اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش دوم)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 7 نوامبر2017

عواقب گسترش جنگ طی 14 سال رژیم خلقی و پرچمی:

پدیده های شوم ناشی از تداوم آتش جنگ از زمین وهوا بخصوص پس از تهاجم قوای شوروی که طی چهارده سال تسلط نیمه جان رژیم کمونیستی خلق و پرچم در افغانستان صورت گرفت، آنقدر زیاد و چند جانبه است که شرح آن مستلزم نوشتن چند جلد کتاب قطور میباشد، ولی دراینجا فقط به ذکر نکاتی بسنده میشود که با موضوع بحث این نوشته بیشتر ارتباط میگیرند، از جمله:

ــ شدت قیامهای مردمی علیه رژیم در داخل و خارج کشور،

ــ تشکیل جبهات جهادی در پاکستان بطور سازمان یافته،

ــ افزایش تدریجی کمکهای نظامی و پولی با تنظیمهای جهادی مقیم پشاور و برخی قوماندانها در داخل کشور،

ــ آغاز مهاجرتهای کتلوی از دهات به شهرها و تراکم سریع نفوس در شهرهای بزرگ کشور، مخصوصاً به شهر کابل و مهاجرت روز افزون مردم از افغانستان به کشورهای همسایه و فراتر از آن،

ـ ازهم پاشیدن نظم زراعت و مالداری عنعنوی و فرار پیشه وران و صاحبان صنایع دستی از محلات مربوطه به شهرها و نیز به خارج از کشور واز اینطریق رکود تولیدات زراعتی و مالداری بخصوص قره قل و صنعت قالین بافی که از جمله مهمترین اقلام صادراتی کشور بودند،

ــ زندانی شدنها، کشتار و فرار شخصیت های تحصیلکرده و مسلکی از وطن،  ضربه ای جبران ناپذیر دیگر بود که برپیکر نحیف قوای بشری مسلکی افغانستان دراثر گسترش پیهم جنگها وارد گردید،

ــ مبدل شدن شهر پشاوربه حیث یک مرکز سیاسی و اقتصادی برای افغانها اعم از تنظیمهای جهادی، اشخاص و فامیلها و تجمع آنها در کمپ های مخصوص مهاجرین در حومه پشاور و سائر شهرهای دور و نزدیک آن،

ــ از هم پاشیدن ساحه سلطه رژیم در اطراف و اکناف کشور و ایجاد مراکز خودمختار،

ــ شیوع اقتصاد “غیرقانونی” و فعالیتهای نوع “مافیائی” در امور تجارت بطور قاچاق،

ــ رجوع روزافزون به زرع خشخاش و نضج گرفتن تولید و قاچاق مواد مخدر، خاصتاً در امتداد با سرحد آزاد و دراز شدن دست آزاد قاچاقبران مواد مخدر به سویه منطقوی،

ـ گرم شدن بازار فروش سلاح های کمکی که برای پیشبرد جهاد در اختیار تنظیمهای جهادی به وساطت مراجع پاکستانی از طرف کشورهای حامی جهاد ، خاصتاً امریکائی داده میشد،

ــ حیف میل پولهای امدادی مختص برای جهاد که توسط اکثر رهبران جهادی به حساب های شخصی که هریک سران تنظیمی واریز میگردید و هریک آنها را به امرای با شأن و شوکت و ملیاردرهای نو به دوران رسیده مبدل ساخت و دراثر آن هریک با حزب نام نهاد مربوط خود می کوشیدند تا بطور یکه تاز در راس قدرت قرار گیرند که این تلاش موجب رقابت های مصیبت باربعدی بین آنها گردید.

