نکاتی چند پیرامون نوشته اخیر آقای دهزاد

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: ۲۲ اکتوبر ۲۰۱۳

جناب آقای دهزاد

از اینکه سؤالهای مرا بیجواب نگذاشتید از شما و نیز از آن دوست محترم که شما را متوجه نوشتن پاسخ ساخته است، ممنونم. البته سعی من همیشه بر آن بوده است تا در نوشتار و گفتار کمتر به احساسات، بلکه بیشتر به واقعیت ها اتکا کنم ولو که با نظریات طرف مقابل موافق نباشم شما در توضیحات خود بازهم به مطالبی اشاره فرموده اید که ناگزیرم بر هر یک آن تبصره مختصر داشته باشم: 

۱ – جناب شما نوشته اید: “چنانچه معلوم است در کشور هالند تعدادی از هموطنان ما به نسبت اینکه قبلاً در ادارات امنیتی مشغول کار بوده اند به عنوان مظنونین جرایم جنگی و جرایم شدید حقوق بشری دانسته شده اند. . . بیشترین افراد شامل این قضیه بصورت قطع در آن دوره یعنی حوادث ۱۹۷۸ – ۱۹۷۹ مرتبط نبوده اند، ولی به همان جرایم مظنون شناخته شده اند…”.

در اینجا شما خود اعتراف کرده اید که تعدادی از هموطنان که قبلاً در ادارات امنیتی مشغول کار بوده اند، مظنون یا بهتر گفته شود «متهم» به جنایات جنگی و جرایم شدید حقوق بشری دانسته شده اند اینکه فرموده اید که آنها در حوادث ۱۹۷۸ – ۱۹۷۹ مرتبط نبوده اند معنی آنرا نمی دهد که ایشان مبراء از مسؤولیت خواهند بود. مهم آنست که هرگاه ایشان بعد از تاریخ فوق متهم به اجرای عین اعمال شده باشند طوریکه خود شما به آن اشاره کرده اید پس حکومت هالند حق دارد به اساس قوانین آن کشور تا زمان ثبوت و یا رد اتهام از دادن پناهندگی و یا اخراج آنها از کشور هالند قضیه را در حالت تعلیق» قرار دهد.

علاوتاً در اعطای پناهندگی ثبوت قول پناهنده بسیار مهم است هرگاه شخصی به امید قبولی پناهندگی دروغ می گوید، طوریکه شما خود در مثال آن خانم اشاره کرده اید در آنصورت این دروغ تأثیر بسیار منفی و حتی جرمی بر آن شخص وارد میکند. بهر حال آنچه گفتم عمومیات بود و اما در جزئیات نسبت نداشتن صلاحیت علمی به خود اجازه نمی دهم در این موارد که بیشتر با قوانین پناهندگی هالند مرتبط است، ابراز نظر کنم.

۲ – شما از شکنجه های روانی نام برده اید که عده ای از هموطنان پناه گزین ما نسبت تعلیق پناهندگی شان با آن مواجه اند و نوشته اید که شخص (اشخاص) بدون تثبيت عمل جرمی بیش از ۱۵ سال را عمداً در انبوه محرومیت های یک زندگی عادی بشری بسر میبرند…»، من هم به حیث یک مهاجر سابقه خود را در این مشکل با ایشان شریک میدانم و امید میکنم هر چه زودتر از این بی سرنوشتی رهایی یابند و اما تا جائیکه اطلاع در دست است، اغلب کسانیکه تا حال مراتب پناهندگی شان در آلمان و هالند و بعضی کشورهای دیگر اروپائی بنا بر دلائلی تکمیل نشده است آنها در محلی مخصوص بنام «لاگر زندگی دارند و تحت شرایط خاص دارای سر پناه مواد خوراکه دوا و داکتر و حتی یک مبلغ مدد معاش نیز می باشند.

