بن بست انتخاباتی شکست، اما آینده هنوز تاریک است! (قسمت اخیر)
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
حرکت در میان موج های توفنده بسوی نجات
گفته میشود که: «انتخابات بازنده ندارد» !!
دراین روزها که مسابقات جام جهانی فوتبال به پایان رسیده است، همه دیدند که در دور آخر اگر دو تیم مساوی می شدند، بازهم سرنوشت برنده و بازنده با «شوت کردن پناتی» معلوم میگردید. حالا اگر گفته شود که انتخابات ریاست جمهوری کشور «بازنده ندارد»، این ادعا مغایر به اصل انتخابات است. اگرچه در انتخابات جاری کشوراعلان نتایج نهائی به اتهام تقلب گسترده زیر سؤال رفت و اوضاع به بن بست کشیده شد، اما توافق هردو کاندید بر تفتیش مجدد همه آرأ که با پادرمیانی جان کری بوسیله کمسیون انتخابات زیر نظر ناظران ملی و بین المللی صورت میگیرد، میتواند درنهایت برنده و بازنده را تعیین کند.
دراینجا مشکل وقتی به میان می آید که در اثر توافق طرفین مبنی بر تشکیل حکومت وحدت ملی نتایج انتخابات اهمیت خود را از دست میدهد. این توافق که برنده انتخابات رئیس جمهور و بازنده آن رئیس اجرایی حکومت باشد، چنین معنی میدهد که در واقع برنده انتخابات ، بازنده اصلی و بازنده انتخابات ، برنده اصلی خواهد بود، زیرا دراینصورت برنده بیشتر از نصف صلاحیت خود را ازدست میدهد و برعکس بازنده بجای آنکه درنقش اپوزسیون درآید، برعکس شامل حکومت شده و حیثیت صدراعظم را کسب میکند. اینجاست که موضوع از منطق انتخابات و دموکراسی از یکطرف فاصله میگیرد و اهمیت انتخابات را به مثابه «هیچ» تنزل میدهد و ازطرف دیگر نظام اداری را مغلق و بی موازنه ساخته عدالت ناشی از انتخابات را نقض میکند.
حالا اگر کسانی فکر میکنند که تغییر در نظام سیاسی از ریاستی به صدارتی یک ضرورت مبرم است، راه معقول آن بود که رئیس جمهور یک قسمت و یا همه وظایف اجرایی خود را به یک شخص مورد اعتماد خود از طریق صدور یک فرمان تفویض میکرد و او زیر نظر رئیس جمهور وظیفۀ محوله را انجام میداد. دراینصورت مشکل عمده به وجود نمی آمد، طوریکه داکتر اشرف غنی قبلاً اعلام کرد که ضیأ مسعود را به حیث رئیس اجرایی هشت وزارت سکتوری در نظر گرفته است.
اکنون سؤالهای زیاد در چند مورد مهم و اساسی در پلاتفورم دو تیم مطرح است که چگونه آنها میتوانند در زمینه به یک راه حل وسطی دست یابند: تیم اصلاحات و هم گرائی نظام پارلمانی میخواهد و انتخابی شدن والی ها و در نهایت یک نوع نظام شبیه فدرالی و علاوتاً این تیم خواهان حل موضوع با مخالفان مسلح بخصوص طالبان از طریق فشار میباشند، در حالیکه تیم تحول و تداوم با حفظ نظام متمرکز میخواهد موضوع صلح را بامخالفان ازطریق مفاهمه حل نماید. دراینحال اگر رئیس اجرایی را تیم اصلاحات و هم گرائی معرفی کند، آیا رسیدن به یک توافق در موارد فوق بین هردو تیم میسر خواهد بود؟
گذشته از آن همین حالا یک تعداد مؤتلفان هر دو تیم از این وضع ناراضی اند و این تفاهم را نتیجه تصمیم همه اعضای تیم ندانسته و فقط آنرا نظر رئیس تیم و چند نفر دیگر می دانند. این وضع ممکن است منجر به پاشیدگی اعضای مؤتلف هر دو تیم گردد که درد سرهای جدی را بعداً بار خواهد آورد.
