محمد داؤد خان شهید: بانی دورۀ دوم نهضت زنان افغان نگاهی به تحول بزرگ رفع حجاب "روی لُچی" (به مناسبت روز بین المللی زن)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 8 مارچ 2015

مفهوم اصلی “رفع حجاب”:

حجاب از نظر لغوی به معنی روپوش روبند و پرده چادر آمده است و ستر پرده پوش ساختن را بطور عموم افاده میکند (ستر عورت یعنی پوشش شرمگاه ). درک این مفاهیم دررابطه با مسائل شرعی اغلبا ذهنیت عامه را دچار اشتباه و سوء تفاهم ساخته است طوریکه بسیاری از مردم فکر میکنند که حجاب یعنی پوشانیدن تمام بدن برای زنان یک امرقطعی شرعی است و بناً هروقتی از رفع حجاب سخن درمیان می آید، مردم آنرا یک عمل غیر شرعی و غیر اسلامی خوانده و دربرابر آن عکس العمل نشان میدهند.

به اساس فتوای کمیتۀ فقهی کنفرانس کشورهای اسلامی : حجاب زن در نزد جمهور علما ستر تمام بدن است به جز از رو وکفان دست اگر ترس از فتنه نباشد و اما اگر ترس و خوف فتنه باشد، در آنصورت واجب است تا ستر کامل شود. در قرآن مجید در سوره نورآمده است : «و ظاهر نسازید آرایش خود را، الا آنچه ظاهر است ازآن مواضع» (سوره نور، آیه 31، تفسیر کابلی ، ترجمه شاه ولی الله دهلوی) 

استاد عبدالله سمندر غوریانی یکی از محققان افغان در امور اسلامی در این رابطه تحلیل دلچسپی دارد که بعضی قسمت های مهم آنرا در اینجا اقتباس میدارم؛ موصوف می نویسد: «همانطوریکه درمتن فتوا آمده و درقرآن کریم نیز میخوانیم که “الا آنچه ظاهر است از آن مواضع” نزد جمهور علما به استثنای حضرت عبدالله بن مسعود به هر دو دست و روی اطلاق میگردد، (یعنی ) که تمام بدن زن عورت است، مگر روی او و دستهایش ، که در تحت حکم ستر و حجاب نمی آید». غوریانی در مورد ستر کامل د رموقع خوف فتنه می افزاید : «خداوند متعال ازهمه داناتر است و فتنه های آخر زمان و بعد آخر زمان را میداند و ازظهور فتنه ها هم آگاه است، وقتی حکم حجاب را صادر میکند، بناً به فهم جمهور علما، حکم ستر روی و دست را مستثنی قرار میدهد. (ولی وقتی) نوبت به کمیته فقهی میرسد، در این حکم استثنا ودر اینجا آنچه را که خدا به آن حکم نکرده است، حکم میکند». او در ادامه تصریح میکند که: «آیه فوق درسوره نوروقتی نازل شد که فتنه درمیان بود و در همچو حالت بازهم خدای بزرگ پوشانیدن رو و کفان دستها را برای زنان استثنا قرار داد»، چنانکه می نویسد: «درآیه کریمه فوق این استثنا  در سوره نور در زمانی نازل شده که برای بی بی عایشه حکایتی پیش آمده بود که در همین سوره ازآن افک و بهتان یاد شده و کار تا بدآنجا کشید که حتی بعضی از صحابه های جلیل القدر درمورد این فتنه زبان گشودند، که اگر وحی الهی برای خنثی نمودن این فتنه نازل نشده بود، خدا میدانست که گفتگو دربارۀ آن تا چه وقت ادامه می یافت. در چنین جوی که فتنه بالا گرفته بود، سوره نور با همان استثنا نازل شد که دست ها و روی از ستر مستثنی بودند».(جریده امید مورخ 28 اکتوبر 2002 شماره 549) 

رفع حجاب “روی لُچی” : یک اقدام بزرگ :

ازنظر تاریخی بزعم فتوای فوق الذکرهنگام ورود انگلیسها درشهر کابل خاصتا درجریان جنگ اول افغان و انگلیس، پوشیدن چادری و دولاق به حیث ستر کامل برزنان شهر الزامی شد واین حالت خاص باوجودیکه درطول سالهای بعد فتنه رفع گردید، بازهم به حیث یک اصل شرعی مدام الاعتبار پابرجا ماند و تخطی از آن برای زن شهری یک امر غیرشرعی پنداشته شد. باهمین روحیه وقتی شاه امان الله (دورۀ اول نهضت زنان افغان) رفع حجاب یعنی “روی لچی” را در 1927 بطور اختیاری اعلام کرد، حلقات مذهبی آنرا یک عمل غیرشرعی دانسته آنرا توأم با دیگر عوامل برعلیه شاه وسیله تبلیغ قرار دادند، تا آنکه کا ر به سقوط آن دوره کشید.

