مسألۀ وحدت "خلق و پرچم" ـ آغاز گر کودتای ثور و تشدید اختلافات درون حزبی (قسمت دوم)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 14 می 2015

خلیل زمرـ شاگرد وفادار خیبر:

دراینجا چون سخن از خلیل زمر در میان آمد، لازم است تا مختصری در بارۀ او نیز گفته شود: خلیل زمر از جمله جوانان نسل دوم پرچم بود. او از پوهنځی اقتصاد پوهنتون کابل فارغ گردیده و در جریان مبارزات سیاسی پرچم بخصوص در اواخر دهه دموکراسی توانست به سرعت در رده های بالای پرچم اخذ موقعیت کند. او از جملۀ شاگردان و هواداران صدیق خیبر بود و به حیث شاگردش از نظریات او جداً حمایت میکرد. به گفته خودش: از 1964 تا 1977 عضویت ح.د.خ.ا را داشت و در 1977 از عضویت حزب و کمیته مرکزی آن  به دلیل مخالفت با شیوه تأمین وحدت میان دو بخش حزب و نیزفشارهای وارده خارجی در این راستا بطور رسمی استعفی داد و عبدالوکیل (بعدها وزیر خارجه) که او نیز از فارغان پوهنځی اقتصاد پوهنتون کابل و از رقبای حزبی خلیل زمر بود و با ببرک کارمل قرابت خانوادگی داشت، بجای او به عضویت کمیته مرکزی حزب پذیرفته شد. از آن تاریخ به بعد خلیل زمر در جمله مخالفان وحدت حزب قرار گرفت و علیه گروپ ببرک کارمل و دفاع از خیبر به تبلیغ علنی پرداخت.

بخاطر دارم، هنگامی که رئیس پوهنځی اقتصاد پوهنتون کابل بودم، در یکی از روزهای ماه میزان 1356 برایم اطلاع رسید که یک تعداد از فارغان آن پوهنځی منسوب به پرچم به پوهنځی آمده ودربارۀ بروز اختلاف در آن جناح حزب با سائرمحصلان علناً صحبت میکنند. کنجکاو شدم و خواستم بدانم موضوع از چه قرار است. در دهلیز با خلیل زمر، ثریا بها، یاسین، باصره و یکی دو نفر دیگر که همه از شاگردان سابقه و فارغان پوهنځی و فعالان پرچم بودند، ملاقی شدم و پس از صحبت مختصر  از خلیل زمر خواستم تا مرا در اطاق کارم ببیند. چند دقیقه بعد او آمد و باهم صحبت کردیم. خلیل زمر تمام جریان را برایم با شرح لازم بیان کرد و بر شخص ببرک کارمل و گروپ وابستۀ او سخت انتقاد کرد و برعکس حمایت جدی خود را از موقف خیبر ابراز نمود و علاوه کرد که او و دوستان شان تصمیم دارند این موضوع را علنی به اطلاع همه مردم برسانند.

از آن تاریخ به بعد دیگر خلیل زمر را ندیدم و اما هنگامیکه از ماه سرطان 1357 تا اواسط جدی 1358 در پلچرخی زندانی بودم، یک از روزهای ماه عقرب 1357 ، هنگامی که یک تعداد پرچمی ها را از بلاک دوم به بلاک اول انتقال دادند، در صحن زندان نظرم بیک چهرۀ آشنا افتاد که بسویم می آمد، وقتی نزدیک شد، شناختم که خلیل زمر است. گاه گاهی که در صحن زندان باهم ملاقی می شدیم و صحبت کوتاه دست میداد، دریافتم که دلیل زندانی شدن او همان موقفگیری او قبل از کودتا بوده است. بهرحال وقتی در اواسط ماه جدی 1358 پس از تهاجم شوروی و بقدرت رسیدن ببرک کارمل عفوعمومی نام نهاد اعلان گردید و زندان پلچرخی از زندانی ها تخلیه شد، خلیل زمر و یکی دو شخص دیگر آزاد نشدند و ده سال تمام را او در زندان گذشتاند؛ تا آنکه در سالهای اخیر دورۀ داکتر نجیب الله از زندان رها گردید و پس از مدتی به دنمارک مهاجر شد. او در ایام مهاجرت به ترجمه کتاب معروف Asta Olesen”آستا اولسن” تحت عنوان Islam and Politics in Afghanistan “اسلام و سیاست در افغانستان” پرداخت. خلیل زمر در ایام زندان و بخصوص درایام هجرت با یک تعداد واقعیت ها آشنا شد که طرز فکر او را تغییر داد، چنانکه این تغییرات فکری در مصاحبه های بعدی، بخصوص مصاحبه مفصل و مبسوط او که در سایت “آسمائی” در چهار قسمت در ماه مارچ 2010 به نشر رسیده، انعکاس یافته است. خلیل زمر دراین اواخر به افغانستان برگشت نموده و چندی قبل به حیث مشاور رئیس جمهور اشرف غنی در امور زندانها و زندانیها مقرر شده است. 