بهرحال این فضای تاریک و مغشوش موجب نگرانی یک تعداد زیاد فعالان سیاسی هردو تیم گردیده و سلسلۀ مباحثات و مشاجرات بین آنها تازه شروع شده و با گذشت هر روز ممکن است بیشتر و بیشتر گردد. همین فضای مغشوش مرا نیزبه این اندیشه برد که از خود بپرسم : آیا این تاریکی ها به دنبال خود روشنی خواهد داشت؟
می گویند «جهان به امید خورده شده است»:
من هم با چشم امید بسوی آینده می نگرم و برای تسکین خاطر خود از معمای فردای کشور، طبق مرسوم دیشب دست به دیوان حضرت حافظ بردم و چون صفحه را باز کردم، چشمم به این بیت افتاد:
صوفی مجنون که دی جام و قدح می شکست
دوش به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد
این بیت شیخ بزرگ مرا به دریای اندیشه فرو برد ودر سکوت شب روانه ای تعبیر آن شدم و فال نیک گرفتم که با «جنون» نمیتوان راه به حقیقت برد، مگر آنکه از «عقل و خرد» کار گرفت و فقط با استفاده ازاین مشعل است که میتوان بر تاریکی ها چیره شد و در راه خیر و فلاح قدم گذاشت. کسانیکه دیروز «جام و قدح» می شکستند و سخنان آتشین بر زبان میراندند، ولی امروز با یک «جرعه می» به دنیای عقل و فرزانگی قدم می گذارند. امید است هریک این راه را سر آغاز یک سفر دراز پندارند و این روزنه را در دلهای خسته از مصیبت های روزگاران گذشته بسوی یک آینده امید بخش بگشایند.
بعضی ها از اینکه ما افغانها نتوانستیم بر مشکل خود فایق آئیم و ناگزیر دستی از بیرون آمد و مشکل گشای کار ما شد، ناراحت اند. این هم درسی بود بس بزرگ که باید از آن بیاموزیم و بدانیم که هرروز دستی از بیرون برای کمک بسوی ما دراز نمیشود، باید خود ما آماده حل مشکلات خود باشیم. توسل به زور و تهدید به جنگ و ستیز، خصلت کسانی است که یا با تدبیر آشنا نیستند و یا چنان غرق در خود خواهی و جاه طلبی اند که درب تدبیر را بروی خود بسته اند. متأسفانه ما افغانها به همین دلیل همیشه برنده ای جنگ و بازنده ای سیاست بوده ایم و آنچه را درمیدان جنگ با ریختن خونهای بسیار بدست آورده ایم، در عرصۀ سیاست به بسیار سهولت از دست داده ایم. باید بیدارشویم و از آسمان احساسات به زمین تدبر وعقل گام گذاریم و گره خود را بدست های خود باز کنیم.
دراینحال یونس قانونی (جانشین مارشال فهیم در کرسی معاونیت ریاست جمهوری) دو روز قبل در ولسی جرگه اذعان داشت که اساساً طرح حکومت «وحدت ملی» فرآورده مغز او و کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری است که با اعلان «بیموقع» نتایج ابتدائی از هم پاشید و بعداً با آمدن جان کری دوباره مطرح گردید. این اعتراف در حقیقت بار مسئولیت جان کری را که به حیث یک شخصیت جهانی چگونه به خود حق داده است بر چنین تصمیم نادرست و مغایرعقل و منطق مهر تائید بگذارد، به شانه های قانونی و خلیلی انتقال میدهد.
از این حقیقت نمیتوان انکار کرد که دوره اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری کشور با همه کم و کاستی ها و نشیب و فراز ها از روز اول تا امروز یک مرحلۀ حساس و بسیار آموزنده برای مردم، برای اداره های انتخاباتی و برای کاندید ها و تیم های مربوطه شان بود که باید از آن آموخت و در حفظ دستآوردهای چند سال اخیر با چراغ عقل و خرد بر تاریکی فایق آمد، درغیر آن کشور بدست خود ما ویران خواهد شد.