عکس العمل های جدی حلقات روحانی – مذهبی موجب شد تا رژیمهای بعدی سیاست بسیار محافظه کارانه و با تأنی را درمورد پیش گیرند و جرأت به رفع حجاب نکنند. تا بالاخره پس از گذشت سه دهه شرایط در کشور طوری تغییر کرد که تأنی مزید دررفع حجاب یک توقف در پیشرفت و ترقی رامعنی میداد. همان بود که شاه و صدراعظم وقت با تفاهم قبلی تصمیم گرفتند بدون صدور فرمان و ایجاد سروصدا در مطبوعات بطور عاملانه این اقدام حساس ولی با اهمیت را درنخستین روزهای سالگرد جشن استقلال کشور بتاریخ دوم سنبله 1338 (مطابق 24 اگست 1959) درکابل به منصۀ اجرا گذارند.

جنرال محمد نذیر کبیر سراج در کتاب “رویدادهای نیمه اخیر سده بیست درافغانستان” درمورد مقدمات این تحول مینگارد که: «درسال 1959 داود خان وقتاً فوقتاً مسئله آزادی نسوان را در مجالس جنرالان اردو بالا میکرد و نظریه میخواست. بعضی ها برله و بعضی ها برعلیه آن رأی میداند و عده ای هم میگفتند که هنوز هم وقت است. دریکی از مجالس او (داؤد خان ) نظر خود را چنین واضح ساخت (وگفت) : “اردو بقدر کافی تقویه شده است، ما باید هرنوع اصلاحات را به پشتبیبانی اردو از پیش ببریم. اگر اردو امروز نتواند نسوان را از قید چادری آزاد سازد، به چه درد خواهد خورد؟” جنرال سراج علاوه کرد که: «همه دانستند که رفع حجاب بزودی صورت خواهد گرفت و انتظار صدور کدام فرمان و یا امر دولت را می کشیدند که بغتتاً درروز دوم جشن استقلال همین سال محمد داؤد خان همراه با خانمش که بدون چادری بود، به نمایش رسم گذشت ورزشکاران دراستدیوم ورزشی حاضر شدند وفردای آن خانم های مامورین دولت طلبات مکاتب که آماده این کار بودند، به جشن اشتراک کردند. عکس العمل جزئی در قندهار بروز نمود اما کدام مخالفت جدی صورت نگرفت». (کبیر سراج، محمد نذیر: رویدادهای نیمه اخیر سده بیست در افغانستان، چاپ اول، فرانکفورت،  1997 ، صفحه 49 و 50)

عبدالحمید مبارز نویسنده کتاب “تحلیل واقعات سیاسی افغانستان” درباره چشمدید خود چنین می نویسد: «در روز دوم جشن استقلال سال 1959 مسابقه فوتبال بین تیم ملی افغانستان و هند بود که من با داور مسابقه همکار بودم، درپایان مسابقه با ورزشکاران درلوژ سلطنتی بحضور شاه رفتیم، آن وقت دیدم خانمی از لوژسلطنتی خارج شد، این خانم زینب خانم سردار محمد داؤد بود. بناً اولین خانمی که این نهضت را (البته بعداز ملکه ثریا درسال 1307) آغاز کرد، وی بود”.(مبارز، عبدالحمید: تحلیل واقعات سیاسی افغانستان 1919 ـ 1996، چاپ اول ، پشاور، صفحه 206)

قابل تذکر است که سه خانم افغان چند هفته قبل از رسمیت رفع حجاب “روی لچی” در ارتباط با ضرورت وظیفوی چادری را از سرخود دور کردند که ایشان را میتوان اولین گروپ زنان این دوره نامید که همچو تحول بزرگ را با شهامت کامل در پیش گرفتند. آنها عبارت بودند از سه خانم مهماندار (ستیوردس ) شرکت هوائی آریانا هریک : ناجیه ولی، زائده عطا و فاضله عطائی (رحیمی، فهیمه: زنان در افغانستان، چاپ اول، جرمنی، 1986 ، صفحه 74) 

خاطره ها : یک روز فراموش ناشدنی:

