امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 31 آگست 2021

اشتباه بزرگ دیگر که جبران آن ساده نیست!

توقع میرفت که اداره جدید آقای بایدن به حساسیت های موضوع وعواقب خطیرناشی ازتصامیم عجولانه دونالد ترامپ در مورد خروج قوای نظامی کشورش از افغانستان عطف توجه میکرد و درمسیری که رئیس جمهورقبلی و دستیارش زلمی خلیلزاد گام نهاده و موجب اختلال و تاحدی بی ثباتی در افغانستان گردیده بود، تغییری لازم را در پیش میگرفت. اما با تأسف اداره جدید  دراین هشت ماه همان روشی را دنبال کرد و به راه نادرست خلیلزاد ادامه داد یعنی سپردن سرنوشت افغانستان بدست پاکستان و دستیاران طالبانی شان. اینکاربه یقیین اشتباهات گذشته امریکا را در افغانستان بار دیگر تکرارخواهد کرد. برای مردم افغانستان با وجود همه کمی و کاستی هائیکه در اداره امور دراین چند سال دامنگیر افغانستان شده است، بازهم حفظ نظام در مجموع یک اصل حیاتی شمرده میشود. با فروریختن پایه های اساسی نظام وجاگزینی طالبان بدون شک افغانستان باردیگرمثل سال 1992به قهقرا خواهد رفت و مسئولیت آنرا بیشتر از دیگران امریکا بردوش خواهد داشت. 

با عروج مجدد طالبان دراداره افغانستان مسلم است که دست پاکستان درآن کشور بیش از پیش دراز خواهد شد و این وضع هم موجب تشکل مجدد قوه های مخالف طالب درکشور خواهد شد و نیز بر رقابت کشور های بیرونی پس از خروج قوای امریکائی و ناتوخواهد افزود و احتمال بروزجنگ داخلی را در افغانستان بیشتر خواهد ساخت که شعله آن برمنطقه وحتی فراتر از آن سرایت خواهد کرد.

متأسفانه با رویدادهای اخیرکه بطور برق آسا درمدت کوتاه و بدون مقاومت لازم اردوی ملی و دیگر اورگانهای دولتی و بخصوص سقوط کابل بطور بسیار دراماتیک بدست طالبان بتاریخ 15 آگست (24 اسد) و فرار تعدادی از سران رژیم جمهوری به شمول داکتراشرف غنی رئیس جمهور و معاونین و دستیاران همه کاره او به خارج، اکنون افغانستان به یک حالت بی سرنوشتی حزن آور بدست طالبان افتاده  که آینده این کشور بسیار تاریک به نظر میرسد.

اینکه چگونه و چرا این تحول غیرمترقب و به سرعت طی چند روز به وقوع پیوست و قطعات اردو و پولیس ملی و همچنان والی های ولایات دست بسته تسلیم طالبان شدند، دلایل متعدد وجود دارد که بحث جداگانه را ایجاب میکند. اما یکی ازعوامل مهم آن همانا به سیاست امریکا برمیگردد که پس ازامضای موافقتنامه دوحه که بتاریخ 22 فبروری 2020 بین خلیلزاد و ملا عبدالغنی برادر تحت نام “صلح در افغانستان” امضاء گردید، برموقف سیاسی طالبان شدیداً افزود ودرمقابل با واردکردن فشارهای مستقیم وغیرمستقیم بردولت جمهوری افغانستان، بخصوص بر شخص اشرف غنی تا سرحد استعفای جبری از مقام و ایجاد یک حکومت انتقالی به اشتراک طالبان این روحیه را که گویا طالبان خواهی نخواهی بقدرت خواهند رسید، دربین مردم عامه و نیز دربین نیروهای نظامی و اداری کشور بسرعت تقویه کرد که در نتیجه با تبلیغات سوء ستون پنجم در داخل کشورعلیه نظام یک نوع بی ثباتی در امر دفاع از نظام و آینده کشور بدست طالبان اوج گرفت و نیروهای نظامی و اداری را به سرعت به سمت تسلیمی به طالبان کشانید.

