در رابطه با مقاله :«حقانیت رئیس جمهور کرزی...»

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 22 نوامبر 2010

خوشبختانه با پیشرفت تکنالوژی و باز شدن صفحات آزاد انترنتی در این اواخر زمینه گسترش آزادی بیان بطور وسیع فراهم شده و با شنیدن بیانات و خواندن مقالات از فاصله های دور، سطح آگاهی و آشنا شدن با افکار و اندیشه های دیگران بیشتر از پیش میسر گردیده است. دراین راستا باآنکه اشخاص یکدیگر خود را ندیده اند ، ولی اکنون از ورای بیانات و نوشته ها میتوانند به افکار و نظریات یکدیگر آشنا شوند وحلقه های همفکری، همسوئی و حتی دوستی را بین خود به وجود آورند، چنانکه این افتخار نصیب من نیز گردیده و از اینطریق توانسته ام مجذوب نظریات و افکار بهیخواهانه  یک عده هموطنان دردمند و بااحساس خود در مسائل وطن شوم. یکی از این شخصیت های محترم جناب آقای محمد نعیم بارز است که بدون شناخت شخصی، همیشه از نوشته های پرمحتوا و واقعبینانه ایشان در طول چند سال مستفید شده و ارداتمندانه به عمق نظر شان پی برده ام. اما در مورد مقاله اخیر شان تحت عنوان «حقانیت رئیس جمهور کرزی در دفاع از حاکمیت ملی!» که بتاریخ 16 نوامبر 2010 در پورتال معزز «افغان جرمن آنلاین» به نشر رسیده است، اگرسخنی متفاوت در میان می آورم، امیدوارم  این برادر گرامی برمن خرده نگیرند زیرا محتوای مقاله اخیر شان با نوشته های قبلی در بسا موارد در تناقض قراردارد. صادقانه اعتراف میکنم که بعد از مطالعه این مقاله با تعجب از خود پرسیدم چه اتفاق افتاده که از «یک زبان، دو کلام» و از یک قلم دو نوشتار بیرون میشود که همسوئی باهم ندارند و موجب میشود تا همه ریشته ها به یکبارگی پنبه شوند؟ شاید حوادثی درحال وقوع باشد که از آن بی خبرم. بهرحال طی این چند سطر خواستم اهم مطالب نوشته اخیر جناب آقای بارز را با نوشته های قبلی شان به مقایسه گیرم تا باشد سر کلاوه را دریابم.

1 ـ  آقای بارز در شروع مقاله اخیر می نویسند: «ما که نقص و کمبود را در خود و جامعه خود نمی بینیم دولت ایالات متحده امریکا و جامعه جهانی را محکوم می کنیم که چرا  بکشور ما تجاوز کردند و یا چرا پس از سقوط رژیم طالبان از عناصر خوب، یک دولت خوب و کارا نساختند، آخر باید اینرا پذیرفت که دولت یعنی قدرت و قدرت خوب  یا بد از دل جامعه بیرون می آید، دولت سراپا فاسد است باید پذیرفت که جامعه فاسد است، زیرا دولت از دل همین جامعه بوجود آمده است،…»

آقای بارز در مقاله تحت عنوان «دیکتاتور» در رابطه با موضوع قدرت چنین می نویسند:«وقتی در اثرتبلیغات، احساس قدرتجوئی در مردم کوفته و فشرده میشود….، تشنگان قدرت هم به هر مقامیکه میرسند حرص قدرت طلبی شان تسکین نمی یابد، بلکه فزونی میگیرد، درین خصوص نقص ذاتی انسان نیست، بدی در تئوریها و جهان بینی ها است که منفذ های خروج معتدل قدرتجوئی را بروی مردم می بندند. آنگاه اشتهای قدرتجوئی در بعضی افراد و گروه ها به اندازه ای شدید میشود که بزرگترین خطر را برای از بین بردن آزادی و عدالت و مساوات پدید می آورد….لذا با اینگونه قدرت طلبی جنون آمیز یک نوع هرج و مرج بدون رعایت موازین دیموکراسی در اجتماع پدید می آید…..درافغانستان سالها و قرنها دیکتاتوری حکمفرما بوده، به همین علت سازمانهای سیاسی و اجتماعی مستقل و آزاد بوجود نیامده که بتواند آزادی و دیموکراسی را در مقابل ریاکاران و عوامفریبان سازمان دهند…. همین اکنون گروه های قومی و مذهبی که قبلاً خیانت و جنایات شان را نشان داده اند، درتلاش اند که با زد وبند با همدیگر به قدرت تکیه زنند…..وضع نا بسامان افغانستان ناشی از دیموکراسی نیست، نقص در دولتمردان و بخصوص ضعف در رئیس دولت بوده که یا کفایت لازم کار را ندارد و یا صلاحیتی را در مقامی که قرار گرفته، ندارد.» (مؤخذ شماره 1)

