امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
چرا اشرف غنی بدون اعلام استعفی به خارج فرار کرد؟
فشارهای آشکار و نهان امریکا دردورۀ ترامپ و ادامه آن در دورۀ بایدن بر دولت افغانستان تا سرحد اجبار به استعفی رئیس جمهورغنی وایجاد حکومت انتقالی صریحاً مغایربا قانون اساسی نافذه کشوربود از یکطرف و تعیین دقیق تاریخ خروج قوای امریکائی و ناتو در 31 آگست ازطرف دیگر، دولت افغانستان و بخصوص شخص اشرف غنی را در یک موقعیت دشوار سیاسی قرار داد. اشرف غنی در مکالمه تیلفونی با بایدن که بتاریخ 23 جولای یعنی یکماه قبل از سقوط کابل بدست طالبان صورت گرفت، به صراحت به مشکل اساسی افغانستان اشاره کرد و گفت: «ما با اشغال تمام عیار توسط نیروهای متشکل از طالبان، برنامهریزی عملیاتی و تدارکاتی پاکستان و دست کم پانزده هزار تروریست بینالمللی، عمدتا پاکستانی، مواجهیم و لازم است این جنبه ازموضوع نیز درنظرگرفته شود.»، ولی بایدن به این نکته مهم توجه نکرد.
اشرف غنی با آنکه ازسالها قبل دست پرورده امریکا بود، اما با وارد شدن این فشارها در برابرخواست امریکا مقاومت کرد، تا آنکه پیشرفت سریع و برق آسای طالبان را در ولایات و شهرهای بزرگ کشوربدون مقاومت اردو و ادارات محل شاهد و ناظر شد، بخصوص وقتیکه دید طالبان در دروازهای کابل رسیده اند، برایش فقط دو امکان وجود داشت: یکی اینکه در کابل به مقابل طالبان به مقاومت نظامی بپردازد، طوریکه به بلینکن وزیر خارجه امریکا یک روز قبل وعده داده وگفته بود که: «تا آخرین گلوله با طالبان خواهد جنگید» و یا اینکه مجبور به فرار و ترک وطن شود.
امکان اول الذکر به دلیل ازهم پاشیدگی اردو وعدم توانائی مقاومت لازم در برابرطالبان ازیکطرف و نیزخطر ویرانی و تلفات انسانی ناشی از مقاومت و جنگ از طرف دیگر و درعین زمان درصورت شکست قوای دولت در جنگ و اشغال کابل پس از جنگ احتمال کشته شدن و یا اسیر شدن اشرف غنی بدست طالبان مثل داکتر نجیب متصور بود و در نتیجه این شکست و اعدام غنی، موضوع خلای قدرت مطرح میگردید که از آنطریق زمینه قانونی کسب مشروعیت را برای رژیم طالبان فراهم می ساخت. هرگاه اشرف غنی درهمان موقع رسماً از ریاست جمهوری استعفی میداد سپس ترک وطن میکرد، با جانشینی معاون اول ریاست جمهوری امرالله صالح (برطبق ماده 67 قانون اساسی) که سخت مخالف طالبان و پاکستان بود، احتمال ادامه جنگ با طالبان متصور بود و نتیجۀ آن جز ویرانی و خونریزی چیزی دیگر بوده نمیتوانست. لذا اشرف غنی تصمیم گرفت فرار را بر قرار ترجیح دهد و وطن را در همان روز 15 آگست ترک کند. اینجاست که او با اینکار توانست موقف قانونی خود را به حیث رئیس جمهوری فراری در خارج کشور حفظ نماید و از خلای قدرت که وسیلۀ مشروعیت بخشیدن به رژیم طالبان می شد، قانوناً جلوگیری کند.
