پاسخ به دو سؤال تاریخی
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
محترم دوست محمد از بدخشان در بخش «تبصره شما در مورد مطالب نشر شده سال 2012» منتشره پورتال «افغان جرمن آنلاین» نوشته اند:
« باعرض سلام و احترام دو سؤال مهم دارم:
1 ــ میرمن نظام نوشته اند که اعلیحضرت شاه امان الله و مجاهدان افغان استقلال افغانستان را در 18 آگست استرداد کرده اند. این 19 آگست که به مناسبت استرداد استقلال تجلیل می گردد، برای چیست؟ ما که در زمان بابای ملت (اعلیحضرت محمد ظاهرشاه) در 6 جوزا به نام روز استقلال رخصتی داشتیم، برای چه بود و همچنان چرا در آن وقت ها از اول تا 3 سنبله رخصتی به مناسبت جشن استقلال بود و این 19 آگست و یا 18 آگست از کجا آمده است؟
2 ــ آقای سیستانی نوشته اند به قول ماگه رحمانی که ملکه حلیمه همسر امیرعبدالرحمن خان در سال 1304 (1925) به عمر 46 سالگی وفات کردند، بناً امیر در کدام سال با او ازدواج کردند و در وقت مرگ امیر پسرش شهزاده محمد عمر چند ساله بود که ادعای سلطنت داشت؟»
درارتباط با دو سؤال فوق یقیین دارم که محترمه ملال نظام و محترم سیستانی صاحب بطور جداگانه توضیح خواهند داد، ولی من هم خواستم در زمینه معلومات مختصر به عرض برسانم:
در مورد سؤال اول :
متن ذیل برگرفته ازکتاب «فرهنگ کابل باستان» تألیف مرحوم استاد عزیزالدین وکیلی فوفلزائی (جلد دوم،صفحه 873 که درکابل به وسیله وزارت اطلاعات و فرهنگ درسال 1387 شمسی به چاپ رسیده) به وضاحت میرساند که چرا 19 آگست مطابق 28 اسد روز استرداد استقلال افغانستان شناخته شده است :
«امضای آخرین سند استرداد استقلال کشور در کابل باستان:
سردار علی احمد خان بارکزائی ناظر امور داخلیه و سر هملتن گرانت بتاریخ دوشنبه (18) برج اسد سال (1298) هجری شمسی مطابق (14) ذیقعدة الحرام سنه (1337) هجری قمری موافق (10) (تصحیح 8 ) آگست (1919) میلادی در راولپندی معاهده استرداد استقلال افغانستان را امضاء کردند.
بروزهای سه شنبه (26) و چهار شنبه (27) اسد سال مذکور (مطابق 17 و 18 آگست) بحث و مباحثه در قصر زرافشان (مقام مؤقت نظارت امور خارجه) کابل بحضور سرقهرمان ملی افغانستان اعلیحضرت امان الله شاه ادامه داشت.
چون مواد معاهده مطابق به شان و شرف افغانستان بطور دلخواه تمام شد، اعلیحضرت امان الله شاه آن سند مهم را در کابل در قصر زرافشان بتاریخ (28) برج اسد سال (1298) شمسی بقلم خود امضاء نمود و این قلم خود رنگ یادگاری در الماری دارالتحریر شاهی (ارگ دارالسلطنه کابل) حفظ گردید. اعلیحضرت غازی، بعد مراسم امضاء، حاضرین دربار سلطنت را مخاطب قرار داده گفت: بعد ازین اگر امان الله زنده باشد و یا مرده، شما ملت نجیب و غیور افغانستان این روز خجسته (28) اسد (مطابق به 19 آگست ـ ازنویسنده) را همه ساله بنام عید ملی و خاطره شریف استرداد استقلال کشور جشن بگیرید».
اما روز پنجم جوزا سال 1298 شمسی مطابق (26 می 1919) مصادف است به حمله قوای افغان در محاذ «تل» در سمت جنوبی به سرکردگی سپهسالار محمد نادرخان غازی که بطور برق آسا در روز بعد یعنی 6 جوزا (27 می) با فتح و نصرت توأم بود. این روز تاریخی را درعصر اعلیحضرت ظاهر شاه بابای ملت به این دلیل به روز استقلال مسمی کردند تا افتخار استرداد استقلال کشوررا به اعلیحضرت نادرشاه شهید بدهند، چنانچه برای سالهای متمادی نام اعلیحضرت شاه امان الله غازی به حیث بانی و سرقهرمان استقلال کشور از صفحات روزنامه ها و جراید کشور کاملاً ناپدید شده بود و هیچ تذکری درباره او داده نمی شد. درحالیکه در داخل کشور روز 6 جوزا یک روز تعطیل بود و اما در سفارت های افغانی مقیم خارج فقط روز6 جوزا (27 می) را رسماً به حیث روز استقلال کشور تجلیل میکردند که اینکار در حقیقت تحریف تاریخ را معنی میداد. از آنوقت به بعد جشن استقلال را از 28 اسد به اول سنبله آوردند که در آغاز سه روز و بعداً شش روز رخصتی بود و سالهای بعد روز هفتم سنبله را بنام جشن «پشتونستان» مسمی ساختند.