نورسلطان عباسی همسر یکی از جنرالان ارشد اردو وداع از چادری یعنی رفیق دیرینه خود را با یک احساس خاص در آنروز چنین بیان میدارد: «مردم افغانستان همه ساله روزهای جشن استقلال را با شادی و شعف فراوان استقبال و تجلیل میکردند، اما جشن امسال (1959) از سالهای گذشته یک فرق کلی داشت، زیرا می گفتند در جشن استقلال زنها هم می توانند اشتراک کنند. شوهرم که صاحب منصب اردو بود، چند روز پیش بمن گفته بود اگر آرزو داشته باشم، میتوانم در جشن امسال و درمراسم رسم گذشت بدون چادری اشتراک کنم. این گفته را جدی نگرفتم ( ولی یک شب قبل از شوهر م پرسیدم) که آیا در گفته اش راجع به رفتن به مراسم رسم گذشت و نپوشیدن چادری جدی است، درجوابم با صدای رسا و مطمئن گفت: بلی اگر خودت آرزو داری ؟ …سالها مردها به تماشای رسم گذشت میرفتند و دربازگشت از آن توصیف ها میکردند وزنها به حرمان و نا امید به گفته های آنها گوش میدادند، لاکن امسال امکان آن میسر شده که زنها هم دراین مراسم اشتراک وهمه چیز را بچشم و سر مشاهده کنند. اما یکبار بیادم آمد که بدون چادری بروم،  لرزه خاص بر وجودم مستولی شد، آخرمن همواره با چادری بوده و هیچگاه بدون چادری ازمنزل بیرون نرفته بودم. یادم آمد که دختر خورد سالی بیش نبودم که پدرم آمرانه بمن گفت بعد ازاین وقتی از منزل بیرون میروی، چادری بسر کن! از آن وقت که سالها میگذرد و صاحب همسر و اولادها هستم، با چادری بودم و نمیدانستم برآمدن بدون چادری چگونه خواهد بود؟ آنچه مرا قوت قلب میداد این بود که فردا تنها نخواهم بود و یکعده خواهران دیگر نیز بامن خواهند بود. فردا با این خیال از خانه خارج شدم، همینکه قدم به دهلیز گذاشتم، چشمم به چادری ام افتاد که در گوشه ای آویزان بود، چشمک های آن از دور بسویم چشمک میزدند، ‌لحظه ای در مقابل آن مکث کردم بعد ناخود آگاه سرم را تکان داده از مقابل آن دور شدم . چادری برای من عادت ناخواسته بود که باید ترکش میکردم».(رساله قلمی “زنان در زمان”، مرتب: وسیمه عباسی صفحه 28 و 29)  

زنان کابل ازاین تحول بزرگ استقبال شایان کردند و درهمان شبهای اول جشن آنها با فامیلها وشوهران خود به تعداد غیر قابل باور به کمپ ها آمدند و فضای زندگی چنان تغییر فاحش کرد که گوئی شهر کابل دیگر آن شهر نبوده ومردم آن دیگر آن مردم چند شب قبل نبودند. از سیمای اغلب زنان در آن شب حُجب نمایان میشد و اما دختران جوان چنان مست وسرشار از این تحول بودند که گوئی آنها به یک سیارۀ دیگر قدم گذاشته اند. آنچه زنان ودختران را یکسان جلوه میداد، همانا لباس شان بود که همه ملبس با بالاپوشهای دراز ونیز چادر یا دستمال بسر داشتند و از آرایش چندان خبری نبود، همه ساده و حاکم بررفتار خود وبصورت گروپی با فامیلهای خود حرکت میکردند.

درارتباط با این تحول ذکر دوخاطره بسیاردلچسب است که هردو در یک محل اما دردو زمان متفاوت رخ داده است، یکی قوت عنعنه را بیان میکند. (خاطرۀ لیلی رشتیا) و دیگری از گسسته شدن آن حکایت دارد (خاطرۀ صالحه اعتمادی): 

لیلی رشتیا هنگامیکه در صنف ششم مکتب ملالی بود(1946) در خاطرات خود می نویسد: «یک روز صبح وقتی داخل مکتب می شدم ، دیدم که معاون مکتب مرحوم ملاباقی خان در حالیکه یک چوب نازک بدستش بود، چون یک شِف آرکستر شاگردان را که در حال ورود به مکتب بودند، بدوسمت مخالف رهنمائی میکرد: آنهائیکه به نظرش بالغ نشده بودند بداخل سرای مکتب میرفتند و آنهائیکه به نظرش بالغ می نمودند و لو که مانند من بالغ نمی بودند، اجازه داخل شدن به مکتب را بدون چادری نمی دادند، آنها باید سرراست بخانه میرفتند و چادری کرده و دوباره به مکتب می آمدند. بگمانم در صنف ششم بودم و بیش از یازده سال نداشتم اما نسبت به سن خود کلانتر معلوم می شدم. معاون مرا نگذاشت به محوطه مکتب داخل شوم. از این تصمیم خوش شدم و دویده دویده بخانه آمدم و خبرخوش را بمادرم دادم، اما مادرم برخلاف متأثر شد وگفت که من هنوز طفل هستم واین ظلم است که چادری بپوشم … فردای آنروز درحالیکه از خوشی درپیراهن نمی گنجیدم، چادری پوشیده داخل مکتب شدم”. (گروس، نسرین ابوبکر: قصاریخ ملالی یا خاطرات اولین لیسۀ دختران افغانستان، چاپ اول، ویرجینیا، امریکا، 1998، صفحه 119)