بجا خواهد بود تا چند نکته مهم نظر او را که در مصاحبه با بی بی سی ابراز کرده است، دراینجا اقتباس نمایم: گزارشگر از او پرسید که چرا با بقدرت رسیدن حزب تان مخالفت کردید، او چنین جواب داد: «برای اینکه ح.د.خ.ا هنوز به پختگی لازم نرسیده بود که بتواند برکشوری با این مساحت حکومت کند. وقتی که ح.د.خ.ا قبل از موقع به قدرت رسید و شرایط هم درجامعه برایش فراهم نبود، نتوانست قدرت را درچنگ خود نگهدارد و افغانستان بطرف بی ثباتی رفت». 

از او سؤال شد که آیا با بقدرت رسیدن حزب موافق بودید، او به صراحت جواب داد: «بلی!  اما نه در آن هنگام»؛ یعنی او میخواست حزب به قدرت برسد، اما  نه  در آن وقت. در برابر این سؤال که وقتی در زندان شاهد هجوم نیروهای شوروی در افغانستان بودید، با وجود اعتقاد شما به سوسیالیزم و به اتحاد شوروی، چرا از آن ناراحت شدید؟ او در جواب گفت: «من به سوسیالیزم و اصلاحات اعتقاد داشتم، نه به تجاوز». 

به سؤال دیگر که چرا ح.د.خ.ا در افغانستان کودتا کرد، چنین پاسخ داد: «یکی از دلایل و زمینه های کودتا این بود که پس از سال 1975 رئیس جمهور داؤد می خواست نوعی توازن را بین دو بلوک شرق و غرب در افغانستان احیا کند و شوروی ها از این مسأله ناراحت بودند. حتی شوروی صریح می گفت گویا متخصصین امریکائی در شمال افغانستان آمده اند و اینها همگی اجنت ها و ماموران ناتو و سیا هستند. اتحاد شوروی با خشونت در مسألۀ افغانستان برخورد کرد. این درصلاحیت هرکشور است که میتواند مسائل سیاست خارجی خود را بطور مستقل تعیین کند…». 

اینکه چرا کودتای حزب شما خونین بود، نه تنها با مردم باخشونت رفتارکردند، بلکه یکدیگر خود را نیز کشتند؟ او درجواب او گفت: «هنوز زمینه و شرایط اصلاحات بسیار اساسی در افغانستان فراهم نبود، دوم اینکه شرایط وحدت حزب به ترتیبی که از پائین آماده باشد، مساعد نبود. سوم اینکه ح.د.خ.ا در مراحل کودکی زندگی سیاسی بود، نه در دوران بلوغ. بنابراین توانائی ادارۀ افغانستان را اساساً نداشت. این سه عامل باعث این شد که قدرت را اینها قبل از وقت تصاحب کنند. کودتای ثور یا آنطور که گفته میشود”انقلاب ثور” قبل از موقع بود. حزبی که در چنین شرایط ناگوار و ناپخته برسر قدرت می آید، بصورت طبیعی چون توانائی و تجربه اداره کشور را ندارد، نمیداند که از چه راهی اصلاحات و اداره را برای جامعه تأمین کند. حزبی که جناح های مختلف آن بین خود جور نمی آمدند، چطور اینها می توانستند وحدت و اتحاد را ایجاد کنند». 

در برابر این سؤال که آیا خیبر را بخاطر مخالفت او با کودتا کشتند، خلیل زمر به وضاحت جواب داد: «بلی! او نه تنها با دیگر رهبران حزب مخالف بود، بلکه با اتحاد شوروی هم که بسیار فشار وارد میکرد مخالف بود» و علاوه کرد که: «با تأسف یکی دیگر از اقدامات کنفرانس 1975 که میخواست کودتا را تسریع کند، همین بود که خیبر را از مسئولیت نیروهای مسلح عزل کردند» و در ادامه تصریح کرد که: «من یقین دارم که اگر خیبر زنده می بود، بانفوذی که هم در جناح پرچم و هم در جناح خلق داشت تا حدود زیاد می توانست جلو حوادث را بگیرد و به همین دلیل او را از سرراه برداشتند». 