دست آوردهای نوید بخش انتخابات امسال :
در سه قسمت اول این نوشته از مشکلات تشکیل حکومت «مشارکت جناحی» که مسمی به «وحدت ملی» شده است، صحبت کردیم، ولی در قسمت پایان این مبحث میخواهم توجه را به یک تعداد دست آوردهای مثبت این دوره انتخابات نیز جلب نمایم که تجارب چند ماه گذشته با تمام تلخی های آن، میتواند الهام بخش ثمرهای شیرین در آینده باشد، به شرطیکه بزرگان به فرموده حضرت حافظ «عاقل و فرزانه» باشند. این دست آورد ها را نباید کم گرفت، بلکه در نهادینه ساختن آن باید کوشید. حال بقول معروف «چوعیبش بگفتی، وصفش را نیز بگو» تا مردم مایوس از رویدادهای منفی نباشند و به دست آوردهای مثبت نیزفکر کنند و مایه امیدواری آنها در اینده گردد، ازجمله توجه را به نکات ذیل معطوف میدارم:
1 ـ انتقال قدرت بطور مسالمت آمیز از طریق رأی مردم با وجود صدها توطئه از داخل و خارج و با وجود تقلب و حتی تقلب گسترده، بازهم یک تحول بزرگ در تاریخ کشورمحسوب میشود. دربسا کشورهای جهان که داد از نظام انتخابی میزنند، ولی وقتی شخصی یکبار به قدرت در راس دولت دست یافت، دیگر قدرت را نمی گذارد و به هر وسیلۀ ممکن در تمدید آن می کوشد. ما شاهد رؤسای جمهوری هستیم که با تقلب و استفاده از زور خود را به یک دیکتاتور مدام العمر تبدیل کرده اند. جای شکر است که افغانستان در اثر انتخابات جاری از مخمصۀ «تداوم قدرت» که ذهن همه را به خود مصروف ساخته بود، رهائی یافت و از این به بعد انشأ الله که همین روال برطبق قانون ادامه خواهد یافت.
2 ـ تجارب حاصله از نظام ریاستی ثابت ساخت که با تمرکز بیش از حد صلاحیت های قانونی در دست رئیس جمهور، موقف او تدریجاً از یک رئیس جمهور به یک سلطان مقتدر بلند برده شد، تاحدیکه از سیاست خارجی گرفته تا همه امور داخلی در ید سلطه و قدرت او و یک حلقۀ انگشت شمار اطرافیان او قرار گرفت. رئیس جمهوریکه برعلاوه ریاست سه قوه، رئیس قوای اجرائیه باشد و اراکین قوای قضائیه را نیز به نحوی بگمارد، فقط با زیر نفوذ قرار دادن پارلمان میتواند بیک شخص خود کامه و دیکتاتورتبدیل گردد. خوب است که جامعه جهانی بخصوص ایالات متحده امریکا که در اول بانی و حامی این نظام بود، متوجه اشتباه خود شد و اکنون در صدد تغییر نظام برآمده است. البته در طول مباحث گذشته درباره مشکلات حکومت «وحدت ملی» صحبت کردیم که یک دوره امتحانی و خالی از مشکلات نخواهد بود. اگر واقعاً متصدیان امور دراین دوره موفق شوند تا با تفاهم کشور را بطور سالم با امن و ثبات اداره کنند و از یک امتحان تاریخی موفقانه بدر شوند، آنوقت کشور در یک مسیری قرار خواهد گرفت که مایه امیدواری خواهد بود.
اینکه باتعدیل قانون اساسی نظام آینده کشور«پارلمانی» باشد و یا «صدارتی»، بحثی است که به موقع آن مطرح خواهد شد؛ اما اینکه فرق بین نظام «پارلمانی» و «صدارتی» چیست ، مختصر میتوان گفت که در نظام پارلمانی ریاست حکومت را رئیس حزب اکثریت و یا ائتلاف چند حزب در پارلمان به عهده میگیرد و کابینه را می سازد، درحالیکه در نظام صدارتی رئیس حکومت (صدراعظم) ازطرف رئیس جمهوربه تشکیل کابینه مؤظف میگردد و رئیس جمهور صدراعظم مؤظف را با لست کابینه پیشنهادی او به ولسی جرگه معرفی میکند. هرگاه صدراعظم و کابینه جمعاً به اخذ رأی اعتماد از ولسی جرگه موفق شوند، آنوقت رئیس جمهور فر مان تقرر آنها را صادر مینماید.
