نامه سرگشاده عنوانی جلالتمآب محترم جناب آقای حامد کرزی رئيس جمهور دولت اسلامی افغانستان

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: ۱ جولای ۲۰۰۷

جلالتمآب محترم جناب رئیس جمهور!

بنام خدای بزرگ با دعای صلح، ثبات پیشرفت و رفاه در کشور عزیز و با عرض سلام و تقدیم احترام و به امید صحت و سلامت شما نامه حسن نیت خود را که جز خیر و صلاح کشور و مردم ما هدف دیگر ندارد و بیانگر نظر و حاصل تجارب دیرینه من در مسائل وطن است خدمت شما و سائر علاقمندان با این مقدمه کوتاه پیشکش میدارم :

خاموشی و بیتفاوتی در رابطه با مسائل حاد و سرنوشت ساز کشور به نظرم یک گناه بزرگ است. با درک همین وجیبه در مدت دو دهه همیشه کوشیده ام تا نظریات خود را پیرامون مسائل کشور از مجرای رسانه ها بگوش همه برسانم و با نوشتن مقالات نامههای سرگشاده عنوانی بزرگان و همچنان تألیف کتب ورساله های متعدد به تحلیل اوضاع پرداخته و با ارائه بعضی پیشنهادها در مواقع مهم وظیفه خود را به حیث یک فرد افغان انجام دهم اکنون که افغانستان بار دیگر در یک مرحله حساس تاریخ خود قرار گرفته و بدون شک بسوی یک بحران همه جانبه و خطیر روان است وظیفه خود میدانم مطالبی را طی این نامه خدمت شما بعرض برسانم و مسؤلیت خود را در برابر وطن و مردم خود ادا نمایم.

جلالتمآب محترم !

در باره این سؤال که اکنون در افغانستان چه میگذرد یقینا هر هموطن اعم از جوان و پیر میتواند از چشم دیدها و برداشتهای عینی خود ساعتها صحبت کند بیان مکرر جزئیات موضوع در اینجا از یکطرف از حوصله این نامه بدور است و از طرف دیگر شرح آن برای شما که از هر شخص دیگر از اوضاع کشور بهتر آگاهی دارید بیهوده و ضیاع وقت خواهد بود اما یک تصویر کلی و عمومی از حرکت کنونی کشور بسوی بحران که با تأسف یک افق تاریک و عواقب ناگوار را در پس منظر دارد چنین ترسیم و خلاصه میگردد :

  • فقدان حاکمیت قانون و شیوع جدی خودسری ها (انارشی)
  • برهم خوردن امنیت و مصونیت در سطح فردی و ملی
  • گسترش مزید فضای بی اعتمادی و ناباوریها در جامعه
  • ضعف احساس ملی و فرو رفتن در قالب منافع شخصی و گروپی
  • تزئید فاصله ها بین ملت و دولت
  • فقر اكثریت و غنای روز افزون یک اقلیت
  • اوج گرفتن انواع فساد اعم از اخلاقی و اداری
  • قدرت رو به تزايد مخالفان دولت به شکل سازمان شده
  • گسترش فعالیتهای تخریبی بیرون مرزی
  • دراز شدن هر چه بیشتر دست کشورهای ذیعلاقه بخصوص همسایه ها در امور افغانستان و بالاخره دامن زدن به اختلافات قومی زبانی و مذهبی و احتمال از سرگرفتن جنگ و برخوردهای مسلحانه داخلی.

با ترسیم حالت مصیبت بار فوق که کشور را قدم بقدم بسوى سراشیب بربادی خواهد کشانید، لازم است طی این نامه به جواب دو سؤال مهم و حیاتی بپردازم: یکی – چرا اوضاع کشور بعد از یک مرحله ثبات نسبی بار دیگر رو به بحران میرود و دیگر چگونه میتوان کشور را از این مصیبت نجات داد؟

چرا کشور رو به بحران میرود؟

علل و عوامل آن چیست؟

جواب این سؤال را میتوان بطور کل در سه موضوع عمده ذیل خلاصه کرد:

الف – تجمع قدرت در «اتحاد مثلث :