پالیسی امریکا مبنی برایجاد یک حکومت ضعیف درافغانستان عامل دیگر کشمکش قدرت بود که ازچند سال بدینسو پایه های نظام را سست و اداره کشور را به بحران  مواجه ساخته بود. ازنظر تاریخی بعد از جنگ عمومی دوم امریکائی ها چندان مایل به موجودیت یک حکومت قوی ملی و با ثبات درافغانستان نبودند، ولی تا ختم دوره جمهوری محمد داؤد با وجود حمایت از پاکستان به حیث یک متحد خود، بازهم با دولت افغانستان روابط معمول و قسماً دوستانه را در پیش داشتند، و اما پس از آن بخصوص بعد از تجربه تلخ در ایران و آوردن خمینی به قدرت، آنها به این نظر آمدند که قدرت را در کشورهای مورد نظر نباید به یک دست سپرد، بلکه بین دو یا چند رقیب طوری تقسیم کرد که اگر یکی از دستور سربتابد، با تقویه دیگری موازنه نفوذ خود را بین آنها برقرار سازد. روگرداندن خمینی از امریکا درسی بود که سیاسیون امریکا درجهاد افغانستان ازآن باید بیاموزند و نگذارند تا قدرت مجاهدین از یک دست اداره شود. تشکیل تنظیمهای هفتگانه و ایجاد رقابت بین آنها بوسیله پاکستان برطبق همین تجربه شکل گرفت و موجب رقابت های قدرت طلبانه بین آنها شد که بعد از سقوط نجیب آنها در کابل به جان هم افتادند و وطن را ویران و ثمرۀ پاک جهاد را به هدر دادند. گام دیگری که گذاشته شد ایجاد گروه طالبان بود که آنها از 1995 تا 2001 وطن را بیشترازپیش ویران و خونبار ساختند. همچنان بعد از سقوط طالبان در اکتوبر 2001 بار دیگر امریکا شخصی ضعیف و بدون برنامه یعنی حامد کرزی را در کنفرانس “بن” بقدرت رسانید که نام از او اما اختیار در واقع در دست خلیلزاد بود. در سال 2009 مناسبات کرزی با امریکا پس از رویکار آمدن اوباما به ریاست جمهوری آن کشور روبه سردی گرائید. تا آنکه اشرف غنی بقدرت رسید. این بار بازهم به هدایت جان کری وزیرخارجه وقت امریکا در2014 با تشکیل حکومت دوسره (غنی و عبدالله) دولت افغانستان به دو دست رقیب تقسیم گردید و عین حالت درسال 2019 به وقوع پیوست که در نتیجه آن فورمول 50 فیصد در تقسیم مقامات عالیه کشور بین غنی و عبدالله زیر نام “حکومت مشارکتی” و نیز سپردن صلاحیت مذاکرات صلح در دوحه به ریاست عبدالله یک نوع  بی ثباتی و بحران سیاسی را در کشور دامن زد که نتیجه آن فلج شدن دستگاه دولت و کشمکش های قدرت بین این دو رقیب بود. ادامه این حکومت به دلیل ناهنجاری های درونی و رقابت های ذات البینی از 2019 تا اکنون شیرازه های نظام دچار یک بحران بی اعتمادی و بینظمی گردید که در نهایت طی همین چند روزمنجر به سقوط نظام و سلطه برق آسای طالبان شد. مذاکرات نان نهاد “صلح” در دوحه بین جناح دولت جمهوری و طالبان جز ضیاع وقت چیزی دیگر نبود، زیرا هیچ نکته قابل تفاهم بین دو جناح وجود نداشت و اما پخش آوازه های تشکیل یک حکومت انتقالی دراین میان قدم بقدم بوسیلۀ مخالفان اشرف غنی در اذهان جا میگرفت و زمینه از هم پاشیدن نظام را تقویه میکرد.