از آنجائیکه تشکل احزاب به مفهوم واقعی آن در کشور تاهنوز تکامل نکرده واکثر احزاب موجود برمبنای قومی، مذهبی و منطقوی تشکیل شده اند، نه آنکه به روی پلاتفورم های سیاسی مشخص، لذا تا وقتیکه احزاب ماهیت یک «حزب سیاسی» را کسب نکرده و در پارلمان نماینده نداشته باشند و تا وقتیکه پارلمان ازسیطره های قومی، مذهبی و منطقوی نجات پیدا نکند، تا آنوقت نظام پارلمانی در افغانستان قابل تطبیق نخواهد بود. نمیخواهم به این بحث وسیع و همه جانبه در اینجا بپردازم و اگر کسانی خواسته باشند در زمینه از نظر من آگاه شوند، به نوشته یک سال قبل من در این ارتباط روی لینک ذیل کلیک فرمایند.
www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_baray_nejat_az_bohran_siyasi_tshi_bayad_kars.pdf
3 ـ دراثر تحول جاری دو کاندید و تیم های مربوطه که تا چند روز قبل به اصطلاح «سایه یکدیگر را به سنگ می کوبیدند»، اکنون حاضر شده اند باهم در فضای آرام و دوستانه صحبت نمایند و یکی به خانه دیگر بروند، درحالیکه قبل از آن برای ایجاد فضای تفاهم بین آنها جان کری مجبور بود بین دو اتاق رفت و آمد کند و نظر یکی را به دیگری برساند. خوشحالم که اکنون نگاه های عبوس و گفتارهای تند جای خود را اقلاً به نرمش و شنیدن دلائل یکدیگر داده است. در موجودیت همچو فضا است که احساسات جای خود را به عقل وخرد میدهد. امید است این شیوه ادامه یابد و این تماس های حسن نیت به نتیجه مطلوب در حل مشکلات منجر شود و ضرورت به پادرمیانی دیگران نباشد.
4 ـ تشکیل دو تیم قوی انتخاباتی یعنی تیم «تحول و تداوم» به زعامت داکتر اشرف غنی و تیم «اصلاحات و هم گرائی» به زعامت داکتر عبدالله عبدالله در آینده میتواند پایه گذار دو حزب سیاسی بزرگ در کشور شود. تا جائیکه ازمشمولان هر تیم و نحوه برنامه های سیاسی شان طی مبارزات انتخاباتی معلوم میگردد، یک تیم بیشتر با روحیۀ یک حزب «محافظه کار» و دیگری بیشتر با روحیه «دموکرات لیبرال» میلان دارند که با این تحول هریک میتواند طی یک مدت کوتاه به حیث دو حزب رقیب دارای اجندا و پلاتفورم مشخص تبارز نماید. درعین زمان کسانیکه با نظر این دو تیم موافق نباشند، میتوانند در یک حلقه دیگر تشکل نموده یک یا دوحزب دیگر را بسازند. بدینوسیله از تعدد بی موجب احزاب موجود که نام و نشان شان حتی به خود شان درست معلوم نیست، جلوگیری شود. همچنان با تشکل چند حزب قوی، بعضی اشخاص و یا گروپ ها که هدف شان رسیدن به مقام و یا حفظ منافع اقتصادی و سیاسی و یا نفوذ محلی و غیره میباشند، دیگر مجال به معامله گریها را نخواهند داشت. این نوع تشکل در عین زمان میتواند یک اپوزسیون قوی و قانونی را در برابر حزب سر اقتدار به وجود آورد. به نظرمن این یک تحول مثبت خواهد بود که در آغاز همین دوره تهداب آن گذاشته شود.