موجودیت اسلحه پول و قدرت محلی در دست یکعده کسانیکه در پی تداوم قدرت و نفوذ شخصی و گروهی خویش اند و تلاش دارند تا بقای خود را یا از طریق رخنه کردن در قدرت دولت حفظ کنند و یا اگر چنین نشود، آنگاه دولت را با ذرایع مختلف و بوسيله منسوبین خود مستقیم و غیر مستقیم تحت فشار قرار دهند در جهت بی ثباتی کشور یک خطر روبه تزاید است. این عناصر که بیشتر متشکل از جنگ سالارها مافیای قاچاق مواد مخدر و برخی از اراکین پر قدرت دولت میباشند از مدتیست که دست به تشکیل یک اتحادیه نظامی اقتصادی و سیاسی زده اند و یک اتحاد مثلث را بوجود آورده اند. جنگ سالارها با داشتن اسلحه و نفوذ محلی هنوز هم به حيث یک قدرت نظامی در کشور فعال هستند مافیای مواد مخدر با حمایت نظامی همین جنگ سالارها به تجارت و قاچاق مواد مخدر در داخل و حتی خارج میپردازند و از نظر مالی جنگ سالارها را تقویه میکنند. در ضلع دیگر این مثلث بعضی از اراکین دولت قرار دارند که با استفاده از مقام و صلاحیتهای رسمی، وظیفه حمایت سیاسی و اداری را در اجرای عملیات بعهده دارند. روابط جنگ سالارهای بزرگ و برخی اراکین دولت شامل این اتحاد به با بعضی کشورها از جمله کشورهای همسایه سابقه دیرینه دارد که برهمه عیان است و ضرورت به بیان ندارد. اگر بدقت دیده شود امروز قدرت اصلی خارج از شهر کابل بیشتر بدست همین گروپ ها است که بصورت متشکل و باهم متعهد همه امور را در اطراف و اکناف کشور به پیش میبرند و اغلب در برابر دولت موقف میگیرند. در عین زمان آنها گاهی به دلیل تصادم منافع شخصی و گروپی باهم در تخاصم قرار میگیرند و بین خود برخورد مینمایند که اینکار موجب اخلال امنیت در همان ساحات میگردد و در مجموع به امنیت سرتاسری صدمه میرسانند.

ب – ضعف دولت :

ضعف دولت در برابر اتحاد مثلث روی دیگر همین سکه است که انعکاس قوت روز افزون اتحاد مثلث را به نمایش میگذارد. واضح است به هر اندازه که اتحاد مثلث قوت میگیرد دولت به همان اندازه صلابت و قدرت خود را در اداره کشور از دست میدهد و به یک عنصر فعال مايشا تبدیل میگردد. علاوتاً ضعف دولت انگیزه ها و علل دیگری نیز دارد که ناشی از خصوصیات و ناهمانگیهای دورنی دستگاه دولت در مجموع میباشد که عمده ترین آنها ذيلا خدمت جلالتمآب شما بعرض میرسد.

(۱) – ساختمان ائتلافی حکومت

با آنکه جناب شما ماهیت ائتلافی حکومت خویش را همیشه رد میکنید اما حقیقت موضوع آشکار است که در درون حکومت از جمله معاونین شما اشخاصی حضور دارند که هر یک به جریانهای مشخص مربوط بوده و برخی از آنها دارای اجندای خاص سیاسی میباشند. اکنون با تشکیل جبهه ملی» و موقف آقای ضیا مسعود و عده دیگر این حقیقت عیان و آشکار شده است. بدون شک موجودیت اشخاص وابسته به همین جریانها که اکنون علناً در مخالفت با اداره شما قرار گرفته و اکثر آنها در رده های بلند اداری اخذ موقع کرده اند بصورت نامحسوس در کارشکنی علیه حکومت شما نقش بازی میکنند چنانکه در دوره شاهی و جمهوری شهید محمد داؤد خان عناصر خلقی و پرچمی در اداره بخصوص امور نظامی و استخباراتي) عمیقاً نفوذ کرده بودند و دولت را از داخل تخریب میکردند.

