امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
قرار بود قسمت آخر این نوشته را امروز به نشر برسانم، اما چندساعت قبل مقالۀ مهمی نظرم را جلب کرد در مورد روابط آینده طالبان و داعش (شاخه خراسان) مطالب دلچسپی را در محتوی داشت. لذا لازم دیدم این مقاله را که توسط “انتونیو جوتسازی” تحت عنوان “آیا طالبان و شاخه خراسان داعش جنگ دیگری را آغاز خواهند کرد؟” نوشته شده ودر صفحه “ناظران چه میگویند” در ویبسایت فارسی/دری بی بی سی بتاریخ 2 سپتمبر 2021 نشرشده است، دراین قسمت جا دهم تا تکملۀ باشد برعنوان فرعی “عکس العمل فوری داعش در برابر طالبان و امریکا” که در قسمت دوم مقاله دو روز قبل من دراین پورتال به نشر رسید و درآن به این نکته اشاره نمودم که یکی از دلایل عمده حمایت امریکا از طالبان و تلاش برای به قدرت رساندن آنها همانا استفاده از نیروی طالبان برعلیه داعش در افغانستان بود. همچنان دراین ارتباط سؤالی را مطرح کردم که: آیا بین طالبان و داعش چنان فاصلۀ فکری وجود دارد که طالبان به مقابل داعش داخل جنگ و مبارزه شوند و یا اینکه برعکس طالبان و یا یک قسمتی از آنها با داعش در ارتباط نزدیک میباشند و اگر تعدادی از طالبان بخواهند با داعش درگیر شوند، دو دستگی آنها ممکن است به نفع داعش تمام شود و احتمال دارد یک قسمت طالبان که به گروه حقانی مسمی میباشند، جانب داعش را بگیرند.
انتونیوجوتسازی در مقالۀ فوق الذکر خود دراین مورد نکات مهمی را بیان کرده است که اینک به دلیل اهمیت آن جهت مزید معلومات تقدیم خوانندگان عزیز میگردد:
جوتسازی درآغازمقاله خود می نویسد: «گروه ولایت خراسان درننگرهار مستقراست، دراطراف مسیرهای قاچاق مواد مخدر و انسان به مقصد و از مبدا پاکستان. اگرچه شاخه خراسان داعش (ISKP)، هرگز عملا فعالیتهای خود را تعلیق نکرد، اما تنها زمانی از منظر عمومی ناپدید شد که شروع به هدف قرار دادن افغانها (غیرنظامیها، ماموران دولتی و طالبان) کرد. حمله به میدان هوائی کابل روز 26 آگست یادآور این بود که این گروه جایی نرفته است. در واقع، با آشوب نسبی که در پی فروپاشی دولت جمهوری اسلامی افغانستان صورت گرفت، به نظر میرسد گروه خراسان توانست حضور خود را در کابل و برخی مناطق مجاور مانند ولایت لوگر تقویت کند.»
او در ادامه می افزاید: «طالبان تایید میکنند که این گروه در کابل قویتر شده است و 200 تا 300 نیروی جنگجو دارد. شاخه موسوم به خراسان داعش پیش از این هم در کابل حملاتی انجام داده و مهاجمانی را با ماموریت ترور از خارج از افغانستان فرستاده بود و به حمایت شبکه پشتیبانی و اطلاعاتی محدودی وابسته بود که غالبا از “هیات فدائی شبکه حقانی” دریافت میکرد. این گروه ادعا میکرد که حملات را تیمهای ترور هدفمند متعلق به گروههای حقانی مانند کاروان ابو عبیده انجام میدادند. اکنون اما برای نخستین بار نیروی ضربتی واقعی خودش را دارد.
طالبان همچنین تایید میکنند که وقتی به کابل آمدند، ناخواسته اجازه دادند که بسیاری از اعضای گروه خراسان از زندان آزاد شوند، و جز چند تن از آنها، بقیه را نتوانستند شناسایی کنند. برخی اعضای مهم آن ظاهرا به دست طالبان اعدام شدند و بنا به گفته گروه خراسان، دستکم یک نفر اعدام شده است. اسلم فاروقی، رهبر پیشین داعش شاخه خراسان در افغانستان، همچنان در بازداشت طالبان است. دست کم 1800 نفر از این گروه از زندان آزاد شدند و اکثرا دوباره به گروه خراسان پیوستند، این امر موجب شد جایگاه گروه خراسان که زمانی به سختی میتوانست نیرو جذب کند، ارتقاء یابد. با حضور تازه واردان، گروه خراسان در افغانستان تقویت شد و شمار نیروهای آن به علاوه نیروهای حامی آن در شرق این کشور به 9500 نفر رسیده است. منطقه “جرم” بدخشان، یکی دیگر از مناطق اصلی این گروه است. بهعلاوه آن، شاخه خراسان حدود احتمالاً 1500 نفر نیروی حامی و ذخیره در پاکستان دارد. برخی گروههای جهادی که زمانی به القاعده و طالبان نزدیک بودند، در سالهای اخیر به گروه خراسان نزدیکتر شدند، از جمله جماعت امام بخاری ازبکی و برخی گروههای ایغور از این موارد است. در کل، این گروهها میتوانند چند صد جنگجوی دیگر به این گروه اضافه کنند.»