 در جای دیگر آقای بارز می افزاید:«درصورتیکه قدرت از اجتماع و از میان مردم با رعایت آزادی و روش سالم و اصول شناخته شده مثبت کسب شود و در جریان کار و عمل قدرت به نقد کشیده شود، نه تنها قدرت و جامعه فاسد نمی شود بلکه اراده قدرت انسان را بسوی تعالی به پیش می برد.» (مؤخذ شماره 2)

در اینجا واضح میشود که : دولت فاسد ازجامعه یعنی مجمع مردم به وجود نیامده، بلکه تلاش تشنگان قدرت است که برای بقای قدرت فساد می آفرینند.

2 ـ آقای بارزدر مقاله اخیر  از خود می پرسند که :«پس از سقوط  رژیم طالبها نیروهای حاضر در صحنه همین جنگسالاران بودند که هر کدام یکتعداد افراد مسلح را در کنار خود داشتند، با این وضع آیا دولت امریکا در حالیکه به حمایت همین  جنگسالاران علیه طالبان می جنگید، میتوانست در تشکیل دولت جدید موجودیت و نفوذ آنها را بحساب نیاورد؟»

مقصد از تذکر فوق آنست که گویا امریکائی ها ناگزیر بودند جنگسالاران را به قدرت برسانند، زیرا آنها افراد مسلح در کنار داشتند.درحالیکه یگانه قدم مثبت طالبان همانا متلاشی ساختن قدرت نظامی همین جنگسالاران بود که اکثر شانرا در خارج کشور فراری ساختند و فقط عده در حال گریز و تشتت در یک گوشه کشور فعال بودند. بلی! بزرگترین اشتباه امریکائی ها همین بود که از این مارها ، اژدرها ساختند که امروز همین ها دولت و ملت را به گروگان گرفته اند.

 آقای بارز در یک نوشته دیگر خود این واقعیت را چنین بیان میدارند: «متأسفانه بعد از سقوط رژیم طالبان، دولتهای قدرتمند جهان و در راس دولت ایالات متحده امریکا تحت پوشش سازمان ملل متحد، بجای آنکه اقدام به تشکیل یک دولت از عناصر آگاه ملی می نمودند، بالعکس جنایتکارترین افراد شناخته شده را به کرسی های قدرت نشاندند و مدت هشت سال به آنها موقع دادند تا هرچه  ثروت و دالری که بنام مردم فقیر افغانستان از کمک مردم سخاوتمند جهان پرداخته شده، بیشترین آن در جیب های همین قدرتمندان و ثروتمندان و جنایتکاران سرازیر شود و دولتمردان با ترکیبی ازعناصر فاسد توانستند در زمین تخم خشخاش کاشتند و در جامعه فساد و بی عدالتی برپا نمودند و در همه جا باندبازی براه  انداختند…»(مؤخذ شماره 3)