علاوتاً فرارغیرمترقب اشرف غنی به خارج موجب شد تا دو رویداد مهم دیگر نیز همزمان پدید آید: یکی ناگزیر شدن طالبان بدون آمادگی قبلی برای ورود به کابل، زیرا آنها با توافق امریکا درنظر داشتند تا برای مدتی یکی دوماه ویا بیشتر درحواشی کابل مستقرشوند وبرای آینده خود آمادگی لازم بگیرند و دیگرامریکائی ها و ناتو درعین زمان میتوانستند با خاطرآسوده به اکمال مراحل خروج قوای نظامی و همکاران افغانی خود از افغانستان در موقع معینه بدون کدام مشکل بپردازند. فرار اشرف غنی این دو موضوع را که قبلاً پلان شده بود، دفعتاً با یک سردرگمی عظیم هم برای طالبان و هم برای امریکا ایجاد کرد. فراراشرف غنی در واقع سیلی محکمی بود که به روی اداره بایدن و طالبان خورد و هر دو را با یک وضع حساس و غیرمترقب در افغانستان رو برو ساخت و به گفته بعضی ها انتقام فشارهای وارده را از هردو گرفت. چنانچه موضوع هجوم آنی هزارها نفربه میدان هوائی کابل برای خروج از کشور نه تنها برای امریکائی ها و ناتو درد سر بزرگ ایجاد کرد و منتج به انتقادات وسیع در امریکا علیه رئیس جمهوربایدن گردید، بلکه هجوم وسیع مردم به مقصد ترک وطن درحقیقت نشانه ای از نارضایتی مردم از تسلط طالبان پنداشته شد. همچنان عکس العمل مردم در برابر بیرق طالبان و دفاع از بیرق سه رنگ ملی در بسیاری نقاط افغانستان به این نارضایتی وجه یک اعتراض مدنی را علیه طالبان بار آورد. دراین میان حادثه انفجار انتحاری مرگبار روز 26 آگست در میدان هوائی کابل که در اثرآن صدها تن کشته و زخمی شدند و مسئولیت آنرا داعش بعهده گرفت، رویداد مهم دیگری بود که طالبان و جامعه جهانی را سخت تکان داد و از روی این واقعیت تلخ پرده برداشت که با خروج عاجل قوای امریکائی و ناتو و همزمان با پخش سلطه طالبان، افغانستان باردیگربه عقب برگشته و دست آوردهای نسبی بیست ساله کشور در ساحات مختلف که با مصارف گزاف و ریختن خونهای زیاد به وجود آمده بود، به یکبارگی در کام نابودی فرو رفت و نیزاحتمال مجدد مبدل شدن افغانستان به لانه تروریستهای متعصب و متحجربیش از پیش تقویه گردید.
قضاوت در داخل و خارج کشور دربارۀ فراراشرف غنی متفاوت است: بعضی ها اینکار را خیانت به مردم و وطن میدانند و آنرا عامل سقوط کابل بدست طالبان می پندارند و اما بعضی دیگر فرار غیرمترقب او را یک چلنج سیاسی و یک عکس العمل به مقابل فشارهای وارده از جانب امریکا مبنی برکنار زدنش از قدرت تعبیر میکنند و نیز مواجه ساختن فوری طالبان بدون آمادگی لازم غرض ورود به کابل. اما خودش دلیل خروج خود را از کابل همانا جلوگیری از تقابل نظامی با طالبان بیان میدارد تا موجب خونریزی و ویرانی درشهر نگردد. بعضی مقامات امریکائی به شمول رئیس جمهور بایدن از فرارغنی سخت متأثر و براو انتقاد میکنند. دراین موقع که احساسات همه طغیانی است، بهتر خواهد بود قضاوت به این موضوع را تا آشکار شدن بیشترحقایق موکول کرد.