صالحه فاروق اعتمادی (معاونه لیسه ) درسال 1959 در روزهای بعد از رخصتی جشن که دختران مکتب باید روی لچ می شدند، پروگرام برداشتن چادری را چنین بیان میکند: «هدایت داده شده بود که روز ده نفربدون چادری برآیند. ما جرأت کردیم و آنرا در ظرف سه روز به دوصد و بیشتر ازآن رسانیدیم ، اما با رعایت وقفه و نوبت تا درروی سرک تعداد زیاد (دختران روی لچ ) به چشم نخورند، وقت رخصتی خودم شخصاً به صنف می نشستم و به نوبت شاگردان را اجازه برآمدن میدادم. همه چیز به خوبی انجام پذیرفت. شاگردان بسیار خوش بودند، اما برای بعضی ها فامیل شان اجازه نمیدادند، تا اینکه پروبلم نیز با مذاکره حل شد. برا ی ما که درراه نهضت زن ورفع حجاب تپ و تلاش زیاد کرده بودیم، حادثۀ بزرگی بود واز خوشی در جامه نمی گنجیدم». (گروس، نسرین” قصاریخ ملالی…، صفحه 164) 

عکس العمل ها :

تجربۀ تلخ عصر امانی در رفع حجاب یعنی روی لچی مایه ترس و واهمه رژیم های بعدی در اجرای این تحول بود. اما در وقت مساعد و موجودیت شرایط لازم، ‌نه تنها عکس العمل ها جدی نبود، بلکه استقبال مردم از این تحول عمده به سرعت و بدون مشکل در شهرهای دیگر افغانستان پیچید و راه خود را د رمحافل رسمی و فرهنگی کشور بخصوص در مکاتب نسوان باز کرد. یگانه محلی که بعد از سه ماه د رآن یک مقاومت نسبی به ظهور پیوست، درشهر قندهار بود که یک تعداد مردم به رهبری مولوی عبدالصمد اخندزاده به رسم اعتراض در برابر این تحول دست به مظاهره زدند. حکومت نمی خواست دراین مورد تساهل کند و از قبل آماده سرکوبی هرقیام در زمینه بود، از آنرو در برابر این حرکت درقندهار ازشدت عمل کار گرفته شد تا درسی برای احتمالات بعدی باشد. جنرال خان محمد قوماندان قول اردوی قندهار با استفاده ازقوای نظامی این مظاهره را باشدت بیش از حد سرکوب کرد. درمورد تعداد تلفات جانی ناشی ازاین حادثه ارقام متفاوت داده شده که هیچ کدام وجه رسمی ندارد. بعضی ها تلفات را بالغ بر صدها و حتی “هزارها” تن گفته اند که شایان حقیقت نیست. لاکن یک عده در این جدال زندانی  شدند و به دوره های مختلف حبس محکوم گردیدند.

از جمله کسانیکه این تحول مهم را از زاویۀ دیگر می بیند، یکی هم داکترنصیرحقشناس است وازبیان او چنین برمی آید که او با حمایت از مظاهره کنندگان، خودش نیز در برابر”روی لچی” موقف مخالف میگیرد و چنین می نویسد: «‌درسال (1338) محمد داؤد فرمانی صادر نمود [؟] تا تمام زنان ودختران مکاتب و ادارات دولتی پرده از چهره برافگنند و از هر نوع روپوشی خودداری کنند، البته در ابتدا شرایطی را به همراه داشت و باید هر دخترو خانمی لباسهای خود را براساس مدلها و نمونه هائی که پیشبینی شده بود [؟)]عیار میکردند. ولی دیری نگذشت که کاربه دعوتها و شب نشینی ها کشید و بی حیائی عام گشت[؟] و آن همه شرایط و نمونه های لباس جای خود را به تقلید از دیگران گذاشت . اغلب والیها وحکام به اجبار و اکراه مردم را وامی داشتند تا درمحافل شبانه [؟] که برپا می داشتند، باخانم ها اشتراک کنند. همین عمل باعث شد که مردم شجاع و با ایمان قندهار دربرابر والی و فرمان محمد داؤد و بی حیائی قیام کنند و مخالفت خود را علیه آنچه که او میخواست، آشکارا بیان نمایند که درنتیجه دربرابر این اعتراض و مخالفت ها تانکهای محمد داؤد به غرش درآمد وهزاران هموطن ما جام شهادت نوشید». (حقشناس، داکتر نصیر احمد: “دسایس و جنایات روس در افغانستان از امیر دوست محمد خان تا ببرک”، انتشارات کمیته فرهنگی دفتر مرکزی جمعیت اسلامی افغانستان، چاپ اول، تهران، صفحه 123)