3 ـ آقای بارز در مقاله اخیر می نویسند :«بالعکس  نظر روشنفکران و تکنوکراتهای سابق که مدعی بودند جنگسالاران پایه مردمی ندارند، ولی در اولین انتخابات ریاست جمهوری دیدیم که جنگسالار عبدالرشید دوستم با بدست آوردن هشتصد هزار رای از میان قوم خود پایه مردمی و قدرت خود را نشان داد. حاجی محمد محقق از حزب وحدت با بدست آوردن بیش از یک ملیون رای نفوذ خود را در میان اقوام هزاره به ثبوت رساند. محمد یونس قانونی از گروه جمعیت اسلامی با کسب رای صدها هزارانسان تاجک و غیرتاجک نفوذ مردمی خود، قسیم فهیم، برهان الدین ربانی و برادارن مسعود را نشان داد. حامد کرزی نه صرفاً به حمایت دولت امریکا، بلکه به پشتیبانی قوم پشتون و بخشی از اقوام دیگر پنجا ه و دو فیصد آرای مردم را کسب نمود که به حیث اولین رئیس جمهور شناخته شد، این واقعیت مصداق این اصطلاح است که آنچه در دیگ باشد به چمچه می آید.»

اما آقای بارز در نوشته دیگر خود برعکس به این حقیقت اعتراف میکنند که: «مردم افغانستان به واقعیت تاحال رئیس جمهور، نمایندگان پارلمان و هیچ نهادی را انتخاب نکرده، از عدم آگاهی، در کل براساس انگیزه های قومی ـ مذهبی با رای خود قدرت ها را تصدیق کرده و تصدیق انتخاب نیست….تعیین اداره مؤقت، برگزاری لویه جرگه اضطراری، لویه جرگه قانون اساسی، حکومت مؤقت و انتخابات ریاست جمهوری همه صحنه سازیها و مراسم تشریفاتی بودند ، برای نشان دادن فورم دنیا پسند دیموکراسی و اینرا همه میدانند که کرزی بر اساس تجربه کاری و مبارزه سیاسی و محبویبت در میان مردم به قدرت نرسیده است، اینرا خودش هم میداند و با درک همین مساله متکی به مردم نبوده و تا امروز در موضع مردم عمل نکرده است…» (موخذ شماره 2) 

آقای بارز در جای دیگر در زمینه چنین مینویسند: «از آنجائیکه جنگسالاران در تمام نهادهای قدرت جای بسی مهمی را به اشغال خود در آورده اند و دولت کرزی به باند مافیائی مبدل شده است، در همچو شرایط و به روال گذشته انتخابات ریاست جمهور و ولسی جرگه راهگشای بن بست موجود نیست، اگر نه تنها بار دوم رای گیری بعمل آید ، بلکه ده بار دیگر انتخابات از سر گرفته شود، بازهم همین جنگسالاران و باندبازان سر بیرون خواهند آورد و نتیجه کار شان چیزی جز باندبازی و فساد آفرینی نخواهد بود. خلاصه تجربه نشان داده است که تاهنوز در اثر ادامه جنگ و بی امنیتی و نبود احزاب واقعاً سیاسی و سازمانهای فرهنگی و اتحادیه های صنفی، مردم افغانستان آنچنان زنده و فعال نشده تا خود بتوانند در انتخاب رئیس جمهور و یا نمایندگان پارلمان ایفای نقش مثبت از خود  برجا گذارند..»(مؤخذ شماره 3)

4 ـ آقای بارز در مقاله اخیر می نویسند :« اگر امروز بسیار کسانی از بدی دولت و فساد گسترده در کشور سخن میگویند تردیدی در آن نیست، اما بدون در نظر گرفتن عوامل داخلی و خارجی، اینهمه مشکل را صرف به ضعف رئیس جمهور کرزی نسبت دادن، بسیار غیرواقعبینانه و دور از انصاف خواهد بود…»