(۲) – فقدان نظم و دسپلین

با تشدید روز افزون جنگها در ساحات جنوب و جنوب شرق کشور و تجهیز و تقویه منظم قوای طالبان از جانب پاکستان از یکطرف و عملیات نظامی گروههای مربوط به قاچاقبران مواد مخدر از طرف دیگر بیشترین تعداد اردو و پولیس تاهنوز نیمه متشکل ملی همراه با عده زیاد قوای ناتو و قوای آمریکائی مصروف عمليات عليه طالبان و دیگر عناصر مخالف در ساحات فوق میباشند کمبود کارآیی لازم اردو و پولیس ملی در سائر نقاط کشور که ظاهرا مناطق امن محسوب میشوند زمینههای مساعد را جهت گسترش نفوذ عناصر شامل در اتحاد مثلث مساعد ساخته و نظم و دسپلین را در آن مناطق به خطر می اندازد، چنانکه حوادث اخیر در شبرغان شاهد این مدعا است.

(۳) – فقدان پالیسی ها

مصروفیت جدی شما در سیاست خارجی موجب گردیده تا امور داخلی کشور بدست یک تعداد مشاورین و وزرای بیشتر معتمد شما متمرکز شود طرح استراتژی انکشاف ملی افغانستان اگر عمیقاً دیده شود، بیشتر بیک کتاب درسی شباهت دارد تا یک پالیسی عملی و در آن بیشتر به اهداف دراز مدت اشاره گردیده تا به چگونگی رسیدن به اهداف علاوتاً فشار کشورها و مؤسسات کمک دهنده و سائر دونرها و اعمال نفوذ شان به اشکال مختلف موجب شده تا پالیسیهای قسمی حکومت دچار تزلزل متواتر گردد و پراگندگی و عدم انسجام را در امور وزارتها به وجود آورد به این معنی که اکنون هر وزارت بیک اداره مستقل دارای پالیسی مستقل مبدل شده است. طور مثال وزارت انکشاف دهات خودش «دونر پیدا میکند خودش پروژه میسازد منابع پولی را مستقل و بدون حسابدهی به کدام مرجع حسابی حکومت به مصرف میرساند و حتی فعالیت آن با دونرهای خارجی بعضاً بدون اطلاع وزارت امور خارجه صورت میگیرد. این وضع بر نقش حکومت مرکزی و کارآئی آن اثر منفی بجا میگذارد.

(۴) – سیاستهای مصلحت گرایانه

رعایت مصلحتها در سیاست یک روش خوب است ولی اتکای بیش از حد بر آن موجب دردسرها و مشکلات عدیده میگردد که بر گشت از آن در هر مقطع زمان موجب برخوردها و کشمکش های فراوان بین عناصر ذینفع از مصلحتها و حکومت میشود تهداب غلط این موضوع اساساً در تشکیل کابینه تحمیلی حکومت مؤقت از طرف گردانندگان کنفرانس بن گذاشته شد و تا امروز ادامه دارد. ترکیب کابینه به اساس ،قوم ،زبان منطقه مذهب و وابستگی به تنظیم های جهادی موجب شد تا یک حلقه نامتجانس فکری دارای اجنداهای متفاوت سیاسی و اغلب رقیب بر اریکه قدرت در رأس هر وزارت تکیه زند و هر وزارت را ملک و حق مسلم منسوبین خود دانسته آنرا مبدل بیک حکومت در داخل حکومت سازند. متأسفانه تلاش شما جهت تشکیل یک کابینه به اصطلاح شایسته سالار» در اثر رعایت مصلحت ها وتحت فشارهای بیرونی تاحال عملی نشده است. بیرون کشیدن چند نفر که شمول در کابینه و مقامات حساس ملکی و نظامی را حق مکتسبه خود و حتی قوم و خانواده خود میدانستند اکنون با شعار کنار زدن مجاهدین پیوند خورده است. در هیچ جا معمول نیست که کابینه به اساس سهمیه اقوام و یا مذهب و منطقه و یا وابستگی به تعداد زیاد گروپهای سیاسی ترکیب شده باشد مگر حکومتهای که با ائتلاف یک یا دو حزب سیاسی در نظام پارلمانی تشکیل میشوند باید گفت: به هر اندازه که مصلحت گرائی ها در تقرر اراکین دولت بیشتر رعایت شود به همان اندازه نقش عناصر غیر مسلکی زورمند و بی کفایت و در نتیجه مفسد و استفاده جو در دستگاه دولت بیشتر میگردد. این موضوع نه تنها در ارتباط با اعضای کابینه مطرح است بلکه در مورد نصب واليها و سائر اراکین دولت نیز صدق میکند پالیسی نصب جنگ سالارها به مقامات بلند دولتی طی چند سال اخیر نیز نتیجه معکوس بار آورد، زیرا آنها با حفظ موقف جنگ سالاری از قدرت سیاسی در دستگاه دولت نیز برخوردار گردیدند و بدینوسیله به قدرت محلی شان به حیث یک شخصیت رسمی افزوده شد و در اثر همین سیاست بود که قدرت اضلاع سه گانه اتحاد مثلث نیز بسرعت رشد کرد.