جوتسازی در ادامه می افزاید:«شاخه موسوم به خراسان داعش، نیروی شورشی مهمی است، اکنون در مقابل طالبان قرار گرفته که در آستانه سقوط کابل حدود 85هزار جنگجوی سازمانیافته داشتهاند و احتمالا تاکنون شمار نیروهای آن به نحوی افزایش یافته است. هرچند، نیروی طالبان در سراسر افغانستان یک سر دارد و هزار سودا و بسیاری از آنها بهویژه در کابل برای امنیت شهرها گمارده شدهاند. همچنین طالبان هزاران نفر را اطراف دره پنجشیر که جنگ هنوز در آنجا ادامه دارد مستقر کردهاند.»
او درعین حال به مشکلات داخلی طالبان اشاره کرده می نویسد: «طالبان مشکلات و چالشهایی در بین خودشان هم دارند که مقابله با گروه خراسان را برای آنها دشوار کرده است. در شرق کشور، در ردههایی از طالبان، شمار قابل توجهی هستند که یا با گروه خراسان احساس همدلی دارند یا آن را به عنوان وسیله موثری برای تحت فشار قرار دادن رهبری میبییند. آنها تلاش میکنند پشتونهای شرقی نمایندگی قویتری در رده بالا داشته باشند. از این رو، آنها انگیزه کمی برای مقابله با گروه خراسان دارند. بسیاری از اعضای گروه خراسان اعضای پیشین طالبان هستند و موقعیت خوبی برای جلب و جذب طالبهای ناراضی دارند. اخیراً حدود 70 طالب در ننگرهار به گروه خراسان پیوستند و حدود 100 نفر یا بیشتر ظاهرا در حال مذاکره برای پیوستن هستند. این شمار، اندک است با این حال، با توجه به اینکه کابل دو هفته پیش به دست طالبان سقوط کرد، چشمگیر است.»
جوتسازی در مورد روابط گروه حقانی با داعش و میانه حساس او با طالبان می نویسد: «این روزها اکثر طالبان در شرق کشور تمایل دارند که گرد سراجالدین حقانی جمع شوند. اگر دلیل دیگری نداشته باشد یک دلیلش این است که در سطح رهبری طالبان فرد مهمی دیگری از شرق ندارند. “شورای پیشاور” طالبان که زمانی قدرتمند بود، در سال 2016 به دلیل فقدان بودجه از هم پاشید و یک خلاء بزرگ به جا گذاشت که شبکه حقانی تلاش کرده که آن را پر کند. فرماندهان طالبان که حامی حقانیها هستند، اکثرا در شرق و جنوب شرق اما برخی نیز در شمال شرق، کنترل حدود 30 تا 35 فیصد از جنگجویان طالبان را در دست دارند. بسیاری از جنگجویان خارجی مرتبط به القاعده، به حقانیها نزدیکترند تا به رهبری طالبان در جنوب. زمانی که طالبان کابل را تصرف کردند این گروهها 20هزار جنگجو داشتند اما اکثر آنها اخیرا از پاکستان (که به لشکر طیبه و لشکر جنگوی تعلق دارند) داوطلبانه وارد شدند که احتمالا به زودی به خانه بازخواهند گشت. با رفتن آنها حدود 4 تا 5هزار عضو طالبان پاکستانی (TTP) که چون با دولت پاکستان میجنگند به آنها روی خوش نشان داده نمیشود، و چند هزار عضو القاعده و گروههای وابسته غالبا آسیای مرکزی، همراه با ایغورها و شماری دیگر باقی خواهند ماند. به نظر میرسد راهبرد گروه خراسان ایجاد یک شکاف بین اعضای ناراضی طالبان در شرق و رهبرانشان در جنوب است تا بر این واقعیت تاکید کنند که پشتونهای شرق جایگاه مهمتری در گروه خراسان دارند تا در میان طالبان. در واقع، جایگاههای بالا در گروه خراسان در دست پاکستانیهاست اما پشتونهای شرق نقش مهمی در آن بازی میکنند. گروه خراسان همچنین پذیرای طالبان تاجیک در شمال شرق هستند و این موضوع نشان میدهد که چطور گروه خراسان واقعا یک گروه چند قومی است و عاری از تعصب پشتونی. شمار رو به افزایش طالبان تاجیک قابل ملاحظه است. طالبان ازبک و تاجیک حدود 15 فیصد نیروهای طالبان تشکیل میدهند، بنابراین نارضایتی آنها، مسئله جدی برای رهبری است.»