جای شک نیست که در شیوع فساد عوامل داخلی و خارجی دست دارند، ولی نقش، تصامیم قاطع و سالم رئیس جمهور در راه مبارزه با فساد روزافزون تأثیر بسزا دارد. وای بحال کشوریکه رئیس دولت و اطرافیان مقربش  در فساد غرق باشند. دراین رابطه باز به سراع نوشته دیگر آقای بارز میروم که چنین می فرمایند: « آقای کرزی همواره با روش دوگانه سخن میگویند، از یکسو خیانتگران و فساد انگیزان را به باد انتقاد قرار میدهند تا از خود شجاعت، صداقت و صلاحیت نشان داده باشد و از سوی دیگر چون ضعف خود را در برابر قدرتمندان درک کرده و هراس دارد ، ناگزیر به ناله و زاری و عذرخواهی می پردازد، بناً سخنان مذکور چیزی بیش از الفاظ و عبارات عوامفریبانه نیست و تأثیر مثبتی در ماهیت دولت فسادانگیز و ویرانگر ندارد……همه ناظرین اوضاع رقتبار افغانستان به این نتیجه رسیده اند که علت اساسی این همه فساد و بحران در دستگاه دولت کرزی، ناشی از آن تجویز غلطی است که در کنفرانس بین المللی بن آلمان به عمل آمد و اداره امور افغانستان به گرگان شناخته شده سپرده شد و کرزی در راس اداره گرگان قرار گرفت. متأسفانه شخصیت کرزی ضعیف تر از آن بود که دریابد پنجه افگندن با گرگان و لاشخوران گرسنه امر ضروریست، اما قبول شرکت در چنین نبرد نا برابر در همت کسی است که پیروزی یا شکست را در کفه زندگی با مرگ گذاشته باشد، ولی تجربه نشان داد که تا این حد کرزی مرد میدان نبوده است.»(مؤخذ شماره4)

5 ـ آقای بارز در مقاله اخیر می نویسند:« جناب رئیس جمهور کرزی برغم ضعف ها و اشتباهاتی که در امور اداره کشور تاحال از خود نشان داده است، بلا تردید دست آوردها و موفقیت هایی هم داشته است…» ؛ 

از جمله در بخش سیاست داخلی آقای بارز می نویسند: «جناب کرزی که در آغاز کار به عنوان رئیس اداره مؤقت و دولت مؤقت نه چندان از نفوذ بالفعل قومی برخوردار بود و نه هم در راس کدام گروه مسلح قرار داشت، دو سه سالی در میان دو فشاری از سوی جنگسالاران و قوای ناتو به رهبری امریکا بسر می برد، مجبور بود بیشتر به سازش و تبانی تن دهد و درتحت چنین شرایطی با عناصر داخلی مخرب، کار شکن و استفاده جو دست و پنجه نرم کرده و بسازد و همچنان به تصامیم درست و یا نادرست مشاورین امریکائی گردن نهد، تااینکه آهسته آهسته با زیرکی و هوشیاری توانست کمی جای پای خود را در قدرت محکم نماید…در یک چنین  وضعیتی  انجام وظایف دولت موفقیت آمیز و رضایت بخش نبود و از سوی متاسفانه قدرت تخریبی فراوانی که مردم ما دارند، جای تعجب است که چگونه کرزی توانسته مدت نه سال جایگاه خود را در مقام ریاست حفظ کرده و با مهارت و حوصله مندی خاص توانسته در برابر هریک گذشت های زیادی کند و توازن قدرت را در بین عناصر متخاصم حفظ نماید و بالاخر موفق شود گذشته از وزارتهای دیگر، وزارت دفاع و داخله را …..تحت اتوریته خویش در آورده و نهاد ولسی جرگه را نیز رام و راضی نگهدارد…… و بدینترتیب از برخوردهای مسلحانه میان گروهی جلوگیری کرده و دولت را از یک حالت انارشی بیک نظم نسبی رسانده است.»