موقف نامعلوم طالبان در برابر قانون اساسی:
تا زمانیکه طالبان (اکنون به حیث یک قوه ای نظامی مسلط برافغانستان) قانون اساسی موجود کشور را رسماً ملغی اعلام نکرده اند، این قانون اساسی نافذ بوده و اجراآت دولت برطبق آن مرعی میباشد. به این اساس وقتی رئیس جمهور غنی بدون آنکه نخست رسماً استعفی دهد، وطن را به هردلیلی که بوده ترک کرد، از نظر قانونی بازهم مقامش محفوظ میباشد. اکنون تا وقتیکه او بنابر هر دلیل استعفی نکرده است، نامیدن او به حیث “رئیس جمهور اسبق” مغایر به قانون اساسی نافذه کشوراست و تا آنوقت امرالله صالح خود را بر طبق قانون اساسی خود قایم مقام او اعلام کند، نیز، مغایرت با قانون اساسی دارد. امر الله صالح وقتی میتواند به این مقام دست یابد آنهم برای مدت مشخص مندرج قانون اساسی که سند استعفی رسمی اشرف غنی ارائه گردد. دراینجا باید خاطر نشان کرد که با موجودیت قانون اساسی نافذه کشور، تلاش جامعه جهانی مبنی بر ایجاد یک ادارۀ مؤقت و یا حکومت انتقالی نیز فاقد پایه حقوقی و قانونی میباشد.
با درنظر داشت نکات فوق، اکنون که طالبان در کشور مسلط شده اند، باید نخست اعلام دارند که آیا قانون اساسی موجود را قبول دارند و یا آنرا ملغی اعلان میکنند و یا اینکه بعضی مواد آنرا منسوخ می شمارند. تا وقتیکه اینکار صورت نگیرد، عملا قانون اساسی موجود مرعی الاجراء و نافذ محسوب میشود و برطبق آن از نظر حقوقی هنوزهم اشرف غنی به حیث رئیس جمهور کشور شناخته میشود، چنانچه پس از سقوط کابل بار اول در سال 1996بدست طالبان و فرار مسعود و قوایش به پنجشیر، و آواره شده رئیس جمهور ربانی در داخل و خارج کشور، جامعه جهانی موصوف را تا کنفرانس بن در نوامبر 2001 به حیث رئیس جمهور کشور می شناختند، در حالیکه استاد ربانی یک رئیس جمهور فراری و آواره بود، اما نماینده او در ملل متحد و نمایندگی های سیاسی کشورهای دیگر رسمیت داشتند. اکنون نیز عین حالت پدید آمده است، با تفاوت اینکه در آنوقت کشور فاقد قانون اساسی بود و اما اکنون قانون اساسی که جهان بر موجودیت آن اعتراف و انرا به حیث یک وثیقه ملی افغانستان شناخته اند، تا زمانیکه الغای آن از طرف طالبان رسماً اعلام نگردیده است، کما فی السابق مدار اعتبار میباشد و این مسئله مانع مشروعیت قانونی امارت نام نهاد اسلامی طالبان میگردد. از آنجائیکه اعلام لغو قانون اساسی موجود خلای قانونی را در اجراآت امارت اسلامی بار می آورد، بهتر خواهد بود تا طالبان تعدیل بعضی مواد قانون اساسی را که با شرایط جاری وفق ندارد، ذریعه فرمان ملغی قرار دهند.
هنوز از فراراشرف غنی به خارج یکی دو روزی نگذشته بود که این شایعه ازطریق منابع خبری روسیه بدون ارائه سند انتشار یافت که گویا غنی حین فرارمبلغ 169 ملیون دالر را با خود به بیرون کشور برده است. سپس بعضی ازمقامات امریکائی نیز با رنجش خاطری که ازغنی به دلیل فرارغیرمترقبش داشتند، اعلام کردند که باید این ادعا قانوناً بررسی شود و درصورت صحت باید مبلغ مذکور بازگشت گردد و غنی مورد محاکمه قرار گیرد. واقعاً تعقیب قانونی این موضوع بسیار بجا و لازم است تا صحت و سقم این ادعا ثابت شود وسیاه از سفید جدا گردد. اما اگر منطقاً دیده شود انتقال مبلغ مذکور در یک حالت اضطرار کار ساده نیست که بوسیلۀ یک هلیکوپتر با تعداد چند از همراهان غنی نخست به ازبکستان و سپس به طیاره عادی به قطرصورت گیرد. 169 ملیون دالر را اگردر هر بسته ده هزاری از نوتهای صد دالره تقسیم کنیم، جمعاً 16900 بسته میشود و انتقال این مقدار بانکنوت دالردر چند بکس ممکن نیست.(والله اعلم)