ــ در عین زمان با گسترش جنگها فشار بر رژیم دست نشانده شوروی در کابل نیز افزایش یافت، خاصتاً بعد از آنکه قوای شوروی در 1989 مجبور به ترک افغانستان شدند و کمک های شوروی در قبال آن شدیداً کاهش یافت و رژیم کابل به اصطلاح “یتیم” گردید، سرپرست خود را از دست داد و به تنهائی بار مشکلات را باید به دوش میکشید که با گذشت هر روز کمرش خمیده می شد و ناتوانی برآن غلبه میکرد،

ــ ویرانی دهات و تکاثف بیش از حد نفوس در شهرها، قیود شبگردی طولانی و آزارو اذیت فردی و جمعی توسط اراکین و منسوبین حزبی و حکومتی، قلت مواد خوراکه، بلند رفتن قیمت ها، بیکاری و بالاخره فقر روبه تزاید، همه از جمله مشکلاتی بودند که مردم شهرنشین، بخصوص شهر کابل را بستوه آورده  و رژیم کابل را در حال احتضار کشانیده بود.

چگونگی سقوط رژیم کمونیستی و ورود مجاهدین به کابل: 

رژیم کابل دراثر فشارهای فوق با تمام تلاش وحمایت های شوروی و با وجود اقدامات تفتین آمیز، نتوانست اعتماد مردم را بخود جلب کند و در قبال آن نجیب درمانده از هر طرف به این حقیقت پی برده بود که شمع عمر رژیم اوبه پایان رسیده و زنگهای خطر سقوط به دلایل ذیل از هر طرف بصدا آمده بود: 

— فشار اقتصادی توام با قطحی و انفلاسیون، 

— از هم پاشیدگی داخلی و متلاشی شدن حزب به فراکسیونهای متعدد، 

— فرار بعضی ازاراکین حزبی به خارج، 

— ضعف لوژستیکی قطعات نظامی ازطریق کمبود مواد سوخت و اکمالات آذوقوی، 

— محصور بودن شهر ها وقطع خطوط مواصلاتی، 

— فشار بین المللی توام با تجرید سیاسی رژیم، 

— احتمال روزافزون سبوتاژها و قیامها درداخل قطعات نظامی رژیم، 

— فشارهای داخلی از طریق سازمآنهای رسمی تحت کنترول رژیم از قبیل احزاب وابسته وغیره. (برای شرح مزید در موضوعات فوق دیده شود مقالۀ از این قلم تحت عنوان: “دپلماسی رژیم کابل و اختناق مزید قضیه افغانستان”، منتشرۀ مجله “آئینه افغانستان”، شماره 21 و 22، دسمبر ـ جنوری 1991 ـ 1992)

درهمین احوال دوکویار سرمنشی ملل متحد بتاریخ 21 می 1991 (اول جوزای 1370ش) پلان پنج فقره ای خود را جهت حل معضله افغانستان ارائه کرد و بتاریخ 5 دسمبرهمان سال (15 قوس 1370ش) ملل متحد برطبق پلان فوق موضوع انتقال قدرت را بیک حکومت بیطرف در افغانستان مورد تائید قرار داد و بینان سیوان نماینده سرمنشی یک تعداد افغآنهای سرشناس را درپشاور گردهم آورد تا درمورد تشکیل یک حکومت بیطرف اقدام نمایند. دراین حال نجیب که سقوط خود را حتمی می دید، از موقع استفاده کرد و با تفاهم بینان سیوان حاضر شد از مقام ریاست جمهوری استعفی دهد و با ترک وطن قدرت را به حکومت بیطرفی برطبق پلان ملل متحد بسپارد. 