با اینحال جناب شما وقتی این وضع را شکنجه» روانی تعریف میدارید و آنرا مسبب انواع تشنجات و بیماری های روانی از جمله خود کشی سکته های قلبی و دماغی میدانید پس فکر کنید به شکنجه های روانی ممتد کسانیکه عزیزانشان را بدون گناه و جرم مشخص از خانه و یا دفتر و یا راه عام برده اند که آنها هرگز به خانه بر نگشته اند و خانواده های شان حتی از زنده و مرده آنها اطلاعی نداشته و تا هنوز ندارند تصور کنید که هزارها هزار خانواده چه شکنجه های روانی را در این سه دهه متحمل شده اند و این وضع چه مصیبت ها، چه غم و غصه و ماتم های دوامدار را برای آن خانواده ها بار آورده است.

وقتی شما از موقف بی سرنوشتی تعدادی از هموطنان پناه گزین ما در هالند دچار همچو ناراحتی استید، پس حق بدهید به کسانیکه سالها رنج عزاداری گمشدگان خود را کشیده اند و امروز میخواهند از مجریان این جنایات بازپرس بعمل آید. بیائید یک لحظه خود را بجای آنها قرار دهید و درد شانرا احساس کنید وقتی شما سردمداران آن رژیم سفاک را از تره کی گرفته تا نجیب با کلمات فقید مرحوم شاد روان و غیره یاد می کنید آیا با اینکار شما به مثابه «مؤید آن نظام سفاک محسوب نمیشوید و آیا فکر نمیکنید که بجای اعتراف به جنایات آن دوره و تقبیح اعمال آنها برعکس با اعطای همچو القاب نمک بر زخمهای دیرینه مردم مظلوم کشور پاشیده می شود؟؟

۳ – مثال دلچسپ شما حاکی از پرخاش و جنجال سیاسی دو برادر شما را که در تشبیهه «چاینک نکلی روسی و کتابچه و قلم چینائی و اما در واقع بیانگر تقابل انقلاب دهقانی مائو در چین و انقلاب کارگری لنین در روسیه بود و در نهایت برخورد شانرا به مثابه گوشت و کارد شرح داده اید یک موضوع قابل بحث يافتم. بخصوص وقتی خود شما اعتراف کرده و نوشته اید:

  • «من هیچگاهی در احساس وطن پرستی و آرمان هر دو گروه همان وقته برای سعادت مردم افغانستان شک و تردیدی ندارم ..»؛
    • در این حال همه میدانند که در بین پیروان هر دو مکتب فوق موضوع حب وطن» در حاشیه رفته و جای آنرا حب ایدئولوژی، آنهم ایدئولوژی وارد شده از بیرون گرفته بود پس چگونه می توان سخن از وطن دوستی آنها بمیان آورد و آرمان هر دو را سعادت مردم افغانستان عنوان کرد عجب سعادتی که نتیجه آن کشتار هزارها هزار انسان بیگناه و صدها هزار مهاجر، معلول معیوب مریض روانی و نیز ویرانی شهر و ده و سرازیر شدن قوای متجاوز شوروی در کشور بود!!
  • جناب شما در ادامه افزوده اید که « معتقد برآنم که این وطن پرستان برای نجات وطن و خدمت برای اکثریت مردم به شیوه و الگوها و بالاخره تجارب ضرورت داشتند ولی مشکل در آن بوده است که آنها تجارب کشورهای دیگر را در یک افغانستان که از زمین تا آسمان و از جهات مختلفه با آنها فرق داشتند، میخواستند پیاده نمایند..».
    • میگویند که «ایدئولوژی چشم انسان را میبندد و گوشها را باز میکند فرموده شما این واقعیت را به اثبات میرساند که مقلدان ایدئولوژیها حقایق و شرایط کشور را نمی بینند و اما هدایات و ارشادات ایدئولوژیک را خوب میشنوند و گوش به فرمان آن می نهند. اینجاست که برای تعمیل آن هدایات دیگر هیچ حد و حصری را نمیشناسند و به هر چه دم راهشان آمد با وحشت و دهشت خونبار با آن بالقوه مقابله میکنند تراژیدی دوامدار کشور ما از همین نقطه آغاز می یابد و تا امروز به اشکال مختلف و دوره های مختلف دوام میکند.
  • خوشحال هستم که خود شما به این رویدادهای فاجعه بار اعتراف کرده و نوشته اید این با کمال تأسف یک حقیقت تلخ بوده است که هر دو گروپ ترقیخواه (!!) از همان وقت در تضادهای سیاسی قرار داشتند و بالاخره زمانی این تضادها از سطح مشاجرات لفظی به مخاصمات مسلحانه تبدیل گردید یکی در حاکمیت دولتی قرار گرفت و دیگری در جنگ چریکی برضد حاکمیت…».
    • جناب شما در مثال خود اشاره به تقابل انقلاب دهقانی و انقلاب کارگری!! کرده اید، در حالیکه این تقابل در طول سالهای حاکمیت حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق بین شاخههای بزعم شما همان انقلاب کارگری یعنی بیشتر بین خلق و پرچم به حیث پیروان خط مسکو بود که این همه افتضاح تاریخ را بار آورد و دنباله آن بعد از هفت ثور به هشت ثور و سپس به دوره طالبان تا امروز ادامه پیدا کرد.
  • جناب شما از بیانات فوق خویش چنین نتیجه گرفته اید که «محکومیتها و برخوردهای دشمنانه با وسایل مختلفه ادامه یک تاریخچه خشن و خونین با یک سلسله زنجیری است میان هر دو متضرر جنگ و هم هر دو در برابر یکدیگر».
    • در اینجا اگر مقصد شما از برخوردهای دشمنانه برخورد بین عناصر مختلف خلقی و پرچمی باشد، در آنصورت به این واقعیت ملموس اعتراف میکنید که همچو انقلاب ها (!!) خودش سر بچه های خود را می خورند و در نهایت این کار به سقوط همه آنها منجر میشود مثلیکه امروز نشانه های آنها را در آواره شدن به اصطلاح همان فرزندان انقلاب!! در اقصی نقاط جهان شاهد هستیم و حتی در کشور هائیکه آنوقت آنرا به نام امپریالیزم جهانخوار» مسمی کرده بودند اگر مقصد شما از برخوردهای دشمنانه همانا برخورد مجاهدین با فرزندان انقلاب!! باشد و آنرا به عنوان اینکه یکی در حاکمیت دولتی قرار گرفت و دیگری در جنگ چریکی در این ارتباط لازم به تذکر است که تا زمانیکه جهاد در برابر قوای متجاوز شوروی و دست نشاندگان شان که زبونانه دست به کشتار ملت و ویرانی کشور زدند و حلقه غلامی « برادر بزرگ و همسایه شمالی را در گردن انداختند ادامه داشت دفاع از وطن و ناموس و دفاع از حق یک رسالت ملی و اسلامی فرد فرد افغانستان محسوب میشد و ما آنرا به حیث یکی از بزرگترین حماسه های تاریخ خود میشماریم اینکه گروههای تنظیمی و جهادی اسبق بعد سقوط رژیم خلقی و پرچمی در جنگ قدرت چه حال و احوال را بر مردم و وطن بار آوردند یک واقعیت تلخ است که کمتر از ۷ ثور بوده نمیتواند و ایشان هم در جنایات دوره مربوطه همانطور مجرم هستند که رژیم سلف شان و نیز رژیمهای خلفشان یعنی از طالبان تا امروز بوده است. مردم مظلوم افغانستان هیچگاه خاطره های مصیبت بار سه دهه را فراموش نمیکند و مجریان اصلی آن حوادث را هرگز نخواهد بخشید

۴ – جناب شما پرسیده اید که آیا میتوان در مقطع زمان کنونی به عوض انتقال این مخاصمت ها به نسل های تابنده جوان به دادن آیدههای وفاق و گره زدن توانائیها و استعدادهای بکر بخاطر ملت، منافع ملی واحد و روشنگری متوصل شد و آیا میتوان عوامل تضادها و مشکلات بروز یافته و ناشی از شیوه و دیدگاه های وقت را در فرصت کنونی با یک نقد و بازبینی مجدد قرار داد و به اصطلاح عامیانه یکبار قد آب نمود که میتوان به شریک ساختن دیدگاه های ممکن نایل آمد؟