(۵ ) – منفعت جوئی ها و بهره برداریها

دولت متأسفانه اکنون بیک دستگاهی مبدل گردیده است که هر کس در آن به فکر منفعت جوئی و بهره برداری شخصی و گروپی میباشد تادیه معاشات دالری در مؤسسات خارجی و سرایت این وضع در بین اراکین دولت در هر سه قوه و نیز جوانان از خارج آمده بنام مشاورین و غیره موجب گردیده تا شیوه زندگی با دو معیار کاملا متفاوت تغییر کند و در اثر آن اکثریت نادار مردم به شمول مأمورین دولت در سطوح مختلف به شکلی از اشکال دست به فساد اداری ،اختلاس دزدی و ارتشأ بزنند. گسترش فساد اداری که از بالا به پایان با سرعت روز افزون در حرکت است دستگاه دولت را دچار ضعف اداری شدید ساخته و به اعتبار دولت نزد مردم صدمه جدی وارد کرده و همه دلبستگیهای مردم را برآینده کشور بسوی یاس و ناباوری کشانیده است.

(۶) – دموکراسی وارد شده از خارج

بین دموکراسی و انارشی یک پرده نازک وجود دارد هرگاه این پرده دریده شود، انارشی صفای دموکراسی را برهم میزند چنانکه باز شدن یک مجرای کوچک آب کثیف یک مخزن بزرگ آب پاک را فقط در یک لحظه کثیف میسازد. من نمیگویم که مردم ما اهلیت دموکراسی را ندارند، چنین ادعا مطرح نیست اما دموکراسی مثل نهالی است که سالها بعد از غرس حاصل میدهد. این نهال باید به دقت پرورش یابد و زمینه های نموی تدریجی آن فراهم گردد و از گرم و سرد روزگار در امان نگهداشته شود تا بارور گردد. صادر کنندگان دموکراسی از بیرون از ما میخواهند که نو نهال فورا به حاصل آید و آنها حاصل مستعجل آنرا به حيث نشانه ای از موفقیت خود در جهان به معرض نمایش سیاسی قرار دهند. من به این عقیده هستم که دموکراسی با موجودیت حاکمیت قانون و درک و جايب و مکلفیتهای افراد جامعه پا به پا یکجا نمو میکند تازمانیکه امنیت و مصونیت در جامعه حکمفرما نباشد و دولت به حيث مجری قانون از قدرت لازم برخوردار نباشد، تأکید و اصرار در تحقق مصنوعی ارزشهای دموکراتیک در جامعه برعکس ایجاد انارشی و بی نظمی میکند که در اثر آن عملیه دمکراتیزه شدن سالها به تعویق می افتد و جای آنرا انارشی مزمن فرا میگیرد افغانستان اکنون به یک دولت دلسوز و خدمتگار واقعی ولی مقتدر و جدا با انظباط ضرورت دارد تا در قدم اول آب صاف را از نفوذ آب ناصاف مانع شود. متأسفانه در افغانستان حالت برعکس پیش میرود که ضعف دولت هم علت و نیز معلول همین حالت است.  

(۷) – شعار «اقتصاد بازار آزاد»