دراینوقت رقابت بین جناحهای مختلف تنظیمی به منظور رسیدن به قدرت یکه تاز از هرجانب اوج گرفت. درعین زمان دوستم که سقوط رژیم را حتمی میدانست، به تحریک جناح طرفدار کارمل در مزارشریف علیه نجیب قیام کرد. این حرکت بسرعت گسترده شد وبا شورای نظار احمد شاه مسعود، حزب وحدت خلیلی و گروپ کیانی متحد گردید که درنتیجه ولایات شمال کشور یکی پی دیگر تا شمال کابل بدست آنها افتاد. بعد از سقوط خوست بدست مجاهدین سقوط رژیم کابل حتمی شد. نجیب بتاریخ 26 حمل 1371 (16 اپریل 1992) استعفی خود را رسماً ابلاغ کرد وبا اینکار کابل از پنج طرف بشمول فضا مورد هجوم دسته های مختلف مجاهدین و ائتلاف شمال قرار گرفت. افراد دوستم همان شب به ارگ نفوذ کردند تا نجیب را قبل از فرار به قتل برسانند، ولی نجیب با استفاده ازدروازه عقبی قصر به دفتر ملل متحد رفت و تا آخر زندگی در آنجا پناهنده شد. با این ترتیب طومار حکومت کمونیستی در افغانستان درهم پیچید و حکومت تنظیمی جای آنرا گرفت. 

حکومت تنظیمی و ادامه جنگها:

پس از سقوط حکومت داکترنجیب بتاریخ 8 ثور1371ش (27 اپریل 1992)، دوره حکومت تنظیمی یا جهادی به زعامت دوماهۀ حضرت صبغت الله مجددی به حیث “ممثل دولت مؤقت انتقالی جمهوری اسلامی افغانستان” آغاز گردید. به تعقیب آن بر طبق موافقتنامه پشاور نوبت به برهان الدین ربانی (رهبر جمعیت اسلامی) برای چهار ماه رسید که در ختم این موعد او باید “شورای اهل حل و عقد” را دائر  و شورا باید یک ادارۀ مؤقت را برای 18 تعیین میکرد که در ختم آن حکومت انتخابی دراثر انتخات به وجود می آمد. اما استاد ربانی و جناح های مؤتلفه او کوشیدند تا شورای مذکور را متشکل از هواداران خود بتاریخ 28 قوس 1371 (19 دسمبر 1992) دائر نمایند و در نتیجه استاد ربانی موفق به تمدید مدت کار خود برای دوسال دیگر شد. با آنکه موافقتنامه اسلام آباد (7 مارچ 1993) مدت کاراو را از دو سال به 18 ماه تقلیل داد، اما استاد ربانی پس از اکمال مدت موعود بازهم به تداوم کار به حیث رئیس جمهور پرداخت، طوریکه این مقام را تا سقوط کابل بدست طالبان (26 سپتمبر1996) مدت چهار سال در کابل بدوش داشت. بعد از آن موصوف تا تشکیل اداره جدید حامد کرزی(دسمبر 2001) مدت تقریباً  شش سال را با حفظ این لقب، ولی آواره در صفحات شمال کشور گذرانید. (راجع به جنگهای کابل و زیانهای وارده برپیکر آن شهر دیده شود: کتاب: جنایات دیروز ـ دادخواهی امروز”، راپور مقدماتی پروژه دادخواهی افغانستان، ترجمه داکر س. ع. کاظم، چاپ دوم، کابل، جنوری 200؛ و کتاب “جنگهای کابل از 1371 تا 1375ش”، ـدلیف جنرال سیدعبدالقدوس سید، چاپ اول، جرمنی، 2009 در 390 صفحه) 