بیانات چند روز قبل رئیس جمهور بایدن که به تأکید اظهار کرد: امریکا برای سرکوبی تروریست های القاعده به افغانستان قوای نظامی فرستاد، نه برای آنکه در آن کشور اقدام به “نیشن بلدنگ” Nation – Building) ) نماید، شاهد دیگریست که بازهم امریکا بطور عموم علاقمند تشکیل یک حکومت ملی با ثبات و قوی درافغانستان نبود. از آنجائیکه اصطلاح “نیشن بلدنگ” در واقع مفهوم دولت سازی را افاده میکند، از گفته آقای بایدن واضح میشود که امریکا در افغانستان به منظور “دولت سازی” نیامده بود، بلکه هدف آن سرکوبی القاعده و تروریستهای منسوب به آن بود. سؤال دراینجاست که پس از قتل اسامه بن لادن رهبر القاعده درماه می2011 در “ابیت آباد” پاکستان و انتقام از او در فاجعه 11/9 ، چرا امریکا برای ده سال دیگر در افغانستان باقی ماند و میلیاردها دالر را خرچ تقویه نیروهای نظامی افغانستان کرد؟ آیا سیاسیون امریکا این واقعیت را نمی دانستند که تنها تجهیز و تسلیح نیروی نظامی افغان نمیتواند به تنهائی در برابر تروریست های وارد شده از پاکستان به افغانستان مبارزه کند، مگر آنکه در راس این نیروها یک حکومت با ثبات قوی و مصمم وجود داشته باشد؟ 

امریکا متأسفانه طوریکه در بالا ذکر شد، در مورد ایجاد یک دولت قوی و با ثبات در افغانستان بار دیگراغفال کرد و برعکس با ذرایع مختلف کوشید با ایجاد حکومت های دوسره دو دستگی را در دولت افغانستان بیش از پیش تقویه کند و این یک اشتباه بزرگ دیگر سیاسیون امریکا بود که در ادامۀ آن آقای بایدن با عجله و بدون عاقبت اندیشی لازم در مورد تعین تاریخ قطعی خروج قوای امریکا و متحدانش از افغانستان تصمیم گرفت و این یکی از عمده ترین دلایل سقوط نظام بیست ساله و از بین رفتن دستآورد های مثبت آن در ظرف چند روز گردید که در نتیجه آن بازهم با  رسیدن طالبان بقدرت احتمال مبدل شدن مجدد افغانستان به لانه تروریزم بیشتر شد. 

اعلان خروج قوای نظامی امریکا و ناتو از افغانستان وتعیین ضرب الاجل معین تا اخیر ماه آگست از یکطرف، وفشارهای وارده امریکا بر دولت افغانستان بخصوص بالای غنی و بلند بردن موقف طالبان که در دوره ترامپ رویدست گرفته شده بود و بایدن بوسیلۀ گماشتن مجدد زلمی خلیلزاد آنرا ادامه داد از طرف دیگر، موجب شد تا زمینه فعالیت کشورهای ذیعلاقه در امور افغانستان، (بخصوص پاکستان) سریعاً گسترش یابد و هریک این کشورها بکوشد تا پس از خروج قوای امریکائی و ناتو برای خود در افغانستان جای پا و ساحه نفوذ خود را استحکام بخشد. حمایت پاکستان از طالبان وضع را بطور دراماتیک تغییر داد و طالبان موفق شدند برق آسا بر 90 فیصد خاک افغانستان مسلط شوند که در ادامه سقوط کابل بدست طالبان بتاریخ 15 آگست سال جاری منجر به یک افتضاح تاریخی گردید که دراثر آن هم امریکا وکشورهای ناتو وهم افغانستان و کشورهای همسایه و دیگر قدرتهای منطقه و فرامنطقه همین حالا با صدها سؤال در ارتباط به آینده افغانستان روبرو میباشند.