توضیحات فوق  دکتر حقشناس از نقاط نظر مختلف سؤال برانگیر است. این قضاوت حتماً به اصطلاح عوام به “نرخ روز” صورت گرفته، زیرا کتاب فوق در سالهای جهاد نوشته شده و مؤلف نیز به حیث یکی ازمنسوبین “حزب جمعیت اسلامی” دراین اثر ناگزیر بوده به تأسی از موقف سیاسی آن حزب که علیه محمد داؤد خان  بیان میکردند، ابراز نظر کند. احتمالاً امروز که اوضاع تغییر کرده است، داکتر حقشناس عین نظر را نخواهند داشت. 

بهر صورت دررابطه با این عکس العمل آنچه میرمحمد صدیق فرهنگ نوشته است، قرین به واقعیت خواهد بود: «اندکی بعد رفع حجاب در ولایات نیز تطبیق گردید، تنها در ولایت قندهار رد عمل شدید بشکل بلوای عام رخ داد که عامل آن علاوه برتحریک یک بخش از روحانیون، شکایت تجار و بازاریان از مالیات و طرز تحصیل آن بود. چون پولیس از حفظ امنیت عاجز آمد، نیروی نظامی با سلاح جدید بکارانداخته شد و پس از کشته شدن یک تعداد از شورشیان، امنیت دوباره برقرار گردید. هرچند تعداد کشته شدگان اعلام نگردید، اما مشاهدین آنرا در حدود 60 نفر تخمین کردند…”. فرهنگ درادامه می افزاید که : «بصورت عمومی برنامه رفع حجاب با تدبیر درست و کمترین مخالفت درکشور عملی شد واین امر ثابت نمود که مملکت برای اصلاحات اجتماعی آماده بوده اما کامیابی آن پیش از همه به اراده قوی و تدبیر درست و رجال کاردان احتیاج داشت». (فرهنگ، میرمحمد صدیق: “افغانستان در پنج قرن اخیر”، جلد اول و دوم، چاپ جدید از روی نسخه پشاور،1373 ، صفحه 470 و 471)

چرا عکس العمل ها کم بود؟

اینکه چرا عکس العمل های کم و ناچیز بود و تنها در یک ولایت آن هم روی دلایل مختلف بعداز سه ماه به ظهور پیوست، سؤالیست که اینک به ذکر مختصر عوامل وانگیزه های آن مخصوصاً به مقایسه شرایط احوال کشور در عصر امانی می پردازم :

1 ـ انکشاف اقتصادی و توسعه معارف در طول سالهای صدارت محمد داؤد خان بطورعموم بالای طرز فکر و ذهنیت عامه مردم مخصوصاً طبقات شهری تأثیر بارز وارد کرد. ذهنیت مردان شهری و حتی مردان روستائی نیز در قبال انکشاف جامعه طی آن مدت نه تنها آماده قبول چنین تحول گردید، بلکه بعضی ها برلزوم فوری آن تاکید میکردند. البته بودند دراین میان کسانیکه نظر نسبتاً محتاطانه تر داشتند.

2 – در مدت دو دهه تا رفع حجاب تعلیم و تربیه نسوان درزیر چادری نیز انکشاف قابل ملاحظه کرد. زنان تحصیل کرده افغان د رآن مدت نشان دادند که آنها کفایت لازم را به امور محوله بیرون از خانه دارند و کارشان د ر زیرچادری نتایج بسیار مثبت و سودمند را که نمایانگر متانت، شرافت، عفت واهلیت آنها بود، بار آورد. خدمات شایسته آنها درزیر چادری یک دورۀ آزمون بزرگ و قناعت بخش برا ی مقامات دولتی و رجال حکومتی بود تا هر چه زودتر به این تحول عمده اقدام ورزند.