کابل پس از ورود قوای مجاهدین (27 اپریل 1992) تا سقوط آن شهر بدست طالبان (سپتمبر 1996) یک روز هم آرام نبود و جنگ های خونین نه تنها شهر را ویران کرد و برتعداد مهاجران افزود، بلکه اقتصاد متزلزل کشور را که میراث دورۀ قبلی بود، دچار بحران عمیق و ازهم پاشیدگی کامل ساخت. این دورۀ مصیبت بار را که بازهم ادامه سالهای جنگ ـ اما با شدت بیشتر بود، میتوان با این تفاوت مورد بررسی قرار داد که قدرت های بزرگ حامی جهاد از حمایت مستقیم مالی و نظامی خود در افغانستان دست کشیده و جریان حوادث را بدست کشورهای همسایه و ذیعلاقه بخصوص پاکستان، ایران، عربستان سعودی و ازبکستان سپردند.  در آنوقت همین کشورها بودند که روی علایق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی خود بساط جنگ های داخلی را در کشور هموار کردند و با حمایت های مالی و نظامی به گروه های وابسته بخود سلسلۀ جنگ ها را روزبروز شدت بخشیدند. با آنکه مصارف جنگ بطور عموم آنچه مربوط به تهیۀ سلاح و مهمات نظامی بود، کاملاً ازطرف آنها تدارک می شد و اما قسمت دیگر مصارف که بیشتر از ناحیۀ اعاشه و اباته قوه های درگیر جنگ به وجود می آمد، آنرا باید خود گروه های جنگی تهیه میکردند. از اینجاست که انحصار نشر پول در دست یکی از جوانب درگیر جنگ یعنی در دست  جمعیت اسلامی، شورای نظار و سائر متحدین حکومت تحت ریاست برهان الدین ربانی به حیث یک امتیاز عمده  اهمیت بزرگ و حیاتی را در پیشبرد جنگ ها کسب کرد.

راجع به اندازۀ مصارف نظامی و دسترسی به ارقام آن که اغلب از جملۀ اسرار دولت است، بخصوص در شرایط آنوقت کشور کار دشوار و حتی ناممکن بود، زیرا با سقوط اداره و نظم، دسترسی به ارقام مصارف عمومی ممکن و میسر نبود، چه رسد به مصارف نظامی، اما میتوان به نحوی این مصارف را تخمین کرد. اساس تخمین را میتوان از یک اعتراف مختصر عبدالرب رسول سیاف رهبر تنظیم “اتحاد اسلامی” و هم پیمان حکومت ربانی استنباط نمود:

سیاف طی یک سخنرانی مبسوط که متن کامل آن در هفته نامۀ “اتحاد اسلامی” شماره 326 مورخ اپریل 1994  به نشر رسیده،  خطاب به حضار راجع به مصارف جنگی تنظیم مربوطۀ خود چنین گفت: «من نزد شما به نام خدا قسم یاد میکنم که من همین حالا به قرض نان میخورم. من مصارف این مجاهدین را هنوزهم از طریق قرض پوره میکنم. من در این 9 ماه اخیر سه و نیم هزار ملیون افغانی [3.5 ملیارد افغانی] از مردم قرض گرفته و به مجاهدین مصرف کرده ام. از دکاندارها قرض گرفته ام، از صراف ها قرض گرفته ام. ما انشاءالله این جهاد را سودا نمیکنیم. ما با ربانی معامله نمیکنیم، ما با خدا معامله کرده ایم. ما با مسعود و انجنیر حکمتیار معامله نمیکنیم، معاملۀ ما با خدای ما است….»

هرگاه از سائر جزئیات این اعتراف بگذریم، این سؤال را نمیتوان بدون تبصره گذاشت که قرض از کدام دکاندار و صراف؟ دریک بازار ویران و مواجه با سقوط، کدام دکاندار و صراف به این پیمانه پول ذخیره خواهد داشت تا بدون کدام تضمین و تعهد قانونی برای یک مدت نا معین به اختیار سیاف و یا کسانی مثل او قرار دهند که هرگز امید باز پرداخت آن موجود نباشد. آیا سیاف متوجه بوده است که با این اعتراف، بجای آنکه حقیقت را بیان کند و بگوید که این مبالغ فقط از راه نشر پول توسط مؤتلف او یعنی استاد ربانی در اختیارش قرار داده شده، مسئولیت بزرگ و مکلفیت باز پرداخت همچو مبلغ هنگفت را به حیث قرض شخصی بدوش خود گرفته است که معلوم نیست آنرا از کدام مدرک تادیه خواهد کرد؟