آقای بارز برعکس در یک مقاله دیگر خود تحت عنوان «کرزی خود قانون شکن و فساد آفرین است!» در زمینه چنین می نویسند: «اینکه کرزی خطاب به لوی سارنوال میگوید رشوه ستانها و سؤاستفاده جویانی را که به دالر معاش میبرند تا سطح دفتر خودش تعقیب و مورد تحقیق قرار دهد، چیزی به غیر از تبلیغ عوامفریبانه نیست…..جناب کرزی برای حفظ مقامش عوام فریبانه این حرفها را میزند ولی عملاً با افراد و گروه های که میداند تفنگ دارانی را پشت سر دارند و از حمایت خارجیان برخوردار هستند، همه ثروت و قدرت را باهم تقسیم کرده بالای مردم فقیر و مظلوم و درمانده به حاکمیت شان ادامه میدهند…..بایک چنان رئیس جمهور که خود میگوید خائنین و جنایتکاران «چل مرا هم یافته اند»  بدین مفهوم که هرگاه فرد و یا افرادی مرتکب قتل، آدم ربائی، غصب دارائی های عامه و شخصی، تجاوز به زن و طفل معصوم گیر می افتد، رئیس جمهور از طریق پذیرفتن واسطه از مجازات مجرمین چشم پوشیده و فرمان به آزادی شان میدهد تا بار دیگر گستاخ تر و بیشتر به خیانت و جنایت بپردازند. خلاصه وقتی سر منشأ یعنی رئیس دولت اینگونه در دفاع از زورمندان، قانون و عدالت را نادیده گیرد و حقوق افراد مظلوم و ناتوان را زیر پا کند از وزیر، وکیل و دیگران چه جائی برای گله و شکوه باقی میماند.» (مؤخذ شماره 6) 

آقای بارز در نوشته دیگر خود چنین می نگارد: «اگر هنوز هم کسانی به توانمندی کرزی در غلبه علیه جنگسالاران معتقد باشند، باید بدانند که خیال خام و باطل را در سر می پرورانند. کرزی از عدم شجاعت و نداشتن ابتکار عمل بهترین فرصت های طلائی را  که می شد کارهای بسیار مفید و مثبت در کشور صورت گیرد، نتوانست به ثمر برساند. او که از حمایت همه جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی بین المللی و حمایت ملت برخوردار بود، دیگر چه میخواست؟ متأسفانه به حل هیچ مشکل جامعه اقدام جدی از خود نشان نداد، بالعکس از ضعف رهبری وی بی امنیتی و فساد اداری به اوج خود رسید و بجای استقرار و استحکام نظام مردم سالاری، در کنارجنگسالاری  تریاک سالاری نیز بقدرت نشست و اوضاع چنان به حال رقتبار درآمده که صدها هزار افغان درمانده در ایران برده وار شب و روز برای زنده ماندن کار میکنند، باآنهم رژیم آخندی در پی اخراج شان از توسل به انواع رفتار غیرانسانی حتی و لت و کتک دریغ نمی ورزند.»

آقای بارز در ادامه می افزاید: «بتاریخ 3 اپریل 2007 سفیر دولت اضلاع متحده امریکا در افغانستان ضمن ابراز نظر در مورد اوضاع ناهنجار دولت اشارتاً از کرزی خواست تا کسانی را که در کار دولت اخلال میکنند، برکنار نموده و افراد دیگری را بجای شان بگمارد، ولی فکر میشود حالا اصلاح دولت توسط کرزی دیر شده است. زیرا همه میدانند تا اینجا که کرزی با کرنش و زد و بند با جنگسالاران ساخته و پرداخته، حالا به یکبارگی علیه آنها قرار گرفتن از توان  او بدور بوده بخصوص که فعلاً حمایت ملت را هم از دست داده است…… کرزی بعد از نشان دادن اینهمه ضعف در  برابر جنگسالاران دیگر قادر نخواهد بود بحران دورن دولت و جامعه را به نفع خود و نفع کشور تغییر دهد و چهره واقعی خود را در زیر نقاب دیموکراسی بی محتوا پنهان نماید.»(مؤخذ شماره 7)

در بخش سیاست خارجی آقای بارز «اعتراض و مقاومت» رئیس جمهور کرزی را در برابر «عملکرد ناهنجار قدرتهای خارجی و در راس دولت ایالات متحده امریکا بخاطر رسیدن به استقلال و حاکمیت ملی پسندیده و ضروری» میدانند و به دست آوردها و موفقیت هایی در موارد ذیل اشاره میکنند: 

ــ «کرزی گذشته از مسؤولیتی که به عنوان رئیس دولت در برابر مردم کشور دارد ، حق داشته تا صدای اعتراض خود را در مقابل عملیات هوائی غیرانسانی و بی ثمر امریکائی ها در افغانستان بلند نماید و سیاست نادرست و نا روشن دولت امریکا را در برابر دولت پاکستان که حامی اصلی تروریزم بین المللی است، محکوم نماید……چون مسؤولین حکومت امریکا گفته نمیتوانند که ستراتژی و سیاستهای شان در قبال افغانستان و پاکستان غلط طراحی شده است و دلیل قانع کننده برای مردم خود ندارند، ناچار همه تقصیر خود را به فساد اداری در دولت افغانستان و نارسائی و ضعف اداره کرزی توجیه و تبلیغ می نمایند.»