3 – برعکس دوره امانی، حکومت دراین مرحله براوضاع کشور کاملا مسلط و امنیت سرتاسری حکمفرما بود. قوای نظامی تقویه یافته و چانس هرنوع مقاومت را خنثی کرده بود. مردم از شخص داؤد خان وجدیت او درامور آگاه بودند و میدانستند که قیام د ربرابر دولت شدیداً سرکوب میشود، بناً جرأت برای قیام ضعیف بود. 

4 – عمده ترین عامل که درعصر امانی اصلاحات را مواجه به خطر سقوط کرد وقیام مردم را دراطراف و اکناف کشور تحریک و دامن زد، همانا دست دراز خارج یا به عبارت دیگر انگلیس ها بود که تحمل گسترش رژیم آزادی خواه امانی را در منطقه نداشتند، اما د رسالهای 60 نه تنها چنین رقیب و محرک تخریبکار وجود نداشت، بلکه سیاست بیطرفی، درآن وقت افغاستان را درموقف مساعد بین رقابت های شرق و غرب قرار داده بود که باید از آن استفاده معقول بعمل می آمد. برهم خوردن روابط با پاکستان آنقدر جدی نبود که با استفاده از این تحول حربه تبلیغاتی آن کشور چنان دسته پیدا کند تا موجب قیام در برابر رفع حجاب گردد. اگرچه مطبوعات رسمی پاکستان تاحدی کوشیدند از این تحول بهره برداری سیاسی کنند ولی اینکار چندان توجه مردم رابه خود معطوف نکرد.

5 ـ در عصر امانی درهای جهان و تمدن غرب تازه بروی افغانستان باز شده بود و فقط عده بسیار کم و انگشت شمار از این تمدن آگاهی داشتند و در صدد ترویج آن بودند، در حالیکه در سالهای 60 این وضع تغییر جدی نمود و تمدن غرب و تجدد گرائی از طرق مختلف به افغانستان و بین کتله های وسیع ترمردم راه پیدا کرده بود. مردم بخصوص در شهر همه با شرایط جدید در جهان آشنا شده وهمه خواهان آن پدیده در زندگی خود بودند. توسعه مطبوعات، تورید مجلات خارجی، نمایش فلم ها، سفرهای شخصی بیرون کشور، اعزام شاگردان وهیئت های رسمی به خارج همه و همه برتنوع فکری و ذوقی و همچنان طرز فکر و سطح دانش مردم بخصوص طبقات نخبه شهری تأثیر فراوان داشت و جامعه را برای قبول یک تحول اجتماعی از جمله رفع حجاب و تعمیم معارف نسوان در شقوق مختلف و ادعای حقوق مساوی زن ومرد در امور مهمه اجتماعی و سیاسی تشویق مینمود.

6 – افغانستان در سال 1948 عضو سازمان جدید التشکیل ملل متحد شد وبعداً اعلامیه حقوق بشر را پذیرفت و در رعایت مندرجات آن متعهد گردید. درسال 1956 مجمع عمومی ملل متحد پروگرامهای معاونت تخنیکی را درزمینه حقوق بشر توسعه داد و در مورد وظایف مدنی و اشتراک مزید زنان در حیات عامه تدابیری مهم اتخاذ کرد. افغانستان مجبور بود به حیث یک کشور متعهد ، باید به حقوق زنان مندرج منشور ملل متحد واعلامیه حقوق بشر احترام گذارد. بناً رفع حجاب به تأسی از این تعهدات یک امر حتمی شمرده میشد.

7 ـ روابط بین گروپهای قومی و طبقات روحانی- مذهبی، طوریکه در عصر امانی به شکل یک ائتلاف برعلیه حکومت و اصلاحات مربوطه پیوند خورده بود، در طول سالهای صدارت محمد هاشم خان (جمعاً 18 سال ) تاحد زیاد از هم پاشید و هردو گروپ خود را به حکم اجبار و یا سازش با حکومت همکارساختند و حکومت نیز برای آنها امتیازات خاص قائل شد که در نتیجه این دوگروپ از حالت مخالف (اپوزیسیون) به همکار حکومت تبدیل شدند. لذا هیچ گروپ دیگر نبود که در برابر این تحول عَلَم مخالفت را بلند کند.

 8 – تحول دیگر در ماهیت مؤسسات تعلیم وتربیه دینی بود، طوریکه با فزایش سریع تعداد مدارس دینی رسمی و گنجانیدن تدریس علوم جدیده برای نسل جوان علمای دینی تقویه شد وبعداً با تأسیس فاکولته شرعیات د رچوکات پوهنتون کابل و توأمیت آن با “جامع ازهر” مصر جهان بینی جدید اسلامی در اذهان علمای دینی کشور راه یافت که از نگرش عنعنوی دبستان دیوبندی متفاوت بود.