نگاه مختصر به تاریخ نظریات اقتصادی و مطالعه مقایسوی نظامهای اقتصادی در جهان نشان میدهد که در نظام اقتصاد بازار» عنصر «آزادی» بیشتر از آنکه یک مفهوم مطلق باشد ، یک مفهوم نسبی است. البته دو قرن قبل هر نوع دخالت دولت در امور اقتصادی مردود بود و دولت فقط به حیث چوکیدار یا محافظ نقش بازی میکرد. این روش – مسماً به لیبرالیزم کلاسیک نواقص اجتماعی را بار آورد که بعداً ضرورت مداخله دولت جهت تأمین منافع عامه مجاز و حتى لازمی دانسته شد. امروز در هیچ جا نظام اقتصاد بازار آزاد به زعم لیبرالیزم کلاسیک وجود ندارد نظامهای امروز با رعایت اصل قانون عرضه و تقاضا محدودیتهای کم و بیش را در خود قبول کرده اند. حتی در کشور ایالات متحده آمریکا که خود را حامی جدی نظام اقتصاد بازار آزاد میداند بسا موارد از مداخلات دولت و سیاستهای حمایوی اقتصادی دیده میشود. افغانستان در طول سه دهه جنگ و ویرانی همه زیربناهای اقتصادی ،اجتماعی ،حقوقی، سیاسی و امنیتی خود را کاملاً از دست داده است. طی این مدت سکتور خصوصی بجای فعالیتهای قانونی برعکس در منجلاب فعالیتهای مافیایی و معاملات غیر قانونی عمیقا فرو رفته و سود جوئی به هر نحو و شکلی که باشد یگانه هدف اولی و اصلی آنست فراهم آوری خدمات عامه و رویدست گرفتن پروژه های عام المنفعه از یکطرف و مساعد ساختن زمینههای کار برای تعداد روز افزون بیکاران و تزئید سهم آنها در محصول غير خالص ملی با رعایت اصل عدالت نسبی از طرف دیگر و نیز انسجام فعالیتهای اقتصادی بر مبنای الویت های اقتصادی و ضروريات عاجل جامعه از جمله وظایف بسیار مهم دولت در شرایط موجود محسوب میشود. متأسفانه القاح این ذهنیت آنهم در اثر فشار و تبلیغ علاقمندان خارجی که گویا دولت افغانستان بزعم نظریات لیبرالیزم کلاسیک به حیث چوکیدار باید حافظ منافع سکتور خصوصی باشد، وضع اقتصاد کشور را با وجود سرازیر شدن منابع هنگفت کمکهای مالی از خارج ، بیک فاجعه چپاولگرانه توسط یک عده شخصیتهای داخلی و خارجی مبدل کرده است که در اثر آن بیشترین مقادیر کمک های خارجی دوباره از افغانستان خارج میگردد و کمترین اثر در تحرک چرخهای اقتصادی به سود اکثریت نادار جامعه از خود بجا میگذارد. این وضع از یکطرف براعتماد مردم به دولت صدمه میرساند و از طرف دیگر دولت را بیک اورگان ضعیف و فاقد کارآئی تحت تأثير علمبرداران سکتور خصوصی تبدیل میکند، چنانکه همین حالا بعضی از سرمایه داران جدید به اصطلاح « ملیاردرهای نو به دوران رسیده افغان» و صاحبان شرکتهای بزرگ از قبیل تیلفون موبایل و دارندگان تلویزیونهای خصوصی به اشکال مختلف فعالیت های دولت را تحت الشعاع قرار داده اند و از این ناحیه بر نفوذ سیاسی خود و شرکای بیرونی خود در دستگاه دولت می افزایند. آنها می کوشند تا دولت در خدمت شان قرار داشته باشد و در راه تزئید منافع شان زمینه سازی کند. البته دست یک عده اراکین عالیرتبه دولت نیز با آنها در این معاملات شریک است. علاوتاً تعقيب همین سیاست موجب شده است تا افغانستان بیک کشور وارداتی مبدل شود که از پیاز و کچالو تا هر چیز دیگر را از خارج وارد کند و منفعت آن به جیب یکعده تاجران سرازیر شود و عامه مردم بار گران زندگی را در عالم بیکاری و ناداری بردوش کشند مبدل شدن افغانستان بیک کشور تجارت ترانزیت یکی از اهداف عمده منطقوی و جاگزینی در ماشین بزرگ جهانی شدن از خواسته های مقدم جامعه صنعتی جهان و کشورهای منطقه میباشد تا بدانوسیله منافع اقتصادي طويل المدت آنها را در آسیایمیانه تضمین و تثبیت نمایند. عواقب و نتایج این سیاست برای اکثریت نادار افغانستان از جوانب مختلف زیان آور است و حتی در تهیه نان خشک کشور ما را دست نگر دیگران میسازد.