رسیدن طالبان در دروازه های شهر کابل:

در آستانه رسیدن طالبان به دروازهای کابل فکر می شد که طالبان برای چند ماه از ورود به کابل اجتناب نمایند تا درطی آن مدت برای آینده خود ترتیببات لازم را رویدست گیرند و نیز امریکا بتواند  با همین فرصت تا تاریخ 31 ماه آگست آخرین قوای نظامی خود را به راحتی از افغانستان بیرون کند، اما فرار غیرمترقب اشرف غنی رئیس جمهور با معاونان و دستیارانش به خارج درعین روز(15 آگست)  صحنه را به یکبارگی تغییر داد و طالبان ناگزیر شدند بدون آمادگی قبلی داخل شهر کابل شوند. هنوز خروج کامل قوای امریکائی و ناتو به پایان نرسیده بود که دو معضله دیگر موجب نگرانی وعجله امریکا و ناتو گردید: یکی خروج تمام اتباع آنها از افغانستان به شمول قراردادی ها و افغانهای که با قوای آنها در طول سالها همکاری کرده بودند  و دیگر تصفیه اسناد مهم سفارتخانه های شان که نباید بدست طالبان برسد. روی این ضرورت عاجل امریکا تصمیم گرفت به تعداد 5000 نیروی نظامی خود را دوباره به افغانستان اعزام و آنها را در میدان هوای بین المللی کابل جهت تنظیم امور مربوطه توظیف نماید.

پس از ورود طالبان به کابل، هجوم ناگهانی هزارها افغان به منظور خارج شدن ازکشور به میدان هوائی کابل و بخصوص رویداد تاریخی دویدن مردم در پیشاپیش طیاره نظامی امریکا که در حال حرکت به مقصد پرواز بود و تعداد خود را به بدنه طیاره آویزان کرده بودند، تراژیدی بزرگی را بار آورد که در اثر آن چند نفر در این حادثه جان خود را ازدست دادند. این رویداد توجه دنیا را به خود جلب کرد و در امریکا حربه برنده را بدست رقبای رئیس جمهور بایدن یعنی جناح جمهوریخواه سپرد و آنها این موضوع را دال بر بی کفایتی بایدن عنوان کردند و حتی خواهان استعفای او از مقام ریاست جمهوری شدند، چنان که دراثر آن محبوبیت رئیس جمهوربایدن در حدود 8 فیصد کاسته شد.

طالبان نیزدراینحال با وضع نا به سامان مواجه شدند که تا هنوزنمیدانستند چه کنند. دراین دوهفته که گذشت، اوضاع افغانستان بخصوص در شهر کابل به حدی مغلق و پیچیده شده است که هیچکس نمیداند این کشور به کدام سو کشانیده خواهد شد. تنها چیزیکه در شهرکابل مایه امیدواری است، همانا حفظ امنیت نسبی میباشد، ولی مردم از آینده بسیار در هراس اند و هریک در تلاش است هرچه زودتر و به هر وسیله ای ممکن وطن را ترک نماید، با آنکه هریک میداند که اینکار با خطرات زیاد توأم است، خاصتاً بسته بودن راه های فرار و ایجاد موانع و مشکلات برای مهاجرت آنها در کشورهای همسایه و نیز مشکلات رسیدن از ایران و ترکیه به کشورهای اروپائی، باآنهم آنها در تلاش بیرون شدن از کشورحتی به قیمت جان خود حاضرمیباشند.