در مورد سؤال دوم :
امیرعبدالرحمن خان با آنکه به زن چندان علاقمند نبود، چهار زن نکاحی و هفت زن سیرتی یا صورتی داشت که حاصل آن شش پسر و دو دختر بود. آدامک محقق افغانستان شناس از زوجات نکاحی امیر چنین نام می برد: بی بی جان (دختر میرجهاندار شاه از میران بدخشان)، مریم (فرزند نداشت)، حلیمه (ملقب به بوبو جان، مادر محمد عمر خان)، پادشاه بیگم (از مزارشریف، مادر غلام علی خان). زنان صورتی امیر عبارت بودند از: ستارو (ازچترال، مادر هاجره)، عسل (از سمرقند، مادر حبیب الله خان و نصرالله خان)، گلریز (از نورستان)، زهرا (از شغنان، مادر فاطمه مشهور به فاتو جان)، نیکدم (از چترال، مادر امین الله خان)، ساجده و گلابی.(1)
بی بی حلیمه ملقب به «بوبوجان» مشهور به «جغه دار» ملکه رسمی امیر بود، دختر میرعتیق الله ازنواده های میر واعظ کابلی (شخصیت روحانی) و مادرش دختر امیر دوست محمد خان بود که با این اساس بوبو جان درعین زمان دختر عمه امیر نیز می شد. وی در سال1243 شمسی ( 1280 قمری) در گذر بارانه کابل بدنیا آمد و بتاریخ 20 جوزای 1304 شمسی به عمر 61 سالگی در کابل فوت کرد و در شهدای صالحین به خاک سپرده شد. در سن 15 سالگی با امیر ازدواج کرد و از امیر دو پسر بدنیا آورد که یکی در کودکی وفات کرد و دیگری سردار محمد عمر خان (بعداً ملقب به سردار صنایع) بود.
بی بی حلیمه علوم متداوله را نزد پدر آموخت و زن شاعره و ادیب، باسخاوت و مردم دار بود و در «گلستان سرای» (گوشه ای از پارک زرنگار موجوده) اقامت داشت که بعداً آنرا به مکتب مستورات اهداء کرد و نیز چند مسجد و مدرسه ساخت و هم پلی در پغمان احداث نمود که بنام خودش مسمی شد.(2)
او زن با انظباط و صاحب وقار بود و در امور کشوری دخالت میکرد. امیز نیز به او به نظر احترام می دید، چنانکه درمیان مردم شایع بود که : «همه از امیر میترسند، امیر از بوبوجان». اختیارات او بسیار بود و حتی میتوانست حکم اعدام یک محکوم را ملغی سازد. او در سیاست نیز فعال و شدیداً برخلاف انگلیسها و یکی از حامیان جدی استقلال کشور بود، میگویند که او زیورات خود را فروخت و پول آنرا برای جنگ استقلال اختصاص داد.
بوبو جان بعد از فوت امیر تلاش کرد تا پسر خود را به جانشینی امیر بگمارد و تا رسیدن وی به سن بلوغ، میخواست خودش زمام امور را در دست گیرد، ولی گفته میشود که سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله که شخص با نفوذ عصر و از مقربان و همفکران بوبو جان بود، او را از اینکار برحذر ساخت. به قول رحیم ضیائی نواسه بوبو جان: «حلیمه بعد ها به یاری هواداران خود در دربار بسیار کوشید به هر وسیله امیر حبیب الله خان را از قدرت برکنار سازد و برای این منظور توطئه را سازمان داد، ولی توطئه افشا گردید و همه کسانیکه در آن شرکت داشتند زندانی شدند». (3)
سردار محمد عمرخان بتاریخ 24 سنبله 1268 شمسی (مطابق 15 سپتمبر 1889) در کابل متولد شد. دوازده ساله بود که پدرش امیر عبدالرحمن خان وفات کرد. در سال 1289 شمسی (1909) مظنون به بیک توطئه علیه امیر حبیب الله خان برادر خود گردید و از آن به بعد با وجود داشتن مقام ظاهری در دربار از نظر افتاد و سالهای اخیر عمر خود را بعد از 1931 در حیدرآباد هند زیر نظارت گذشتاند. (4)
مآخذ:
- Ludwig, Adamec : Historical and Political Who’s Who of Afghanistan 1747 – 1945, Graz – Austria, 1975 Chart 54 and 56
2ــ حکم، عبدالشکور: از عیاری تا امارت (امیر حبیب الله کلکانی)، چاپ اول، پشاور 2002، صفحه 13
3ــ ضیائی، محمد رحیم: برگهای ار ئتاریخ معاصر وطن ما، مترجم از روسی: غلام سخی غیرت، پشاور 2001، صفحه 13 تا 15
4ــ لودویک آدامک : مأخذ شماره (1) صفحه 258
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.