5 ـ رویداد های اخیر بدون شک مثل شاک های قوی برقی بودند که کمسیون های مستقل انتخابات و شکایات انتخاباتی را در مجموع و هریک از اعضای آنرا متوجه مسئولیت های خطیر ملی شان ساخت تا با دقت لازم به امور مربوطه مستقلانه و برطبق قانون رسیدگی نمایند. همچنان توجه کاندید ها را نیز به مکلفیت های قانونی شان جلب کرد تا وجایب خود را بطور درست و در موقع معین انجام دهند. مبارزات انتخاباتی نیز دراین دوره شکل خاص خود را داشت که در سابق به چند مناظره کوتاه تلویزیونی خلاصه می شد، ولی این بار کاندید ها نزد مردم در ولایات رفتند و درباره برنامه های خود تاحد مقدور مردم را آگاهی دادند. مقامات دولتی نیز متوجه شدند که مداخله مستقیم و غیر مستقیم شان از نظر مردم پنهان نمی ماند و باید در کارکرد های خود کمال احتیاط را رعایت کنند.
6 ـ در این دوره انتخابات رسانه های جمعی اعم از صوتی، تصویری و نوشتاری هریک به نوبه خود نقش بسیار فعال بازی کردند که از هر نگاه قابل تمجید و ستایش است. اینکه بعضی رسانه ها با حفظ موقف های سیاسی خود عمل کردند، یک موضوع عادی بوده و با رعایت قانون میتوانند از این حق خود استفاده نمایند. رسانه ها توانستند تا پیامها و نظریات کاندید ها و تیم های مربوطه شان را به وجه احسن به مردم برسانند و مردم با ذهن نسبتاً روشن تر به پای صندوقها رفتند، ولو که یک عده زیاد رأی دهندگان به تأسی از وابستگی های قومی ، زبانی، مذهبی و منطقوی در این دوره رأی دادند. عمده ترین بخش رأی دهندگان جوانان بودند که بیشترین رأی خود را به برنامه کاندید دادند، نه به وابستگی ها ی قومی و غیره. عده ای ازاین جوانان اینبار به صراحت گفتند که رأی حق شخصی شان است و بزرگان حق ندارند نظر خود را مثل سابق برآنها تحمیل کنند.
7 ـ عمده ترین پیام مردم دراین دورۀ انتخابات در خارج و داخل کشور برای همه این بود که می گفتند: «ما از جنگ خسته شده ایم، ما آرامش، صلح، امنیت و ثبات و نجات از بیکاری میخواهیم». با این روحیه پیام صریح مردم به کسانیکه با چاق کردن میدان کشمکش و برخورد مثل سالهای گذشته میخواستند به اریکۀ قدرت تکیه زنند، این بود که ما از اِعمال زور و قوه بیزار هستیم. چنانکه دیده شد، به همین دلیل اشتراک مردم در مظاهرات هفته های قبل بسیار کمرنگ و فارغ از خشونت بود. اگر تعداد تماشا گران را که طور معمول زیادتر از مظاهره کنندگان اصلی می باشند، از تعداد مجموعی بیرون کنیم، تعداد نه چندان زیاد در صف مظاهره چیان باقی می ماند که نشان دهنده دوری جستن اکثریت مردم از همچو رویدادهای میباشد که منجر به خشونت گردند.
8 ـ اشتراک وسیع مردم با وجود هوای بارانی و شرایط دشوار امنیتی در دور اول و باز هم تعداد بیشر در دور دوم بیانگر یک تحول عمده در احساس مسئولیت مردم برای رأی دادن است. اکنون مردم پی برده اند که رأی دادن یک وجیبه و مکلفیت آنها است و همین رأی میتواند سرنوشت آینده شانرا در مجموع تعیین کند. طوریکه معلوم شد، مردم مثل سالهای قبل در این مسائل بی تفاوت نیستند. بخصوص جوانها در این دوره در بسیج کردن گروپهای خود بیشتر از همه فعال بودند. داستان مردی که مرگ دختر خود را از مردم در روز انتخابات پنهان کرد تا مبادا این خبر مردم محل را از رفتن به صندوق های رأی مانع شود و یا گفتار یکی از کسانیکه مخالفین انگشت پررنگ او را بریده بودند وبا آنهم او فریاد میزد که: «اگر هر ده انگشتانم را نیز می بریدند، بازهم من رأی میدادم»، اینها همه شواهدی آشکاراند که درک عمیق مردم ما را در ادای وجیبۀ رأی دادن بیان میکند و نظیر آن در کمتر کشوری دیده شده است.