 9 ـ از آنجائیکه همکاری ائتلاف گونه بین دولت وروحانیون ادامه پیداکرد، روابط قبایل با روحانیون ضعیف تر گردید. قبایل در قیام به مقابل اقدامات دولت دیگر قدرت قبلی را نداشتند و ناگزیر بودند به اجرأت دولت ولو مغایر عنعنه و عرف پشتونوالی بود، سراطاعت گذارند. 

چهار تحول فوری در قبال رفع حجاب (روی لُچی): 

رفع حجاب که قدم بقدم در بین اقشار مختلف  جامعه گسترش یافت، یک اقدام اختیاری بود نه اجباری. لذا این تحول اختیاری نخست در شهر کابل، آن هم در بین خانواده های تحصیل کرده و متجدد شهر راه خود را بسوی انکشاف و تعمیم در بین دیگر اقشار شهری بازکرد. این تحول که به سرعت و خوشنودی در طبقات نخبه شهری در پیش گرفته شد، درطبقات عنعنوی شهر بصورت تدریجی پیش رفت. درآن وقت هر خانم و یا دختر که چادری را ازخود دورمیکرد، نخست بالباس دراز، چادر بزرگ و عنیک های سیاه ظاهر می شد. زنان در سالهای اول برای رعایت و مصلحت عمومی این شیوه و طرز لباس را بدلخواه خود درپیش گرفته بودند و اما به هر اندازه که وضع عادی تر میگردید و مردم با دیدن چهره زنان بیشتر عادت میکردند، طرز لباس و برخوردها نیز شکل معمولی بخود میگرفت. 

رفع حجاب تنها به ظاهر شدن زنان بدون چادری محدود نماند، بلکه قدمهای اساسی دیگر را نیز بدنبال داشت که این تحول را بارور و پرثمر ساخت ودر یک وقت چهار پدیده جدید را درحیات زنان ودختران کشور باخود به همراه آورد:

1 ـ دیری نگذشت که تلاش زنان تحصیل کرده و با سواد برای کاریابی بیرون از خانه درمحیط مشترک با مردان آغاز شد. با استفاده از ماده 14 قانون اساسی (مقصد قانون اساسی 1309 است که تا سال 1343 نافذ بود) مبنی براینکه : “عموم تبعه افغانستان نظر به قابلیت و اهلیت بقدر ضرورت حکومت استخدام میشوند”، مانع قانونی در زمینه استخدام زنان در دوائر حکومتی و مؤسسات عامه وانفرادی وجود نداشت. حکومت نیز علاقمند بود تا برای به ثمر رسانیدن هر چه سریعتر این تحول، به زنان چانس بیشتر کار را در مربوطات دولت بدهد. بدینترتیب زنان افغان برای اولین بار درتاریخ کشور فرصت آنرا یافتند تا در جوار مردان در بیرون منزل بکار و فعالیت بپردازند و دراین راستا از حقوق مساوی برخوردار شوند.

2 – برای دختران جوان که از لیسه های کابل فارغ شده بودند، بازهم برای اولین بار در سال  1340 (1960) چانس شمول در پوهنتون کابل میسر گردید تا با پسران یکجا در محیط مشترک علمی و دریک صنف در کنار هم به تحصیل بپردازند. اگرچه از سال 1327 (1948) به بعد دوفاکولته نسوان (یکی در رشته ادبیات و دیگر دررشته ساینس) درکابل بکار آغاز کرده بودند که تعداد زیاد معلمه های مکاتب نسوان از آنجا موفق به اخذ سند لیسانس گردیدند وخدمات شایان را در زمینه سازی این تحول بعدی انجام دادند، اما محیط تحصیلی آنها درزیر قید چادری بسیار تنگ و ساحات مسلکی شان نیز فقط بدو رشته محدود بود. اکنون با این تحول جدید از یکطرف دختران چانس تحصیل در رشته های مختلف را پیدا کردند و از طرف دیگر در فضای مشترک درسی آموختند که چگونه شخصیت خود را در محیط مردانه به حیث یک زن با وقار و مساوی الحقوق با مردان تبارز دهند. این اولین سنگ تهداب بزرگ انکشاف بسوی ارتقای سطح دانش زنان درکشور بود که گذاشته شد ودر سالهای بعد برپهنای آن افزوده گردید. 