دراینجا باید اذعان کرد که ساحه مسؤلیت رئیس دولت در برابر مردم بسیار وسیع است، تنها با بلند کردن صدای اعتراض علیه کشتار ملکی ناشی از حملات هوائی قوای ائتلاف خلاصه نمی گردد. اینکه سیاست امریکا در قبال پاکستان بزعم آقای کرزی نادرست است، ممکن است امریکائی ها د ر زمینه مواجه با مشکلاتی باشند که در پراگراف بعدی از قول خود آقای بارزنقل میشود. اما مشکل اساسی در سیاست افغانستان در قبال همسایه ها بخصوص ایران و پاکستان بسیار سؤال انگیز و پراز نوسانات پایان و بالا است که براغلاق موضوع می افزاید. باید تصریح کرد که تنها موجودیت قوای نظامی خارجی موجب لطمه زدن به استقلال و حاکمیت ملی نمی گردد، بلکه نفوذ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیرونی بطور مستقیم و غیرمستقیم بر استقلال و حاکمیت ملی اثر منفی دارد.  در باره فساد اداری و ضعف اداره کرزی از قول  خود آقای بارز در بالا مطالبی ذکر شد که ضرورت به تکرار نیست. 

در مورد اینکه «چرا دولت امریکا نه سال به سیاست باج خواهی پاکستان تن داده است؟»، آقای بارز در مقاله اخیر خودش به سؤال خود  چنین جواب میدهد:«اختلافات و تضادهای درون جامعه پاکستان چه از لحاظ ترکیب ناهنجار قومی، مذهبی، فرهنگی و زبانی و چه از لحاظ اختلافات طبقاتی و تشکیلاتی، آن کشور بیک انبار باروت تبدیل شده است. با این وضع اگر از سوی امریکا به آن کشور فشار زیاد وارد گردد، ممکن آتش جنگ بین دو کشور در گیرد و با موجودیت سلاح های اتمی در پاکستان وضعیت نهایت خطرناک و خارج از کنترول بوجود آید. لذا شاید با درنظر داشت همین علل دولت امریکا با مدارا، بازی دوگانه را پیش می برد تا مبادا وضعیت بسیار بدتر از عراق در آنجا بوجود آید.» 

ــ صدور «فرمان رئیس جمهور کرزی راجع به منحل ساختن موسسات خصوصی سیکوریتی (امنیتی) در افغانستان…..از چندی بدینسو سبب ایجاد اختلاف میان کرزی و مقامات امریکائی را فراهم آورده و انتقادات زیادی بین دوطرف رد و بدل شده… چنین تصمیمی بجاست و آقای کرزی کاملاً حق داشته چنین فرمانی را صادر نموده است.»

 بدون شک تصمیم آقای کرزی در مورد انحلال شرکتهای خصوصی امنیتی یک اقدام لازمی بود که باید در همان مراحل اولی با جدیت پیگیری میشد. اینکه چرا در آنوقت بجای انحلال این شرکتها و تعویض آن توسط پولیس ملی اقدام نشد و برعکس در جهت تقویه و قانونی ساختن آنها تلاش صورت گرفت، سؤالهای زیاد وجود دارد از جمله اینکه در این شرکتها از همه اولتر دست دولتمردان و نزدیکان آقای کرزی شریک بوده است. آقای کرزی بجای آنکه برای رفع این مشکل بزرگ یک پلان عملی و تدریجی را طرح و تطبیق میکرد، دفعتاً با سروصدای بسیار فرمانی را صادر کرد که اکنون برای تطبیق آن دچار مشکلات میباشد. باید علاوه کرد که اداره اوباما در شروع سال جاری یک کمسیون20 نفری را توظیف نمود تا در مورد جلوگیری از عواقب منفی شرکتهای خصوصی نظر دهد. راپور مکمل این بررسی در 80 صفحه در ماه جون 2010 تکمیل و به مرجع مربوطه سپرده شد و انعکاس آن در رسانه های بین المللی به نشر رسید. تصمیم آقای کرزی در زمینه سه ماه بعد از انتشار این راپور اعلام گردید. 