ج – روشهای «دوگونه – دبل استندارد و سیاستهای تحمیلی:

جای شک و تردید نیست که نقش کشورهای علاقمند اعم از همسایه و غیر همسایه – بخصوص امریکا بعد از سقوط طالبان در امور افغانستان بسیار گسترده ، غیر قابل اجتناب و در عین زمان لازمی بوده است. ولی پیش گرفتن روشهای دوگونه Double Standard ) یک بام و دو هوا و سیاستهای تحمیلی توسط اغلب این کشورها بخصوص آمریکا در طول مدت پنجسال اخیر نه تنها مشکلات اساسی کشور را حل نکرده بلکه بر پیچیدگی و خرابی اوضاع شدیدا افزوده است. اگر از اشتباهات مکرر مقامات آمریکائی طی ادوار گذشته بگذریم و فقط به اهم این اشتباهات بعد از سقوط طالبان و استقرار حکومت مؤقت تا امروز نظر اندازیم واضح میشود که سیاست دو گونه آن کشور در برابر پاکستان بسیار سؤال انگیز و خطیر است که چگونه میتوان به اصطلاح دو خربوزه را در یک دست گرفت با آنکه امریکائیها میدانند که ناآرامی ها در جنوب و جنوب شرق افغانستان و عملیات روز افزون طالبان در برابر قوای آمریکائی و ناتو از جانب پاکستان سازماندهی و تقویه میشود، ولی آنها این واقعیت را به نظر اغماض دیده بجای اقدام مؤثر به آنکشور صدها مليون دالر کمک نظامی اعطا میکنند. اینکه آمریکا به موجودیت یک رژیم دوست در پاکستان نیاز مبرم دارد جای شک نیست ، اما این هدف را نباید به قیمت برهم خوردن اوضاع در افغانستان برآورده ساخت اوضاع نشان میدهد که پاکستان در این اواخر دچار بحران فزاینده سیاسی گردیده و آینده آن نیز روشن نیست از آنرو تلاش پاکستان مبنی بر انتقال بحران به افغانستان بوسیله حمایت از مخالفان دولت به هیچ وجه متضمن سلامت آن کشور بوده نمی تواند برعکس با سیاستهای دوگونه آمریکا در منطقه پاکستان نیز دیر یا زود به سرنوشت افغانستان گرفتار خواهد شد. مسلم است که تشدید بی ثباتی در پاکستان و افغانستان به موقف آمریکا در منطقه صدمه بزرگ میرساند. باز هم امید میرود این شیوه با ختم انتخابات ریاست جمهوری پاکستان و رویکار آمدن مجدد مشرف که آرزومندی مقامات آمریکانی است به پایان برسد و مقامات آن کشور یک سیاست مؤثر و واقعبیانه را در قبال اوضاع رو به وخامت افغانستان در پیش گیرند. شخصاً بسیار امید وار به نتایج مطلوب از مذاکرات هیئت های صلح دو طرف نیستم و آنرا فقط یک ماساژ روانی جهت کمانی کردن وقت برای مشرف میدانم که در اثر توصیه رئیس جمهور آمریکا آقای بوش رویدست گرفته شد. اینکه حمله بیموجب امریکا بر عراق و حوادث بعدی آن بر اوضاع افغانستان چه اثرات نامطلوب و زیانبخش وارد کرد از موضوع بحث ما خارج است. اما عراقی شدن افغانستان مایه تشویش جدی همه حلقات افغان و حتی غیر افغان شده است که نمیدانم چگونه میتوان با آن مبارزه کرد. اگر از موضوع پاکستان بگذریم سیاست دوگونه دیگر آمریکا در عرصه داخلی کشور مبتنی بر ادعای تقویه دولت مرکزی افغانستان از یکطرف و حمایت آشکار آنها از بسیاری جنگ سالارهای مقتدر در کشور از طرف دیگر است. اینکه آمریکائیها فکر میکنند در این مرحله که جنگ با طالبان و القاعده در جریان است نباید با درگیر شدن با جنگ سالارها جبهه جدید جنگ را باز نمایند یک اشتباه بزرگ است زیرا جنگ سالارها با استفاده از این موقع از یکطرف به تقویه قدرتهای محلی خود (البته در همکاری با مافیای مواد مخدره و بعضی اراکین حکومت میپردازند و از طرف دیگر حکومت را به ذرایع مختلف تحت فشار قرار داده بر ضعف آن می افزیند و آتش بی ثباتی خودسری و بی اعتمادی را در برابر حکومت دامن میزنند چنانکه همین وضع فعلا کشور را بیک بحران جدی سیاسی مواجه ساخته است.