با ملاحظۀ اظهارات فوق سیاف میتوان به تخمین مصارف جنگ پی برد، به این ترتیب که: اگر سیاف 3.5 ملیارد افغانی را گویا از مردم قرض گرفته و به مصرف اعاشه و اباته قوای خود در 9 ماه رسانیده باشد، مصارف ماهانه او بطور متوسط در حدود 390 ملیون افغانی در ماه و 13 ملیون افغانی در روز میرسد. از اینطریق میتوان به مصارف اعاشه و اباته قوای هریک از جناح های درگیرجنگ البته با تفکیک تعداد قوای هریک بطور تخمین دست یافت. (برای توضیح مزید، دیده شود مقالۀ از این قلم تحت عنوان: “مصارف جنگ و طرق تمویل آن”، مجله “آئینه افغانستان”، شماره 52، اپریل 1995)

از آنجائیکه کشورهای حامی جناح های درگیرجنگ درافغانستان تدارک عواید را برای مصارف اعاشه و اباته بدوش هریک از آن جناح ها گذاشته بودند، لذا آنها چارۀ نداشتند جز آنکه به چور و چپاول، غارت دارائی های عامه و پناه بردن به قاچاق مواد مخدر بپردازند و در نهایت از ذخایر پولی دوران جهاد که جزء مایملک شخصی رهبران جهادی گردیده و در بانکهای خارج ذخیره شده بود، برای تمویل جنگ استفاده نمایند. در این راستا جناح دولت که متشکل از جمعیت، شورای نظار، اتحاد اسلامی سیاف، حزب وحدت شاخه های اکبری و محسنی بودند، برعلاوه دست داشن به سائر منابع هریک از امتیاز بسیار بزرگ یعنی از استفاده از نشر پول بوسیله دولت به امر برهان الدین ربانی رئیس جمهور برخوردار بودند که این پولهای تازه چاپ شده قبل از رسیدن به بانک مرکزی حسب هدایت رئیس جمهور استاد ربانی در بین امرای جبهات نظامی مؤتلف حکومت تقسیم میشدند.

نگاهی بر متن کامل موافقتنامۀ “اسلام آباد” که بین هشت تن از رهبران جهادی: (برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، محمد نبی محمدی، صبغت الله مجددی، سید احمد گیلانی، شیخ آصف محسنی، احمدشاه احمدزی  به نمایندگی از سیاف و آیت الله فاضل به نمایندگی از حزب وحدت) بتاریخ 7 مارچ 1993 در اسلام آباد ـ پاکستان  زیر نظارت عربستان سعودی و هدایت نواز شریف به امضا رسید، مشتمل بر ده ماده و یک ضمیمه در بارۀ تقسیم صلاحیت ها بود که  ضمیمۀ آن مشتمل بر 8 ماده و هریک مواد منضمه به فقرات متعدد تقسیم گردیده بود. 

در ماده 7 این موافقتنامه راجع به ادارۀ امور پولی کشور چنین آمده است: «یک کمیته مرکب از تمام احزاب بمنظور نظارت برسیستم وجهی و مقررات پولی تشکیل شود تا این سیستم و مقررات مطابق به قوانین و مقررات بانکی موجود افغانی نگهداشته شود.» در فقره “ل” ماده ششم ضمیمه که صلاحیت های رئیس جمهور را مشخص می سازد، در مورد اداره پولی صلاحیت اجازه نشر پول را تنها به رئیس جمهور منحصر ساخته و درآن  فقره تصریح شده است: «صدور اجازۀ رسمی برای چاپ بانک نوتها» از صلاحیت رئیس جمهور میباشد که دراینصورت مسئولیت کامل عواقب نشر پول به پیمانه بسیار وافر و بدون رعایت قوانین و مقررات پولی و بانکی کاملاً بدوش رئیس جمهور آنوقت یعنی برهان الدین ربانی می افتد. (متن کامل موافقتنامه با جزئیات ضمایم آن در مقاله از این قلم تحت عنوان “موافقتنامه های پشاور و اسلام آباد دست آورد دیگر نداشت، جز آتش و خون”، منتشره افغان جرمن آنلاین، مورخ 30 مارچ 2016)

کسر بودجه و نشر پول در دورۀ حکومت تنظیمی:

وضع مالی افغانستان بعد از سقوط رژیم نجیب و رویکار آمدن حکومت تنظیمی با میراث ناهنجار مالی که از رژیم خلقی ـ پرچمی بجا مانده بود، روبه وخامت گذاشت و ازیکطرف تمامی منابع عایداتی دولت در اثر جنگ های  تنظیمی روبه خشکیدن نهاد و ازطرف دیگر با تشدید جنگ ها مصارف دولت شدیداً افزایش یافت که دراثر آن کسر بودجه بطورچشمگیر بزرگ شد. برای روشن شدن موضوع مختصری از بودجه عادی سال 1373 (1994م) را از نظر می گذرانیم که منظوری بودجه درشروع بالغ بر387 ملیارد افغانی بود ، اما در ختم سال در اثر افزایش قیمت ها وتزئید مصارف مبلغ واقعی به 480 ملیارد افغانی بالا رفت و اگر بودجه انکشافی را از منابع  داخلی وخارجی برآن بیفزایم، مجموع بودجه در آن سال به 513 ملیارد افغانی پیشبینی شده بود، درحالیکه ارقام واقعی با پیشبینی بسیار تفاوت داشت: در ختم سال معلوم شد که عواید دولت بجای 513 ملیارد فقط به 208 ملیارد تقلیل یافت و اما مصارف به 890 ملیارد افغانی بالا رفت که دراینصورت کسر بودجه بالغ بر 680 ملیارد افغانی رسید. به همین ترتیب در سال 1374 (1995م) نیز وضع بدتر از سال قبل بود و کسر بودجه بیشتر گردید. (برای شرح مزید دیده شود: پوهندوی سید مسعود: “افغانستان در نشیب و فرازهای بحران اقتصادی 1371 ـ 1375″، مرکز نشراتی میوند، پشاور، 1380، صفحه 469 ـ 481).

اینکه چرا عواید دولت به سرعت روبه سقوط گذاشت، بطور کل دلیل آنرا میتوان در تشدید جنگ ها بخصوص در شهر کابل دانست. به قول سید مسعود: در سال 1372 نظر به سالهای 1373 و 1374 وضع عواید دولت تا اندازۀ بهتر بود و آنهم به سببی که تقریباً تمامی ولایات کشور از یک مرکز یعنی کابل رهبری می گردید و سیستم اداری دولت تا آن زمان تقریباً به شکل قبلی و منظم آن بطور نورمال به فعالیت بود، ولی این حالت در 11 جدی 1372 (جنوری 1994) که ائتلاف دولت و جنبش ملی شمال برهم خورد، بحران مالی عمیقتر گردید. دراین وقت به وسیلۀ جنگ های مدهش “شورای همآهنگی” که به اشتراک حزب اسلامی، جنبش و حزب وحدت شاخه مزاری از یکطرف و نزدیک شدن قوای طالب در حواشی کابل از طرف دیگر با جناح به اصطلاح دولت متشکل از جمعیت، شورای نظار، اتحاد اسلامی سیاف، حزب وحدت شاخه اکبری و نیز گروپ محسنی راه اندازی  گردید وکابل ازهوا و زمین زیر آتش قرار گرفت، نظم نسبی ازهم گسست و دستگاه اداری نیم کاره اداری دولت به شمول ارگانهای تحصیل عواید از کار و فعالیت لازم باز ماند. (سید مسعود: مأخذ بالا …، صفحه 477)

هرگاه بودجه سالهای 1373 و 1374 را که بطور وسط هرسال تقریباً به 600 ملیارد افغانی میرسید، با بودجه سال 1366 (1987م) که به 82 ملیارد افغانی و بودجه سال 1358 (1979م) که به 26 ملیارد افغانی بالغ می شد، مقایسه کنیم، در آنصورت دیده میشود که بودجه سال 1373 (1994م) تقریباً 7 برابر بودجه 1366 و 23 برابر بودجه 1358 افزایش نموده است. دراینصورت با تقلیل منابع عایداتی و تزئید مصارف دولت خود بخود واضح میشود که برای تلافی کسر بودجه به پیمانه غیرقابل باور فقط و فقط  یک راه وجود داشت، آنهم از طریق استقراض از بانک مرکزی یا به عبارت دیگر توسل به نشر بیش از حد پول.