3 – دختران نیمه جوان که هنوز در صنوف متوسطه مکتب بودند، نیز از این تحول عمومی بی نصیب نماندند. با تشکیل گروپ څارندوی (سکاوت) دختران درسال 1960 به تعداد بیش از 200 دختر به موافقه والدین درآن ثبت نام کردند و با این ترتیب رفع حجاب تنها ترک چادری نبود، بلکه پدیده های بس مهم دیگر را نیز برای زنان کشور در هر سن و سالی که بودند، باخود به همراه آورد که حرکت این کاروان د رسالهای بعدی سرعت بیشتر اختیار کرد. 

 4 – مساعد شدن شرایط تحصیل برای زنان درخارج کشور نیز یکی دیگر از پدیده های مهم رفع حجاب محسوب میشود. اگرچه قبل از آن چند خانم بصورت خصوصی به اینکار تشبث کرده و منسوبین هیئت های سیاسی افغانستان در خارج نیز  ناگزیر به رفع حجاب بودند، اما با این تحول مشکل عمده از میان رفت و لذا در سال 1339 به بعد اعزام زنان و دختران افغان جهت تحصیل به خارج رسماً آغاز گردید، چنانچه د رهمان سال به تعداد 11 نفر و درسالهای بعدی به تعداد بیشتر به این مقصد با استفاده از سکالرشپها وفیلوشپها به خارج رفتند. 

ناگفته نماند که اولین گروپ دختران افغان درسال 1307 در عصر امانی جهت تحصیل در رشته های نرسنگ و قابلگی به ترکیه اعزام شدند که این اقدام حکومت باعکس العمل بسیار شدید عوام به تحریک و تبلیغ علمای محافظه کار دینی و دست های بیرونی مواجه گردید . این بار محافل محافظه کار از ترس داؤد خان زبان به کلام نگشودند، اما بعداً دردوره دموکراسی سروصدا بخصوص در پارلمان بلند گردید آنهم بار دیگر به وسیلۀ گروپهای محافظه کار دینی. همچنان با استفاده از این شرایط هیئت های زنان موقع یافتند تا درمحافل وکنفرانسهای بین المللی به نمایندگی از زنان افغان اشتراک نمایند.

قدردانی زنان از داؤد خان:

ده سال صدارت داؤد خان توأم با تحولات مهم درساحات مختلف بود که یکی آن همین نهضت دور دوم زنان محسوب میشود. پس از ده سال به دلائلی چند شاه به این فکر شد که وقت آن فرا رسیده تا با آوردن یک سلسله تحولات خودش اداره کشور را بدست گیرد و امور صدارت را به شخصیت های غیر خاندانی محول نماید. البته داؤد خان نیز با توجه به این تغییر کوشید تا در زمینه پیشقدم شود وبناً با تحریر یک نامه در سرطان 1341 عنوانی شاه خواهان تعدیل قانون اساسی و نظام شاهی مشروطه گردید. شاه به این نامه جواب نداد و داؤد خان بتاریخ 19 حوت 1341 از مقام صدارت استعفی داد. سپس شاه داکتر محمد یوسف را به حیث صدراعظم دورۀ انتقالی تا تصویب وانفاذ قانون اساسی جدید به تشکیل کابینه توظیف کرد.

میرمنو تولنه “مؤسسۀ نسوان” پس از رسمیت استعفی داؤد خان از صدارت به پاس خدماتیکه او در رفع حجاب ونهضت زنان کشور انجام داده بود، طی یک گردهمائی بینظیر در محوطه آن مؤسسه از وی استقبال شایان کرد که درآن تعداد کثیر زنان کابل تجمع نموده و ورود داؤد خان را به آن مؤسسه با حمایل گل و احساسات فوق العاده گرامی داشتند. به یقیین گفته میتوانم که همچو محفل پرهیجان در تاریخ کشور تا آن وقت در اجتماع زنان دیده نشده بود. در ختم محفل یک جلد کلام الله مجید با ذکر این شعار که “خدا و همین قرآن پشت وپناهت باشد!” به پاس خدمات او برایش تقدیم کردند. وقتی محفل با پایان رسید و داؤد خان از قدردانی زنان ابراز امتنان کرد، غریو اندوهناک زنان با اشک و گریان چنان در فضا طنین افگند که گوئی محشر برپا شده بود. عده کثیر زنان اطراف اورا تنگ حلقه زدند و نمی گذاشتند محل را ترک کند. بهر حال او به مشکل موفق به خروج از آنجا گردید و اما جای خود را درقلب هزارها زن افغان برای همیش باز نگهداشت . (روح این شهید پاک و خدمتگار وطن و بانی دومین نهضت زنان افغان شاد و بهشت برین جایـگاهش بادا ـ آمین یا رب العالمین) پایان

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.