ــ درمورد «اعتراف کرزی به گرفتن پول نقد از حکومت ایران» آقای بارز می نویسند:«در سی سال اخیر پرداختن پول نقد بصورت مخفی از سوی دول خارجی به مقامات حکومت افغانستان و روسای تنظیم ها و قوماندانهای افغان بیک روند عادی تبدیل شده و کمتر فردی در راس حکومت و گروه ها پیدا خواهد شد که از گرفتن  پول های نقد از  سوی حکومات خارجی امتناع ورزیده باشد، ولی هیچکس تاامروز چون کرزی به اخذ غیرقانونی پول از حکومات خارجی اعتراف نکرده است…» آقای بارز در ادامه مینویسند :«دراین ارتباط بازهم فقط میتوان به حدس و گمان تکیه کرد زیرا مسایل کاملاً پوشیده و مدرکی در دست نیست»، حکومت ایران «باپرداخت پول نقد به احزاب و حکومت های همسایه به زعم خود به اصطلاح برای جلوگیری از تجاوز آنها برای ایران چتر دفاعی ایجاد نماید، به همین مقصد ملیونها دالر به حزب الله لبنان و به ارزش نهصد ملیون دالر در پروژه های بازسازی افغانستان سهم گرفته که پنجصد ملیون آن کمک بلاعوض و چهارصد ملیون آن طور قرضه است؛ با اینهم اکتفا نکرده شاید به افراد و گروه های افغان نیز بصورت غیررسمی پول نقد پرداخته باشد و به جناب کرزی هم پیش کش شده که با سپاس گذاری پذیرفته است و شاید به این دلیل آنرا رد نکرده تا مبادا وضعیت بی اعتمادی بوجود آید و آن پول به رقبایش پرداخته شود که از سوی آنها جنجالی برای حکومتش بوجود آید، البته در برابر این سخاوت حکومت ایران، کرزی هم بار ها به گوش امریکائی ها رسانده که ما اجازه نخواهیم داد که از خاک افغانستان علیه منافع ایران کدام اقدام خرابکارانه و خدشه وارد گردد.»

در ارتباط با این موضوع چون حرف های زیاد از طرف هموطنان عزیز گفته شده و در ستون نظر خواهی پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است، من حرفی ندارم جز اینکه فقط بگویم:«یاللعجب!».

در خاتمه عرض میدارم که احترام من به نظریات صائب آقای بارز متکی به نوشته های قبلی شان همچنان پایدار و ارادتمندانه است و با نوشته اخیر شان به هیچ وجه دچار تزلزل نمیشود. باحترام داکتر سیدعبدالله کاظم

فهرست مأخذ (نوشته های محترم آقای بارز که همه در آرشیف پورتال افغان جرمن آنلاین محفوظ و قابل دسترسی میباشند):

1 ـ دیکتاتور! (24 اکتوبر 2008)

2 ـ آیا در انتخاب رئیس جمهور افغانستان رای مردم تعیین کننده است، یا اراده قصر سفید امریکا؟ (5 دسمبر 2008)

3 ـ دولت فاسد ـ  نقش منفی انتخابات در تحت تسلط دولت فاسد! (30 سپتمبر 2009)

4 ـ آقای کرزی از بیان فساد و خیانت چه حاصل ـ چرا در مقام رئیس دولت به رفع ان اقدام نمی کنید! (21 نوامبر 2007)

5 ـ آیا دولت کرزی از فساد مزمن بمرحله فروپاشی نرسیده است؟ (4 اکتوبر 2010)

6 ـ کرزی خود قانون شکن و فساد آفرین است! (14 جنوری 2009)

7 ـ زنگهای خطر از هرسو علیه کرزی به صدا درآمده است! (13 اپریل 2007)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.