باید اذعان دارم که این نوع پرسشها مرا بیاد منشور نام نهاد مصالحه ملی می اندازد که شورای ملی افغانستان به مقصد عفو جنایتکاران جنگی و ناقضان حقوق بشر آنرا بتاريخ ۲۰ حوت ۱۳۸۵ (۱۰) مارچ (۲۰۰۷) تصویب کرد و رئیس جمهور پس از توشیح به آن موضوع غیر قانونی»، حکم قانون داد. در ماده سوم این منشور خود ساخته بوسیله عده ای از ناقضان حقوق بشر در شورای ملی و آوردن فشار برای تنفیذ آن آمده است: «تمامی جناح های سیاسی و طرفهای متخاصم که قبل از ایجاد اداره مؤقت به نحوی از انحا باهم درگیر بوده اند، به منظور آشتی بین اقشار مختلف جامعه تحکیم صلح و ثبات و آغاز زندگی نوین در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان مشمول برنامه مصالحه ملی و عفو عمومی بوده از تمام حقوق قانونی خویش مستفید بوده مورد تعقیب عدلی و قضائی قرار نمیگیرند.

قابل تصریح میدانم که همچو بخششهای حاتم طائی وار هرگز مثل گل خشک به دیوار نمی چسپد و موجب فرار مجریان جنایات از عدالت نمیگردد. اگر چند عنصر ترسوی شورای ملی در کنار ناقضان حقوق بشر در پای همچو کاغذ مهر تائید گذاشته و خواسته اند تا با تصویب همچو «منشور» جنایات گذشته را فراموش کنند، به یقیین که تاریخ آنرا هرگز فراموش نمیکند دلایل متعدد برای پیگیری همچو جنایات که شرم و ننگ تاریخ باصفای کشور ما محسوب میشود وجود دارد که نمیتوان آنرا فقط با تکرار چند کلمه از دل ملیونها انسان زجر دیده و مظلوم بیرون کرد و به دست فراموشی سپرد. اینها همه واقعیتهای تلخ تاریخ اند که باید درج اوراق شوند تا به قول معروف آلمانها ملتی که تاریخ خود را فراموش کند و از شرارتهای دردناک گذشته خویش نیاموزد، در معرض تکرار تاریخ و تکرار شرارتها خود را قرار میدهد.

به گفته یک هموطن فراموشی حق و عدالت به مرگ حق و عدالت می انجامد و مرگ عدالت با مرگ آرامش مرگ قانون و مرگ همزیستی یک ملت و بالاخره به مرگ اعتماد بین ملت و دولت و در نهایت از هم پاشیدن نظم منجر میشود… ملتی که با مجرمین خود برخورد قانونی نمیکند و آنها را به حال خودشان رها می سازد یا در برابر آنها سکوت اختیار میکند در واقع زمینه رشد جرم و جنایت را بیشتر می سازد و مجرمين بالفعل را به مجرمين بالقوه تبدیل مینماید دیده شود سدسد سیدهاشم چرا نباید جنایات و جنایتکاران به از هفت ثور را فراموش کرد؟ منتشره افغان جرمن آنلاین مورخ ۲۱ سپتمبر (۲۰۱۲)

امروز کشور ما در همین حالت قرار دارد زیرا هیچ کس از بازپرس نمی ترسد و به ارتکاب انواع جنایات ادامه میدهد. ائتلافهای ناقضان حقوق بشر و جنایات جنگی برای رسیدن به مقامهای ریاست جمهوری و معاونان آن نشانه ای بازر همین معافیت از جنایات گذشته است که اکنون سطح توانائی آنها را از حالت بالفعل به حالت بالقوه ارتقا داده است و بجای آنکه از قدرت کنار زده شوند برعکس در تلاش اند تا خود را در راس هرم قدرت برای سالهای دیگر میخکوب سازند.