9 ـ مردم ما اعم از زن و مرد و پیر و جوان با رفتن به پای صندوقها ی رأی در شرایط بسیار دشواربه مخالفان مسلح از هرگروه که استند ـ در داخل و خارج، این پیام را رسانیدند که از هیچ تهدید و فشار نمی ترسند و شجاعانه در نهادینه ساختن آرمانهای ملی خود به حیث یک مشت بسته عمل میکنند. با درک همین احساس، چون مخالفان دریافتند که از حمایت مردم بی نصیب می باشند، لذا به عملیات نامردانه خود در این روزها افزودند وبه کشتار مردم بیگناه و تخریب دارائی ها عامه پرداختند. آنها میخواهند با تهدید به زور و کشتار، روحیه مردم با شهامت ما را تضعیف کنند، بیخبر از این که هر قدر آنها از شدت عمل کار گیرند، مردم را علیه خود بیشتر و بیشتربسیج می سازند.
10 ـ از همه مهمتر همسایه های طماع ما میخواستند با تحریک یک تعداد، وضع را نا آرام سازند و با بدنام ساختن انتخابات ثابت کنند که افغانستان در مرحلۀ «خود ادارگی» قرار ندارد و بناً با خروج قوای خارجی از کشور زمینه های سلطۀ خود را مثل چند سال قبل بر کشور ما فراهم سازند. امروز با شکستن بن بست انتخاباتی ونشستن دور میز تفاهم، توطئه های آشکار و پنهان دو همسایه ایران و پاکستان رو به خنثی شدن دارد، آنها از تفاهم دو تیم درزبان استقبال کردند و اما در دل ناراحت اند تا با طرق و وسایل دیگر اوضاع کشور ما را بازهم دستخوش حوادث سازند.
11 ـ وساطت جان کری و نقش عامل امریکا درحل به موقع معضله انتخابات این حقیقت را بار دیگر به مردم افغانستان ثابت کرد که کشور ما به یک حامی پرقدرت ضرورت دارد تا در مواقع مهم و حساس به کمک ما بشتابد و نگذارد که کشور بار دیگر مواجه بیک آشوب و جنگ داخلی گردد. کشور ما نه تنها به حمایت های سیاسی جامعه جهانی نیاز دارد، بلکه بدون حمایت های مالی و نظامی آنها کشور دچار مشکل و در معرض بحران قرار خواهد گرفت که عاقبت آن برای مردم و کشور بسیار ناهنجار خواهد بود. ما نباید حمایت وسیع جامعه جهانی را در گرو حمایت های منطقوی ناپایدار و زود شکن قرار دهیم. عقل سلیم حکم میکند که در شرایط موجود، سیاست خارجی خود را با اتکا به حمایت جامعه جهانی عیار سازیم و در پرتو آن نحوه روابط با همسایه های خود را شکل دهیم.
12 ـ بعضی ها به این نظر اند که هنوز ذهنیت های مردم ما آمادۀ قبول دموکراسی درکشور نمیباشد، لذا نخست زمینه ها را مساعد ساخت و مردم را از مزایای دموکراسی آگاهی داد و بعد از آنکه مردم آماده شدند، به پخش و تطبیق دموکراسی پرداخت. من با این نظر موافق نیستم، زیرا مردم تدریجی و از طریق تمرین با شیوه های دموکراتیک آشنا میشوند و اینکار مثل عملیه آموزش حین اجرای کار و وظیفه است. ما نمیتوانیم به یک کارگر بیسواد بگوئیم که: «اول چند سال تعلیم کن بعد بیا و شامل کار شو». شاید اینکار برای پست ها و وظایف اختصاصی مطلوب باشد که باید شخص قبل از استخدام درس خوانده باشد، ولی برای عامه مردم که دموکراسی از آنها و برای آنها است و بوسیلۀ آنها تحقق می یابد، فرا گرفتن اصول دموکراسی فقط از طریق تمرین صورت گرفته میتواند، چنانچه اگر نیک بنگریم و چند دوره انتخابات را طی چند سال اخیر در کشور از نظر بگذرانیم، می بینیم که مردم، دستگاه های اداری، و کاندید ها وحتی رسانه ها و نیروهای امنیتی تا چه صاحب تجربه شده اند. دورۀ جاری انتخابات با تمام کم و کاستی های آن یک نمونۀ بارز برای آمیزش و آشنائی مردم با اصول دموکراسی پنداشته میشود.