در این اواخر افزایش تلفات مردم ملکی در اثر عملیات نظامی قوای آمریکائی و ناتو عامل دیگری است که نظر مردم را در برابر آمریکا بسمت منفی تغییر داده است و در عین زمان نفوذ ایران و روسیه در افغانستان در رقابت با آمریکا و تأثیر آن بر اوضاع جاری در منطقه عامل دیگر بی ثباتی و ایجاد تنشهای مختلف در داخل افغانستان محسوب میشود که در این اواخر کسب شدت بیشتر نموده و موجب نگرانی همه گردیده است. جلالتمآب محترم جناب رئيس جمهور! تا اینجا مطالبی را مختصرا بیان کردم که به یقیین برای شما تازه نبود منظورم از این همه پرحرفی فقط ارائه تصویری از یک تعداد حقایق و عواملی بود که بصورت مشترک و به حیث یک پدیده مغلق و چند جانبه بر اوضاع کشور ما سایه افکنده و فضا را تاریک ساخته است. بعضی ها مسؤلیت اوضاع را بردوش شما می اندازند که نتوانسته اید با کارائی که لازمه یک زعیم ناجی است کشور را از مصیبت های جاری نجات دهید؛ برخی دیگر انگشت انتقاد بسوی کشورهای همسایه دراز میکنند و آنها را با عمال مخصوص شان مسؤل خرابی اوضاع در کشور میدانند؛ همچنانیکه عده دیگر مدعی اند که آمریکا برای اهداف خاص خود به افغانستان آمده است نه برای حل معضله افغانستان و در این ارتباط از عملیات ضد تروریستی علیه القاعده و همکاران آن و نیز اهداف استراتژیک آمریکا در منطقه نام میبرند کسان دیگر از نقش مخالفان دولت اعم از جنگ سالارها مافیای مواد مخدر و سائر حلقات « زراندوز و قدرت طلب نام می برند که منافع خود را در بی ثباتی و انارشی در کشور مضمر میبینند در این میان عده دیگر انگشت اعتراض بر اعضای پارلمان کابینه مشاورین ارشد و سائر گروپهای تاجر پیشه که به اشکال مختلف به فکر سودجونی از کمکهای فراوان خارجی بهره میجویند و در صدد کسب امتیازات و پر کردن جبیهای خویش اند دراز میکنند. البته سران جهادی سابق و دار و دسته های مربوطه شان با غصب هرچه بیشتر دارائیهای عامه بر ثروتهای باد آورده خود می افزایند و نیز منسوبین گروههای جنایتکار خلق و پرچم که اکنون در داخل و خارج کشور دوباره فعال شده و در پی نفوذ مجدد سیاسی خویش اند در اینکار دست کم از دیگران ندارند. خلاصه اینکه هر یک از گروپها و افراد فوق دستهای خود را بطرف یکدیگر دراز کرده و هر یک طرف مقابل را منشأ فساد و مرجع مصیبت جاری در کشور میدانند، اما واقعیت آنست که اینها همه در مجموع به نحوی در ایجاد و تشدید حرکت دائره شیطانی یا دائره خبيثه که افغانستان را اکنون دچار بی ثباتی و بحران ساخته است، نقش دارند.  