۵ – با آنکه لست منتشره کنونی و یا لست دوازده هزار نفری قبلی یک بخش بسیار بسیار کوچک همچو جنایات را طی سه دهه گذشته بیان میکند اما این مطلب که اسناد رسمی دولتی جهت افشای بیشتر این سلسله جنايات هنوزهم در دسترس باشد موضوعی است که باید دنبال آن گشت و اما بیم آن میرود که اکثر این اسناد به هدف از بین بردن شواهد ثبوت جرم در هر دوره در مراحل حساس از بین برده شده باشند. بهرحال شواهد میرساند که آقای کرزی از لست دوازده هزار نفری قبلاً آگاهی داشته و حتی ممکن است همان لست اکنون نیز نزد شان موجود باشد. برای تائید این گفته توجه را به نوشته یک شاهد عینی جناب محترم انجنير احسان الله ما يار جلب میدارم که تحت عنوان نشر» لیست نامکمل مقتولین وطنداران ما در پورتال افغان جرمن آنلاین به تاریخ ۹ اکتوبر ۲۰۱۳ به نشر رسیده است:

ایشان می نویسند: آقای حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان از لیست کشته شدگان ۱۲۰۰۰ نفر از اوائل سالهای ۱۹۹۰ م واقف میباشد. موضوع از اینقرار است که من به دست خود کتاب قطور لیست را با پشتی سفید، زمانیکه آقای کرزی سکرتر دفتر حضرت صبغت الله مجددی بود در حضور حضرت مجددی و لارد بیتل انگلیسی حامل این کتاب و پیغام داکتر نجيب رئيس جمهور زمان کمونیستها در دفتر مجددی در پشاور برایش سپردم…» به این اساس توقع مردم مظلوم کشور از آقای کرزی اینست که لیست مذکور را در دسترس رسانه ها بگذارند و یا اگر لیست نزد شان نیست اقلا درباره آن معلومات دهند که اکنون لیست در کجا و نزد کی قرار دارد و نیز به وزارت داخله و مراجع دیگر امنیتی که مسؤول حفظ همچو اسناد میباشند هدایت دهند تا اسناد مربوطه را از هر دوره ایکه در دسترس دارند در اختیار مراکز ملی و بین المللی حقوق بشر بگذارند. این بزرگترین خدمتی است که رئيس جمهور در ختم دوره کاری خود برای آرامش روح شهداء و تسكين خاطر بازماندگان شان انجام داده میتواند که نباید از آن دریغ نماید.

۶ – باید عرض کرد مطالب دیگری را که جناب شما پیرامون نواقص و کمبودهای است منتشره در نوشته خود تذکار داده اید، متأسفانه بیشتر آن ناشی از بی توجهی در ترتیب لستها و برگرداندن آن از لست های اصلی به متون انگلیسی و غیره میباشد. خوشبختانه در این روزها یک هموطن با احساس و دانشمند جناب آقای رحمت آریا با زحمت فراوان مدت چند هفته وقت خود را از صبح تا شام صرف تصحيح لستها کرده و کوشیده اند تا اشتباهات اغلاط و دیگر نواقص متنی و تخنیکی لستهای منتشره را بیرون نویس و در قالب برنامه کمپیوتری که من از فهم تخنیکی آن عاجز هستم آماده سازند با قدردانی از این زحمات جناب آریا امید است که کارکرد ایشان بزودی در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به نشر برسد و مورد استفاده اهل تحقیق و تدقیق قرار گیرد. در پایان بار دیگر به روح پاک همه شهداء بخصوص شهدای بی کفن و بی مزار کشور اتحاف دعا میدارم و با تائید کامل از اعلامیه پر محتوای انجمن سالمندان افغان در بی ایریا – شمال کالیفورنیا که تأکید بر آن داشته است تا هموطنان عزیز در داخل و خارج کشور و همچنان مؤسسات بين المللي داعیان حقوق بشر کشورهای عدالتخواه و دیوان جزای بین المللی نگذارند آواز عدالتخواهی را که با انتشار این لیستها در همه جا اوج گرفته است به حيث سرآغاز داعية برحق مردم ما خاموش گردد به امید روزی که زمینه ساز دادخواهی مظلوم از ظالم باشد.

پایان

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.