مقاومت در درۀ پنجشیر:
از جمله 34 ولایت افغانستان ولایت پنجشیر یگانه ولایتی است که به طالبان تسلیم نشد و اکنون به یک مرکز مقاومت تحت قومانده احمد مسعود پسر شهید احمد شاه مسعود مبدل شده است. در رسانه های جمعی در داخل و خارج کشور مطالب پراگنده در زمینه به نشر میرسد. به هرحال در آینده نه چندان دور ممکن است واقعیت ها را روشن شوند. اکنون ده ها سؤال دراین ارتباط مطرح است: از جمله فقدان تجارب سیاسی و نظامی احمد مسعود که مجبور است به نظر کسانی اعم از افغانها و خارجی ها که اکنون او را به میدان کشیده اند، گوش فرا دهد. اینکه آنها هریک چه فکر میکنند و تاکدام حد امکانات عملی در دست دارند، یک سؤال مهم است. بعضی ها نگران اند که مبادا این بازیها صدمه بزرگ به مردم عادی پنجشیر وارد سازد و موجب ویرانی و قتل و قتال در انجا گردد. دراین میان احمد مسعود از جنگ و یا صلح با طالبان سخن گفته که هردو راه با دشواری های زیاد توأم است. در شرایط موجود زمینه جنگ با طالبان که ظفر را برای احمد مسعود در قبال داشته باشد، مساعد نیست و کنارآمدن یعنی صلح با طالبان به مثابه رفتن به دهن نهنگ را معنی میدهد، زیرا طالبان هیچگاه با دشمنان سرسخت قبلی خود کنار نمی آیند. امیدوار بودن به کمک روسیه و حتی ایران تحت شرایط موجود نیز عملاً میسر نخواهد بود. روسها میکوشند از طالبان به هدف مقابله با داعش حمایت کنند و ایران نیز از خود مشکلات دیگر دارد. رفتن یونس قانونی، ضیاء مسعود و ولی مسعود با جمعی دیگر به پاکستان و نیزموقف نامشخص داکترعبدالله که میکوشد قدرت را به طالبان انتقال دهد و در قبال آن امتیازی بدست آورد، گوشه های دیگری این معضله است که بر موقف احمد مسعود اثر میگذارد و نباید آنرا نادیده گرفت.
ابهام در مورد سرنوشت اسلحه بازمانده امریکائی در افغانستان:
بی بی سی به نقل قول از گزارش مفتش خاص باز سازی افغانستان (سیگار) معلومات ذیل را این مورد به نشر سپرده است: نیروی هوایی افغانستان تا پایان جولای سال جاری 167 فروند طیاره وهلی کوپترداشت. مشخص نیست که چه تعداد از آن به دست طالبان افتاده است. براساس یک منبع تحقیقاتی در دهلی و برویت چند عکس ماهواره فضائی، شش روز پس از سقوط کابل بدست طالبان موجودیت دو فروند هلی کوپتر می-17، دو فروند بلک هاک (یو اچ-60) و یک هلی کوپتر دیگر که ممکن است از همان نوع یو اچ-60 باشد، در میدان هوائی قندهار به مشاهده میرسد، درحالیکه در یک تصویر دیگراز انجا که بتاریخ 16 جولای گرفته شده است، به تعداد 16 فروند طیاره را نشان میدهد. علت اختلاف در تعداد طیاره های موجود این است که آنها یا از کشور بیرون برده شده یا اینکه از پایگاه هوایی خارج شده اند. طالبان 9 پایگاه هوایی دیگر از جمله در هرات، خوست، قندوز و مزار شریف را تصرف کرده اند که به دلیل نبود تصاویر ماهواره ای مشخص نیست چه تعداد طیاره ها در این پایگاه های بوده اند. بعضی میگویند که تعدادی از طیارات موجود دراین پایگاه ها، قبل از رسیدن طالبان از کشور خارج شده بودند. تحلیل تصاویر ماهواره ای از میدان هوائی ترمذ در ازبکستان نشان می دهد که بیش از 24 فروند طیاره در آنجا به نظر میخورد که به عقیده کارشناسان مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن احتمال دارد این ها متعلق به نیروی هایی افغانستان بوده باشند.