13 ـ دراینجا لازم به تذکر میدانم که همکاری جناح ها در پنج سال آینده این موقع را برای جوانان کشور مساعد خواهد ساخت تا خود را آماده قبول مسئولیت های ملی پس از این مدت سازند. گمان میرود اکثر متنفذین قومی که امروز خود را به حیث رهبران قومی و صاحبان رأی معرفی میکنند، تا پنجسال دیگر نظر به کبر سن و یا خسته شدن از کارهای سیاسی پرمخاطره و جنجال برانگیز که محصول خود خواهی خود آنها است، خود را از صحنه فعال سیاست بیرون کنند و فضا را برای نسل جوان با بینش وسیع و افکار جدید فارغ از فرهنگ زور و ستیزه و اما به روی واقعیت های قابل قبول باز نمایند. اگر این پنجسال بازهم مثل سالهای قبل با کشمکش ها، قانون شکنی ها و توطئه ها توأم باشد، واضح است که نسل جوان نخواهد توانست در فضای نا آرام به رسالت خود برای آینده آماده شود. زمینه سازی برای نسل جوان یکی از وظایف مهم این پنجسال خواهد بود. نسل جوان افغان باید از همین حالا بداند که دیر یا زود مسئولیت اداره کشور به عهده آنها خواهد بود و در این راه باید خود را هرچه زودتر آماده و نیروهای مسلکی و ملی خود را بسیج و عیار سازند.
14 ـ اگر دو تیم انتخاباتی در چهار چوب حکومت گویا «وحدت ملی» طوری باهم آمیختند که از اپوزسیون خبری نشد، لازم است تا این اپوزسیون به نحوی به وسیلۀ یک یا چند گروپ متشکل از جمله جوانان به میان آید تا وظیفه مهم کنترول حکومت را پیش ببرند، زیرا موجودیت یک اپوزیسیون قوی یکی از شرایط عمده در یک نظام دموکراتیک است.
15 ـ در پایان افتخار میکنم به نیروهای امنیتی با شهامت افغان اعم از اردو و پولیس که در اجرای وظایف ملی خود، از جمله تأمین امنیت انتخاباتی فعالانه و با درک مسئولیت عمیق خدمت کردند و جان های شرین خود را در این راه فدا نمودند. آنها نه تنها محافظان واقعی این سرزمین اند، بلکه آنها کسانی اند که تأمین امنیت و ثبات دموکراسی را در کشور نهادینه می سازند و از ارزش های آن با کمال متانت و شجاعت پاسداری میکنند.
ناگزیر باید بگویم که این سخن مرا بسیارمتأثر ساخت، وقتی این گفته را شنیدم که: «در صورت هجوم طرفداران تیم اصلاحات و هم گرائی به ارگ، محافظان ارگ مانع ورود آنها نخواهند شد». وقتی در مقالۀ قبلی نوشتم که: به دستور کرزی هرگاه دروازه های ارگ را به روی مظاهره چیان می بستند، کسی نمیتوانست داخل ارگ شود، مگر آنکه دروازه به وسیله بمب یا تانک شکستانده می شد. روز بعد دوستی به من تیلفون کرد واین جمله را گفت: «ارگ مثل زمان شهید داؤد خان شاید از داخل سقوط میکرد». این سخن پر معنی واقعاً مرا تکان داد و با خود گفتم که اگر ارگ مصئون نباشد، افغانستان را چطور میتوان مصئون ساخت. اما گمان نمیکنم که محافظان ارگ و یا بالا رتبه های آن وابسته به حلقه های خاص باشند وبه چنین کارهای دست بزنند که مغایر به اصل وظیفوی وملی شان باشد. (پایان)
زنده باد افغانستان
سربلند باد ملت قهرمان افغانستان
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.