با آنکه دیدگاه خلیل زمر و خیبر در آنوقت ازهم متفاوت نبود، ولی او بعداً میخواهد چنین وانمود کند که گویا در مورد مخالفت با وحدت حزب نظرش با نظرخیبر همسوئی نداشت، چنانکه در مصاحبه خود با سایت “آسمائی” تصریح میکند که: «استاد میراکبر خیبر مخالف وحدت نبود و به همین دلیل با خیبر [ در مورد استعفی خود ـ نویسنده] نه مفاهمه کردم و نه با او تصمیم را شریک ساختم. او دیدگاه دیگر داشت و من دیدگاه دیگر». گمان میکنم خلیل زمر دراین مصاحبه که در ماه مارچ 2010 صورت گرفته است، خواسته خود را از همان وقت از نظر فکری همپایه با بزرگان پرچم وانمود کند، درحالیکه  او در آنوقت در چنین موقفی قرار نداشت و طوریکه در فوق ذکر شد، او یکی از شاگردان و هواداران جدی خیبر بود و به دلیل حمایت از نظر خیبر مورد بی توجهی اراکین پرقدرت حزب اعم از گروپ کارمل و نیز جناح خلق و در نهایت سفارت شوروی در کابل قرار گرفت و ده سال زندان را در دورۀ ترکی ـ امین و بعداً ببرک کارمل و حتی قسماً در دوره نجیب گذشتاند. 

آیا خیبر و خلیل زمر را میتوان “ملیگرا” نامید؟ 

اینکه میراکبر خیبر را “ملیگرا” بنامیم، درست نیست، زیرا او یکی از معتقد ترین شخصیت های پرچم  به ایدئولوژی مارکسیزم ـ لنینیزم بود و به شعار معروف “کارگر های جهان متحد شوید” که بیانگر اعتقاد به اصل “انترناسیونالیزم پرولتاری” است، اعتقاد جدی داشت. واضح است که در اندیشه مارکس و لنین حمایت از ناسیونالیزم “ملیگرائی یا ملت گرائی” به هیج وجه قابل حمایت نبود.اگرچه خودم با خیبر هیچگاه دیدار نداشته ام، ولی از افکار و نظریات او واقف بودم و به جرأت میتوان گفت که موصوف به حیث یکی از دقیق ترین “تیوریسن” های آن ایدئولوژی محسوب می شد. 

سلطانعلی کشتمند در کتاب”یاداشتها…” (جلد دوم ـ صفحه 325) درباره می نویسد: «میراکبر خیبر شخص فروتن و خوش برخورد، دانشمند و با تقوا بود؛ او را اعضای حزب، بخصوص در بخش پرچمیها خیلی دوست داشتند و احترام میگذاشتند و وی در درون حزب از مقام معنوی خاصی برخوردار بود….او از ادبیات مترقی [مقصد از کلیه نظریات و اساسات مارکسیزم ـ لنینیزم است ـ نویسنده] درک روشن داشت و آنرا در کورسهای آموزشی حزب تدریس می نمود. من سالهای زیاد با او درعرصۀ ایدئولوژیک همکاری میکردم. وی و من با اشتراک هم مسألۀ آموزش حزبی را سازماندهی میکردیم و برخی آثار مترقی را از یکسو از زبان انگلیسی به زبان فارسی برمیگرداندیم و از سوی دیگر برخی از اسناد حزبی را به انگلیسی در می آوردیم…».

به همین ترتیب شاگرد ارادتمند خیبر یعنی خلیل زمر درآنوقت با جدیت به اصول فکری و استراتژیکی مارکسیزم ـ لنینزم معتقد بود. اینکه او بعد از ایام زندان و بخصوص در دوران مهاجرت وپس از سقوط شوروی تغییر اندیشه داده و اکنون طوریکه از مصاحبه اش در سایت “آسمائی” برمی آید، به نحوی به سوسیالیزم اروپائی گرویده شده است، یک تغییر بعدی است. ما نباید افکار امروزی او را با افکار آنوقته او همسان قرار دهیم، ولو که به گفته خودش: «نخستین بار زمانیکه برخی از نشرات حزب کمونیست فرانسه را از فروشنده گان سیار کتاب که معمولاً مقابل پشتنی تجارتی بانک و یا در زیر وزارت پلان آن دوران مقابل سرک نادر پشتون به این کار اشتغال داشتند، از نزد آنها خریداری نمودم، زمینه میسر شد تا با دیدگاهای دموکراتیک در زمینه تیوری سوسیالیزم که با سوویتیسم مغایرت داشت، آشنا شوم…». 

