تحقیقاتی یک شخص دیگر، کار ساده است مثل آنکه دربارۀ مزۀ و طعم غذا بعد از صرف طعام هریک نظر خود را بگوید و اما هیچگاه خود آنها در موقف یک آشپز قرار نداشته باشد.
دراین مورد حکایتی به خاطرم آمد که سال قبل در خانۀ یک دوست جهت عیادتش با دو نفر دیگر رفتم. مریض شکر سرحال بود و تازه اشتها برای خوراک پیدا کرده بود. سخن از خوراک و پخت و پز آمد. دوست مریض در مورد پختن انواع خوراکه چنان معلوماتی ارائه میکرد که گوئی از جمله سرآشپزهای مشهور بوده باشد. پسرجوانش که ازآوردن چای فارغ شده بود، بیشتر از همه متوجه حرف های پدر خود بود و به دقت به گفته های او گوش میداد. وقتی پدر از توضیحات خلاص شد، پسر با تعجب روی به ما کرد و گفت که من در هژده سال عمرم به خدا اگر تا امروز دست پخت پدرم را خورده باشم. خانمش که حرفهای شوهر را می شنید و نزاکتاً چیزی نمی گفت، بالاخره به سخن آمد و با دست اشاره بسوی شوهر کرد و گفت که او در زبان همه چیز را خوب میداند، ولی در عمل یک تخم را پزیده نمیتواند، چون همیشه اتکایش برمن بوده است.
با این نظر نویسنده محترم مقاله کاملاً همنوا هستم که در پراگراف سوم نوشته اند: «تحلیل و بر رسی وضع کنونی افغانستان، که شدیداً به آن نیاز احساس میشود، در وضع کنونی افغانستان ارجحیت خواهد داشت چنانچه دیده میشود، مخصوصاً در هفته های اخیر بعد از سقوط قندوز و جنایاتی که طالب درآنجا مرتکب شد، بر زوایای مختلف این حادثۀ المناک از طرف نویسندگان رسالتمند روشنی انداخته شده است. اینها آثاری است که در نوشتن تاریخ فردای افغانستان نقشی عمده خواهد داشت و بر مبنای همین گزارشات مستند تاریخ واقعی این ملت نگاشته خواهد شد.»
با تائید مطلب فوق این نکته را علاوه میدارم که الحمدلله راجع به مسائل جاری کشور تحلیل های وافر، همه جانبه وعمیق با طرز دیدهای متفاوت چه در منابع خارجی و چه در رسانه های داخلی هرروز به نشر میرسند که همۀ مردم میتوانند از آن به کمک پیشرفت تکنالوژی به سرعت آگاه شوند، ولی چیزیکه در این زمینه دچار کمبود است همانا نگاهی به واقعیت های گذشته است و کسانیکه خود را به آن مصروف می سازند، خدمت شانرا نباید نادیده گرفت و یا آنها را مجبور ساخت به مسائل جاری روی آورند.
آنچه در این مختصر بعرض رسانیدم، فقط در رابطه با سه پراگراف صفحه اول مقالۀ “تأملی بر نشرات بیرون مرزی و آزادی بیان” از قلم توانای نویسنده محترم جناب آقای جلیل غنی بود که چند روز قبل در این پورتال فخیم اقبال نشر یافت. درپایان بار دیگر از ابراز نظریات و توصیه های بهیخواهانه ایشان صمیمانه قدردانی کرده و با متباقی مطالب این مقالۀ وزین خود را کاملاً مؤید و همنوا میدانم. خداوند بزرگ به قلم پربار جناب شان برکت دهاد. (پایان)
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.