طبق گزارش دولت آمریکا، بین سال های2003 تا 2016، این کشور مقدار زیادی وسایل ثقیلۀ نظامی را در اختیار نیروهای افغان قرار داد ازجمله: 358530 قبضه سلاح از انواع مختلف که بیش از 64 هزار قبضه ماشیندار، بیش از 25 هزاربمب اندار (خمپاره انداز) و بیش از 22 هزارهاموی در آن شامل بودند. درسال 2017 بیش از 20 هزار تفنگ ام ـ 16 و از سال 2017 تا 2021 جمعاً 3598 میل تفنگ ام ـ4 و 3012 هاموی دیگر در اختیار قوای نظامی افغانستان قرار داده شد. (برای شرح مزید دیده شود: “کدام تسلیحات نظامی آمریکایی به دست طالبان افتاده است؟” ـ بی بی سی ـ وبسایت فارسی/دری، 8 سنبله 1400 مطابق 30 آگست 2021)
مقامات امریکائی اکنون نگران اند که: درنتیجه تسلط طالبان برافغانستان، به ارزش میلیاردها دالراسلحه و تجهیزات نظامی آمریکایی که دراختیار اردوی افغانستان گذاشته شده بود، حالا تحت کنترول طالبان درآمده است. اما درهرج ومرج جاری درافغانستان، هنوز برای مقامهای امریکائی مشخص نیست که چقدر ازاین سلاحها و تجهیزات حالا دراختیار طالبان است و چقدرآنها در گوشه و کنار افغانستان در پایگاه ها و گدامهای نظامی قرار دارند. همین مساله باعث نگرانی هایی در مورد ایجاد یک بازار اسلحه در منطقه و دسترسی گروههای شورشی و تروریستی به این تسلیحات پیشرفته شده است. بعضی مقامهای آمریکایی همچنین نگران بهره گیری طالبان از این تجهیزات برای اقدامات خشونت آمیز هستند و یک نگرانی دیگر آنها هم دستیابی چین و روسیه به تسلیحات پیشرفته امریکائی است.
اکنون که قوای خارجی افغانستان را ترک کرده است، وظیفۀ طالبان است تا ازموجودیت انواع مختلف سلاح های بازمانده از قوای خارجی معلومات دهند تا دیده شود که از جمله سلاح مذکور چه تعداد نزد آنها است و چه تعداد به جا های دیگر در داخل و خارج کشور انتقال یافته اند. گفته میشود یک قسمت سلاح ها چند روز قبل از سقوط کابل به درۀ پنجشیرمنتقل شده بودند. علاوتاً بعضی عکسها و ویدیوها که اخیراً در رسانه ها جمعی به نشر رسیده نشان میدهد یک تعداد هاموی ها و وسایل نقلیه زرهی به لاریها بار شده و معلوم نیست به کدام طرف برده میشوند، به نظر بعضی ها بطرف پاکستان. علاوتاً اطلاعات تازه بعد از خروج قوای امریکائی از میدان هوائی کابل میرساند که طالبان با دیدن بعضی از طیاره ها و هلی کوپترهای غیرفعال و تخریب شده شکایت کرده و آنرا یکنوع فریبکاری در برابرخویش میدانند.
عکس العمل در امریکا:
جای شک نیست که مردم امریکا بطورکل از ادامه جنگ طی دو دهه در افغانستان با تلفات بیش از 2500 جوان و زخمی شدن تعداد کثیرعساکر امریکائی و صرف میلیاردها دالر در این مدت با ادامه جنگ موافق نبودند و اکثریت مردم پایان آنرا به منافع ملی خود میدانستند. افغانهاازدر راستای این همکاری از دولت و مردم امریکا مبنی بر حمایت ایشان کمال امتنان دارند و امریکا را یک کشور دوست خود می شمارند. امریکا بر طبق منافع ملی خود همانطوریکه بیست قبل به افغانستان قوا فرستاد و طالبان را سقوط داد، حق دارد یک روزی تصمیم به خروج قوای خود از آن کشور بگیرد وهیچکس حق ندارد مانع اینکار شود. ولی بسا نکات دیگر است که بعضی ها همکاری و کمک های امریکا را به افغانستان زیر بررسی منتقدانه قرار میدهد که بیشتر آن ناشی از نحوه اجرای نامناسب این کمک ها بر طبق مقتضیات افغانستان بود و اجرای آن از طرف امریکا توصیه و حتی دیکته شده بود و به همین دلیل بجای آنکه در بهبود اوضاع افغانستان منتج شوند، برعکس نتایج منفی را بار آوردند که منجر به بحران دوامدار در این کشور گردید که البته بحث بر جزئیات این موضوع ایجاب یک نوشته جداگانه را مینماید.