عکس العمل فوری داعش در برابر طالبان و امریکا:

هنوزبحران خروج قوای خارجی و هجوم افغانها در میدان هوائی کابل در اوج خود قرار داشت که حادثه دو انفجار انتحاری در آن میدان بتاریخ 26 آگست (4 سنبله) به وقوع پیوست و موجب کشته و زخمی شدن صدها افغان اعم از زن و مرد و طفل به شمول 13  سربازامریکائی گردید. مسئولیت این حادثه را همان روز داعش بعهده گرفت که دراثر آن اوضاع فوراً یک بُعد خطیر دیگر پیدا کرد. تا قبل از وقوع این حادثه خونبار کمتر دربارۀ داعش و نقش فعال وعکس العمل فوری آنها در ارتباط با سلطه طالبان در افغانستان بحث صورت میگرفت، اما پس از آن توجه جهان به فعالیت داعش شعبه خراسان  بیشتر معطوف شد. دلیل عکس العمل فوری داعش درمقابل عروج آنی طالبان به قدرت همانا برمیگردد به هدف اصلی امریکا که برمبنای دو دلیل استواربود: یکی آنکه امریکا میخواست طالبان را از چنگ رقبا بخصوص روسیه و چین بیرون کند و آنها را به نحوی به خود ملحق سازد و دیگر استفاده از قوای طالبان به مقصد مبارزه علیه داعش درافغانستان که قبلاً زیر نام “صلح” در دوحه با مدیریت خلیلزاد روی آن کار شده بود و به همین دلیل داعش با اجرای عملیات انتحاری بصورت فوری داخل اقدام شد و حضور فعال خود را در معضله افغانستان به حیث یک قدرت رقیب با طالبان و امریکا به منصۀ ظهور رسانید.

اما اکنون این سئوال مطرح است که آیا بین طالبان و داعش چنان فاصلۀ فکری وجود دارد که طالبان به مقابل داعش داخل جنگ و مبارزه شوند و یا اینکه برعکس طالبان و قسمتی از آنها با داعش در ارتباط نزدیک میباشند و اگر تعدادی از طالبان بخواهند با داعش درگیر شوند، دو دستگی آنها ممکن است به نفع داعش تمام شود و احتمال دارد یک قسمت طالبان که به گروه حقانی مسمی میباشند، جانب داعش را بگیرند، آنوقت به اصطلاح عوام: “هم کله خواهد رفت و هم سله!”

 دراین ارتباط احتمال قوی وجود دارد که با استحکام قدرت طالبان درافغانستان زمینه فعالیت های تخریبی داعش به آسانی مساعد گردد تا آنها زیر سایه طالبان و حتی به لباس و نام طالبان به شدت به عملیات علنی و زیرزمینی خود بیفزایند. دراینجا سئوال میشود که آیا مقامات امریکائی نمیدانستند که با خروج عجولانه از افغانستان و رشد طالبان زمینه عروج داعش، همانطوریکه در عراق رخ داد، در افغانستان نیز تکرار خواهد شد؟ اگر به دقت نگریسته شود، فرق بین طالب و داعش زیاد نیست و انها میتوانند با تبدیل کردن رنگ دستارهای خویش از سیاه به سفید و یا برعکس یکی در جلد دیگر داخل شوند، درحالیکه گوشت و استخوان شان در افراطیت دینی یکی است. با این حال بعید از امکان نیست که امارت اسلامی دیر یا زود به پرورشگاه و لانه تروریست هایی آماده به پیکار مبدل شود و امریکا از کنترول وضع، چنانچه  بین سالهای 1995 تا 2001 نتوانست بدنه القاعده را از طالبان جدا سازد و در نتیجه حادثه 11/9 به وقوع پیوست، بازهم عاجز بماند و تاریخ بار دیگر تکرار گردد! 