خلیل زمر اعتراف میکند که: «در آن دوران اذهان هرکدام ما در چارچوب مارکسیزم شوروی محصور بود که با سیاستهای شوروی و مخصوصاً با مارکسیزم ـ لنینیزم نقادانه برخورد نمیکرد. این اولین بار بود که در نشرات کمونیستی برخورد به مسائل سیاسی را از زاویۀ دیگر میخواندم؛ مرتبۀ نخست بود که ذهنم با دو برخورد متناقض آشنا میشد: برخورد نوع شوروی با ماکسیزم و برداشت دموکراتیک نوع بازتر کمونیستهای غربی با مارکسیزم»( صفحه 6 ـ قسمت اول مصاحبه خلیل زمر با سایت “آسمائی”، مورخ 3 مارچ 2010). 

“ادغام” پرچم با حزب “انقلاب ملی” !!

در پایان این نوشته برمیگردم به این سؤال که آیا میراکبر خیبر خواهان «ادغام جناح پرچم با حزب غورځنگ ملی[انقلاب ملی] محمد داؤد خان بود، یا چطور؟»

درارتباط با مفهوم دقیق کلمۀ “ادغام” یعنی “یکی را در داخل دیگرممزوج کردن”، جواب این سؤال بصورت قطع منفی است، زیرا افکار خیبر مبتنی بر مارکسیزم ـ لینیزم، با افکار داؤد خان که بر پایه های ملی و اصل “ملیگرائی” استوار بود، در تناقض منطقی قرار داشت و اما اگر مقصد از همکاری “تاکتیکی” خیبر با حمایت از جمهوری داؤد خان باشد، درآنصورت این همکاری میتواند وجه منطقی و قابل قبول پیدا کند، به این دلیل که به قول خلیل زمر: «خیبر از ابتدأ مخالف کودتا و سائر ماجراجوئیها بود و عقیده داشت که ح.د.خ.ا حزب انقلاب اجتماعیست، نه حزب کودتا و کار متداوم و صبورانه میان مردم و جلب حمایت آنها یگانه راه بی بدیل تحقق تحولات بنیادی در جامعه میباشد. بناءً موصوف [خیبر] با سرنگونی حاکمیت داؤد خان مخالف بود و موجودیت داؤد خان را برای مدتی در راس قدرت به سود ثبات و امنیت در افغانستان میدانست، زیرا به نظر او ح.د.خ.ا هنوز به پخته گی لازمی که افغانستان را اداره نماید، نرسیده بود. همین موضع گیری بود که او را در برابر سیاست آن وقته شوروی قرار داد». (مصاحبه خلیل زمربا سایت “آسمائی” ـ صفحه 8) 

همچنان خلیل زمر در مصاحبه 2009 خود با بی بی سی در زمینه چنین گفت: «اتحاد با داؤد مطرح نبود، بلکه حمایت از داؤد مطرح بود. همان طوریکه میراکبر خیبر می گفت: شخص داؤد عامل ثبات است و ثبات افغانستان را قبل از وقت نباید بهم زد. بنابراین اتحاد مطرح نبود، ثبات افغانستان از طریق تائید رژیم داؤد خان در افغانستان مطرح بود. ولی قبل از کودتا اقداماتی صورت گرفت که روند کودتا را سرعت بخشید، ازجمله یکی اینکه در کنفرانس 1975 که بخش پرچم برگزار کرد، آنها گفتند که ح.د.خ.ا باید الترناتیف [بدیل] رژیم داؤد خان در آینده باشد. این پیش درآمد، زمینه فکری کودتا بود. دوم هم این بود که وحدت را به عنوان یک مسألۀ اساسی مطرح کردند و طرح وحدت هم زیر فشار اتحاد شوروی بود که این هم گام عملی بود در جهت تدارک کودتا برداشته می شد». (پایان مقاله)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.