حمایت از اشرف غنی:
در پایان این نوشته قابل ذکر میدانم که بعضی ها اینجانب را یکی ازحامیان اشرف غنی می شمارند. دراین ارتباط باید اذعان دارم که: با وجود شناخت بسیار مختصربا موصوف آنهم چهاردهه قبل از امروز، دیگرهیچگاه با اومستقیماً به تماس نبوده ام و شناخت من با او صرف از طریق بیانیه ها وعلاقمندی او به افغانستان و آگاهی ازبعضی نظریات مفید او بوده است. از ورای مطالعات خود میدانم که اشرف غنی یکی از مهمترین مهره های مورد اعتماد امریکا بود و در مسایل افغانستان از شروع جهاد تا سالهای بعد با مقامات امریکائی همکاری فعال داشته و در تدویر کنفرانس بن در سال 2001 در جوار زلمی خلیلزاد نقش مهم بازی کرده است. از آن به بعد در اداره کرزی به حیث آمر دفتر کمک ها و سپس به حیث وزیر مالیه ایفای وظیفه نمود و اما در سال 2005 روابط او با کرزی و خلیلزاد تاحدی دچار سکتگی شد و برطبق خواهش خودش ازاشتراک فعال در امور دولتی فاصله گرفت و به حیث رئیس پوهنتون کابل مقرر شد. او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 یکی از کاندید ها بود که موفق به اخذ 4 فیصد آراء گردید. پس از آنکه حامد کرزی درانتخابات پرجنجال ریاست جمهوری آن سال بقدرت رسید، زمانی بود که در امریکا اوباما رئیس جمهور شد و ستاره بخت کرزی روبه افول گذاشت. خلیلزاد تلاش کرد تا اشرف غنی را به حیث رئیس اجرائیه در اداره کرزی بگمارد، ولی حامد کرزی آنرا قبول نکرد. سپس وقتی در سال 2011 او باما خواست مسئولیت های نظامی را از امریکا به نیروهای افغان انتقال دهد، اشرف غنی در راس امور این انتقال قرار گرفت. این ماموریت در حقیقت مرحلۀ آغاز برای معرفت او با نیروهای نظامی و مردم در نقاط مختلف کشور گردید. اشرف غنی دراین ماموریت به اطراف و اکناف کشور با پذیرائی های شاندار روی قالین سرخ و قبول احترام گارد عسکری پذیرائی شد. این مرحله برای او موقعی بود که برای احراز مقام ریاست جمهوری آمادگی میگرفت، تا آنکه درانتخابات سال 2014 به این هدف رسید. ولی به بهانه تقلب، انتخابات به دوره دوم رفت که نه تنها معضله را حل نکرد بلکه آنرا بیشتر مغلق و پیچیده ساخت وبا تهدید داکترعبدالله رقیب انتخاباتی او وضع به سمت یک بحران سیاسی جدی کشانیده شد، تا اینکه آقای جان کری وزیر خارجه امریکا به کابل آمد و مغایر به قانون اساسی حکومت دو سره را برطبق یک توافقنامه بین اشرف غنی و عبدالله به میان آورد و مقام ریاست اجرائیه را به عبدالله سپرد. بحران رقابت ها در حکومت دوسره تا ختم آن دوره ادامه یافت و نظم اداری حکومت با سکتگی زیاد مواجه شد. با تأسف که اینکار برای باردوم بطوربسیارافتضاح آمیز درانتخابات 2019 تکرارشد و این باربا وساطت خلیلزاد و فشارهای وارده از جانب پمپیو وزیرخارجه آنوقت امریکا مقامات مهم حکومت با سهمیه 50 فیصد بین غنی و عبدالله تقسیم گردید و برعلاوه ریاست عمومی شورای عالی مصالحه ملی به داکتر عبدالله سپرده شد که دراثر این تقسیم رقابت جدی در بین این دو نفر بازهم به شدت بحران سیاسی در افغانستان افزود و در واقع اداره افغانستان به دو دست نا متجانس و متضاد سپرده شد که درنهایت به سقوط نظام بدست طالبان منجر گردید.