 تقسیم طالبان به دو دسته: یکی گروه حقانی و دیگر گروه شورای کویته این واقعیت را آشکار می سازد که گروه حقانی روابط نزدیک با گروه داعش شعبه خراسان دارد و به همین دلیل رقابت جدی برای کسب قدرت بین آنها همین حالا در کابل در جریان است. لذا بازی با طالبان کارساده نیست و وقتی آنها پای خود را در قدرت محکم کنند، آنوقت راه خود را پیش میگیرند و اینکه گفته میشود، طالبان تغییر کرده اند، یک خوشباوری است. ملایمت نسبی آنها اکنون فقط برای کمائی کردن وقت و بدست آوردن شناسائی رسمی نظام شان از طرف کشورهای جهان است و در این راستا کشور حامی شان یعنی پاکستان ازهمین حالا داخل اقدام بوده و اراکین آن کشور به همین منظورو آماده ساختن زمینه به سفرها خود به کشورهای همسایه و فراتر از آن ادامه میدهند. 

 قابل ذکر است که ستراتژی دیرینه پاکستان درافغانستان که ازدیرزمان تا اکنون پابرجاست، به قول جنرال ضیاالحق برچهار اصل ذیل استوار میباشد؛ جنرال ضیاء الحق سالها قبل به صراحت بیان کرده بود که:

  1ـ پاکستان بخود حق میدهد برای افغانستان تعیین رژیم کند، رژیمی که با پاکستان دوست باشد؛

  2ـ این رژیم باید ادعای ارضی با پاکستان نداشته باشد یعنی معاهده دیورند را به رسمیت بشناسد؛

  3ـ حکومت افغانستان باید یک حکومت «واقعاً» اسلامی باشد؛ 

  4ـ رژیم مطلوبه در افغانستان باید زمینه دسترسی پاکستان را به کشورهای آسیای میانه مساعد سازد. (برای شرح مزید دیده شود: هریسن، سلیک و کوردوویز، دیاگو ـ “حقایق پشت پرده تهاجم شوروی بر افغانستان”، ترچمه ـ عبدالجبار ثابت، چاپ دوم، مرکز نشراتی میوند، پشاور 1377، صفحه 186)

  حکومت پاکستان وISI برای نیل به اهداف فوق همیشه کوشیده اند قدرت و توانائی ملی افغانستان را به اشکال و ذرایع مختلف تضعیف کنند تا یک رژیم دست نگر و مطیع خود را در افغانستان به وجود آورند. نخست آنها برای این هدف دنبال حکمتیار را گرفتند، ولی حکمتیار با وجود جنگهای خونین، موفقیت لازم را در افغانستان بدست آورده نتوانست و نیز تنش بین امریکا و پاکستان درمورد بقدرت رسانیدن او بیشتر گردید، لذا پاکستان که دچار رقابت های شدید در رابطه به دسترسی به بازارهای آسیای میانه با ایران بود، ناگزیر بدیل دیگر را به همکاری و تفاهم و حمایت امریکا برای این هدف در میدان جنگ قدرت در افغانستان به حرکت انداخت که این بدیل همانا حرکت «طالبان» بود که به سرکردگی  یک ملای کم شهرت بنام «ملا محمدعمر آخوند» از ولسوالی میوند ولایت قندهار نخست با یک گروپ کوچک درعرصه نظامی و بعداً سیاسی افغانستان وارد عمل شد. اکنون پس از بیست سال مقامات پاکستانی کوشیدند تا با بقدرت رسانیدن مجدد طالبان درافغانستان شخص دیگری را بنام مولوی هیبت الله آخوندزاده رویکار آورد تا به همان هدف اولی خود که فوقاً تذکار رفت، نایل آیند. متأسفانه هردو بار مقامات امریکائی در این راستا به نفع پاکستان و به ضرر ملت مظلوم افغانستان زمینه سازی کرده اند که هنوز هم این بازی خطرناک درحال تداوام است.