چگونه میتوان کشور را از این مصیبت نجات داد؟

با آنکه دریافت یک نسخه مجرب و مکمل برای درمان این همه ناهنجاریها که بسیار آن ریشه های عمیق و گسترده طی سه دهه جنگ و ویرانی دارد و هنوز هم فرهنگ خشونت و جنگ در کشور حاکم است کار ساده نیست، ولی از علاج این درد جانکاه تا دیر نشده ناامید نیستم عزم راسخ توام با جرأت و از خود گذری و تصمیم قاطع پایه ها و تهداب اساسی هر اقدام را میسازد. چرخش به اینطرف و آنطرف و رعایت خاطر این و آن موجب گمراهی و تشتت در پیشبرد امور میشود. لذا تعقیب یک راه سالم و مقتضی با شرایط عینی و ذهنی کشور کلید اصلی حل مشکل خواهد بود که قدم بقدم با درایت و جدیت بسوی اصلاحات و رهانی از این ورطه ما را یاری خواهد کرد. جلالتمآب محترم ! گمان نمیرود که عناصر شامل در « اتحاد مثلث در قدم اول حاضر به قبول اصلاحات شوند و از موقف قدرت طلبانه و سود جویانه خود در راستای منافع ملی و آوردن ثبات و نظم به سهولت و سادگی بگذرند ، مگر آنکه آنها از طریق فشار و تضعیف قدرت شان مجبور به سرنهادن به حاکمیت قانون و رعایت منافع عامه گردند. اینکار وقتی عملی شده میتواند که دولت مرکزی از قدرت و توانائی لازم برای استقرار اوضاع و تطبيق قانون برخوردار باشد. متأسفانه در شرایط موجود دولت افغانستان فاقد چنین قدرت و توانائی است و سیطره آن بیشتر در شهر کابل و بعضی شهرهای خورد و بزرگ محدود و منحصر بوده و در سائر محلات اختیار عملاً در دست قدرتهای محلی اغلب شامل در اتحاد مثلث میباشد، چنانکه خود شما در این روزها به این واقعیت تلخ اعتراف کرده اید. در این حال یگانه قوتی که میتواند به کمک دولت بشتابد و با تقویه و گسترش سیطره دولت در برابر زورمندان قدرت طلب و کسانیکه خود را بالاتر از قانون میپندارند و میخواهند بر شانه های دولت سوار شوند بپردازد همانا قوتهای خارجی استند که در چار چوب قوای امریکائی و ناتو در افغانستان فعالیت میکنند. متأسفانه قسمت اعظم نیروهای آمریکائی برای سرکوبی عناصر القاعده و طالبان در نبرد اند و در این راستا حتى حاضراند از نیروهای منسوب به جنگ سالارهای محلی و گروههای وابسته به آنها استفاده نمایند و با تادیه مبالغ گزاف به قدرت و نیروی آنها بیفزایند. اما قسمت اعظم نیروهای ناتو بنام (PRT ) در ولایات مختلف افغانستان زیر سایه جنگ سالاران محلی و سازش با آنها خود را مصروف امور بازسازی کرده اند. آنها فقط وقتی در امور امنیتی مداخله میکنند که وضع در ساحه برهم خورد و تصادم مسلحانه بین قدرتهای رقیب به وقوع بپیوندد. بعضی صاحبنظران به این باور اند که اساساً تقویه دولت مرکزی شامل اجندای سیاسی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان نمیباشد و مدعی اند که آنها تشکیل یک دولت قوی و ملی را مغایر ارزشهای استراتژیک خود در منطقه دانسته و با ادامه اوضاع بدین منوال میخواهند لزوم و ضرورت موجودیت قوای خویش را در افغانستان برای مدت طولانی تمدید نمایند و همه را به آن متقاعد سازند که گویا اگر آنها نباشند این کشور از هم میباشد. در غیر آن هیچ دلیلی برای ادامه این شیوه که به اصطلاح هم به میخ و هم به نعل زدن را نمیتوان سراغ کرد. متأسفانه بی توجهی در این زمینه موجب شده تا دولت مرکزی نقش حساس و تنظیم کننده خود را از دست دهد و خود بیک بازیچه و دست نگر همین قدرتهای محلی درآید و بدانوسیله نفوذ مزید این قوتها در داخل دولت بیشتر گردد و اوضاع را بطرف خودکامگی و بی ثباتی سوق دهد. مسلماً که ادامه این استراتژی هم بزیان افغانستان است و نیز به حیثیت بین المللی نیروی های خارجی (ناتو) و (امریکا) صدمه وارد میکند. جلالتمآب محترم جناب رئيس جمهور! اینجا است که مردم افغانستان از شما توقع دارند تا با کمال جرات و شهامت به حیث یک زعیم ناجی کشور را از این بحران خطير برهانید و با درایت سیاسی این مشکل را با سران کشورهای علاقمند درمیان گذاشته و خواهان تغییر جدى وفورى روش آنها در افغانستان شوید از آنها بخواهید تا شما را در پیشبرد اهداف نجات بخش از این بحران

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.