جوتسازی در پایان مقاله خود به این باور است که: «حمله به میدان هوائی کابل، نمونه روشنی ازاین راهبرد است: گروه خراسان با حمله به کابل، ضعف تمهیدات طالبان برای حفاظت از کابل را برجسته کرد. این موضوع به سبب رقابت بین حقانیهاست که کابل را گرفتند و طالبان جنوبی که بعد از آن وارد شدند و تلاش میکنند قدرت را به دست گیرند. ساختارهای مختلف امنیتی یکدست عمل نمیکنند و حتی به نظر نمیرسد که همکاری چندانی داشته باشند. این حمله، طالبان را وادار میکند که مسئله را بهنحوی حل کنند، نیروهای امنیتی کابل را یکپارچه کنند و احتمالا این موضوع به تنش بین حقانیها و طالبان جنوبی بیفزاید. گروه خراسان، شکافها بین سازمان طالبان را شناسایی کرده و بیرحمانه به آنها ضربه خواهد زد. طالبان در حال حاضر در موقعیت ضعیفی قرار دارند و نمی توانند واکنش درستی نشان دهند. گروه خراسان هم دیگر آسیبپذیر نیست و همچنین تصرف مناطق بیشتری از دست طالبان را نیز در سر ندارد. چیزی که مشخص نیست این است که گروه خراسان از کجا منابع مالی خود را تامین میکند. جریان رساندن پول از طرف رهبران “خلیفه” در خاورمیانه ادامه دارد اما به نظر می رسد پول این گروه در حال حاضر بیش از اینهاست و مایه تعجب است که رهبری مرکزی داعش این حد پول داشته باشه که به آنها بدهد. شاید، گروه خراسان در حال موقعیتیابی است تا از ثمرات بادآورده رقابتهای منطقهای که همچنان افغانستان را تحت تاثیر دارد، بهرهبرداری کند.»
این بودمتن مقالۀ انتونیو جوتسازی تحت عنوان “آیا طالبان و شاخه خراسان داعش جنگ دیگری را آغاز خواهند کرد؟” که در صفحه “ناظران چه میگویند” در ویبسایت فارسی/دری بی بی سی همین امروز(2 سپتمبر 2021) به نشر رسیده است. از ورای این مقاله میتوان به یک تعداد نکاتی دربارۀ روابط فعلی طالبان با داعش و حلقات موافق و مخالف در بین آنها پی برد. اینکه این روابط در آینده چگونه شکل خواهد گرفت وبراوضاع افغانستان بعداً چه اثر خواهد گذاشت و دراین میان نقش امریکا در منازعه طالبان و داعش چگونه خواهد بود، سؤالهای است که پیشبینی جواب آن بطور دقیق در این موقع دشوار است. اما اگر امریکا بخواهد برای حمایت از طالبان به سرکوبی داعش صرف به بوسیلۀ حملات هوائی برمواضع آنها بپردازد، این سؤال مطرح میشود که طیاره های بی پیلوت آیشان از کدام محل به پرواز خواهند آمد و شاید به دلیلی طول مسافه از پایگاه امریکائی در خلیچ فارس این کار بسیار عملی نباشد، لذا امریکا ناگزیر خواهد بود ازیکی از پایگاه های هوائی پاکستان و یا یکی ازکشورهای آسیای میانه استفاده نماید. احتمال قوی وجود دارد که پاکستان دراین مورد بیشترازدیگران آماده همکاری با امریکا باشد، زیرا با اینکارمیتواند هم نفوذ خود را در افغانستان زیرچترطالبان افزایش دهد و هم پای امریکا را زیر پای خود داشته باشد. همچنان استفاده از قوای هوائی برعلیه داعش، با پی آمد خطیری دیگر توأم خواهد بود، خاصتاً تلفات ملکی و انسانی که درنتیجه این حملات بر مردم عادی افغانستان به وجود می آید. علاوتاً این سؤال نیز مطرح میشود که با تخریب و منفجر ساختن “لانه عقاب” یعنی مرکز استخباراتی امریکا در کابل و ازهم پاشیدن حلقه اطلاعاتی آنها، چگونه امریکا از محلات اختفای داعش در دهات و قصبات افغانستان اطلاع دقیق حاصل خواهد کرد، مگر آنکه مرجع این معلومات یا آی اس آی پاکستان باشد و یا مراجع استخباراتی طالبان که در هردوصورت اعتماد براین دو منبع برای امریکا مسئولیت های جدی را حتی در سطح جهانی به همراه خواهد داشت.
(ادامه در قسمت بعدی)
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.