 تفاهم و توافق در دوحه دو روز قبل از سقوط کابل:

 یک گزارش مهم که در تعدادی از رسانه های جمعی به نشر رسیده  مشعر است که: «عبدالله عبدالله بعد از سفر سه روزه و مذاكرات فشرده و چند جانبه در دوحه، با اين پيام و درخواست از قطر به كابل برگشت تا در همراهى و همكارى برخى از بزرگان سياسى كابل نشين، از اشرف غنى بخواهد تا به هيئت افغانى كه وى رياستش را بعهده دارد، در مورد توافق نامه صلح كه به آتش بس و تشكيل حكومت انتقالى مى انجامد، صلاحيت بدهد. در صورت موافقت غنى به كنار رفتن از قدرت، توافقنامه اي كه چارچوب و نقشه كلى مسير آينده را روشن مى سازد، به امضاء خواهد رسيد كه اجرايى شدن آن مستلزم استعفاى رسمى غنى و اعلان آتش بس و توقف پيشروى هاى نگران كننده طالبان خواهد بود كه اين طرح مورد تائيد امريكا، انگليس، اتحاديه اروپا، كشور هاى ذيدخل منطقه و همسايگان افغانستان است. »

 در این گزارش آمده است که: «اطلاعات دقیق از ارگ ميرساند كه بعد از رأیزنی هاى متعدد، شام روز جمعه {13 آگست} داکتر غنى در حلقه محدودى، موافقت خود را مبنى بر استعفاى مشروط به عبدالله اعلان نموده و عبدالله نيز سريعاً عازم قطر گرديده تا اين پيام مهم را به گوش نماينده گان جهان و طالبان برساند. گفتنى است اينكه در حاشيه اين تصميم و اقدام احتمالى، بر مصلحت خروج امرالله صالح معاون آشتى ناپذير ارگ با طالبان، از افغانستان و سبكدوشى حمدالله محب نيز تأكيد صورت گرفته و قرار است بزودى موضوعات فوق توسط شخص رئيس جمهور رسانه اى شود.» 

در ادامه گزارش آمده است که: «بعد از اعلان رئیس جمهور غنی برنامه های ذیل که در دوحه توافق شده و به زودی تطبیق میگردد: 

1 ـ داکتر غنی از قدرت کنار می رود. 

2 ـ صالح کشور را ترک میکند. 

3 ـ فعلا در ارگ بالای یک فهرست از مقام های فعلی برای اخراج از افغانستان بشدت کار می شود، مانند: محب،   وزرا، معاونین و اکثر مدیران و مقام های ارشد دولتی. 

4 ـ آتش بس 6 ماهه در بدل حمایت مالی امریکا اعلان می شود 

5 ـ ساختار سیستم موجود برای عرضه خدمات عامه حفظ می شود. 

6 ـ طالبان حکومت موقت را تحت رژیم فعلی رهبری خواهند کرد 

7 ـ جنگسالاران مانند اکثر رهبران جهادی وسیاسی تحت توافق در امان خواهند بود اما هیچ نقشی در حکومت نخواهند داشت. 

8 ـ عبدالله در حکومت موقت هیچ نقش رسمی نخواهد داشت بلکه نقش میانجیگری فعال خواهد داشت 

9 ـ در کابل جنگ نمی شود، طالبان در این باره توافق کرده است. 

10 ـ رهبری طالبان تا چند روز دیگر وارد کابل می شود، ممکن است ملا برادر یا استانکزی باشد 

11 ـ به زودی به ریاست ملا هیبت الله یک لویه جرگه در قندهار برگزار می شود. 

12 ـ طالبان با حفظ ساختار فعلی نیروهای امنیتی فعلا موافقت کرده اند .

13 ـ ورود نظامیان آمریکا / انگلیس دوباره به کابل، برای تسهیل انتقال قدرت انجام می شود . 

14 ـ چین، ایران و روسیه اول تر از همه دولت جدید را به رسمیت می شناسند.» (دیده شود: نورالدی آذر، بی بی سی مورخ 14 آگست 2021 ، اعلامیه فوق بوسیلۀ صدیقه واین گارتنر و نیز جلیل غنی قسماً باز نشر گردیده است)

(ادامه در قسمت بعدی)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.