با ذکرشرح مختصرفوق برمیگردم به اینکه اینجانب درانتخابات سالهای 2014 و 2019 بنابراهلیت نسبی اشرف غنی در بین سایر کاندیدها از طریق نوشته ها و تبصره های خود از او حمایت کردم، و اما وقتی در پایان انتخابات 2019 اشرف غنی بار دیگر زیر فشار اداره ترامپ بوسیلۀ خلیلزاد حاضر شد تن به قبول دوباره حکومت دو سره دهد، من از حمایت اشرف غنی دست کشیدم و برایش در یکی از تبصره های خود در فیسبوک نوشتم که ادامه کاربا موجودیت سهمیه بندی مقامها درحکومت دو سره در نهایت برایش بدنامی تاریخی را بار می آورد و بهتر خواهد بود که او دربرابرفشارهای وارده مقامات امریکائی مقاومت کند واگر نتیجه ندهد، موقع مناسب است از ریاست جمهوری استعفی دهد و برای مردم افغانستان صراحتاً دلایل خود را توضیح دهد و خود را معذور از ادامه کار بداند. اما چون اشرف غنی دل از مقام برنداشت و بازهم به فشارهای وارده سر اطاعت گذاشت، اینجانب تصمیم گرفت تا از حمایت او قاطعانه دست بکشد و به طرفداری او دیگر ابراز نظر نکند. کاش اشرف غنی در آنوقت ملتفت این نکته می شد و با استعفی ازمقام ریاست جمهوری یک نام تاریخی برای خود کمائی میکرد و از فرو رفتن دراین مرداب بدنامی کنونی درآن موقع جلوگیری میکرد.
اینکه به اشرف غنی لقب دومین مغزمتفکر جهان را دادند، بسیار مبالغ آمیز بود. با این لقب خواستند او را به حیث شخصیت بسیار بلند درجهان معرفی دارند و درقبال آن برایش شهرت جهانی کسب کنند. اما از این هم نمیتوان انکار کرد که او در بین رقبای قدرت در افغانستان واقعاً یک دانشمند و یک مغز متفکر بود که برای افغانستان نیات نیک در سرداشت و اگر دچار افتضاح حکومت دوسره نمی شد، میتوانست مصدر بسا کارهای مفید برای مردم و کشور شود. ازاین هم نمیتوان انکار کرد او دارای یک گرایش قومی پشتونی ازهمان ابتداء بود و چون به حیث یک شخص بدون پشتوانه خاص قومی و بدون منسوبیت به کدام جناح سیاسی بسوی کسب قدرت کشانیده شد، خواست برای خود در میان پشتونها جای پا پیدا کند تا به نحوی از حمایت آنها برخوردار شود. اینست که مخالفانش این میلان قومی او را تا سرحد اتهام فاشیستی تبلیغ کردند، درحالیکه موقف مخالفان قومی او عین خصوصیت را دارا بود، ولی هیچکس به آن اشاره فاشیستی نمیکرد. (پایان)
(این بود مختصری از نظرم پیرامون مسایل جاری کشور که قسماً در نوشته های قبلی اینجانب منتشره ویبسایت وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده اند. ممکن است بعضی ها با نظر من موافق نباشند که حق شان است، ولی با احترام به نظر شان نمیخواهم به مباحثه مزید در زمینه با ایشان بپردازم. با ارادت داکتر کاظم)
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.