اگرچه ارقام دقیق و واقعی راجع به مقدارنشر پول در دست نیست، ولی از ورای نشرات در رسانه های آنوقت میتوان به مطالبی دست یافت که بطور نمونه واقعیت را بیان میکند، چنانکه جی.ی جوشی خبرنگار اسوشیتدپرس در ماه جون 1993 از کابل گزارش داد که: «میدان هوائی کابل هرهفته شاهد فرود آمدن یک طیاره جت باربری از روسیه است که چندین تن بانکنوت های جدید نسواری و سبز چاپ شده در روسیه را تخلیه میکند. نوتهای 500 و 1000 افغانی هرکدام دربسته بندیهای به وزن ده تن هرهفته به بازار مصرف که معمولاً مارکیت کوچکی در کنار دریای کابل بوده، مورد معامله قرار میگیرد». گزارش تصریح میکند که: «دربانک مرکزی افغانستان هیچ کس گفته نمیتواند و مطمئن نیست که چه مقدار بانکنوت درهر ماه به کشور سرازیر میشود و چه مقدار پول بی پشتوانه [؟] در چلند است. ارقام گاهی بین 4 تا 22 ملیارد افغانی معادل 4 تا 22 ملیون دالر امریکائی (نرخ تبادله آنوقت یک دالر معادل 1000 افغانی بود) در هر ماه در نوسان است.» گزارش از قول یک اقتصاد دان مامور دولت می افزاید که: « از مدت یک سالی که حکومت مجاهدین در افغانستان ایجاد شده، این کشور هیچ بودجه رسمی نداشته و هیچ ذخیره بانکی را در اقتصاد کشور نشان نداده است، درحالیکه قاچاق و فروش مواد مخدر قلم عمده عاید را نشان میدهد.» گزارش علاوه میکند که: «پولهای چاپ شده معمولاً برای پرداختهای دولتی، معاش مستخدمین و دستمزد جنگاوران استفاده شده است.» دراخیر گزارش از قول یکی از مامورین دولت در امور اقتصادی می نویسد: «چاپ غیر قابل کنترول نوتهای افغانی بالاخره به یک انفلاسیون غیرقابل کنترول مبدل خواهد شد که دولت یک ساله مجاهدین بدون توجه به آن عمل میکند. اگر اوضاع به همین منوال دوام  کند، افغانستان بزودی دچار فقر، فاقه، بیکاری، بیسوادی و انکشاف زیر صفر خواهد شد.» (متن گزارش دیده شود: هفته نامه امید، شماره 62، صفحه اول، مورخ 28 جون 1993)

الیستر لیون خبرنگار ریوتر از کابل در ماه قوس 1373ش (دسمبر1994) گزارش میدهد که: «آنهائیکه در این منطقه طرفین جنگ را کمک میکنند، در پنهان مبالغی را بدسترس شان می گذارند. فروش روزافزون مواد مخدر یک منبع دیگر اسعار خارجی است. طبع بانکنوت یکی از وسایل مهمی است که سیاست درحال جنگ را کمک میکند، زیرا با آن معاش مامورین، معلمین و عساکر پرداخته میشود. نوتها در روسیه چاپ و به میدان هوائی بگرام آورده میشود. معلوم نیست چه مقدار به بانک مرکزی و چه مقدار به قوماندانها و چه مبلغ به والی های طرفدار حکومت داده میشود. افغانستان یک وقت تقاطع و تبادل تجارت بود و توریست ها [سیاحان] را به خود جلب میکرد، اکنون بزرگترین منبع تریاک و هیروئین شده است».(هفته نامه امید، شماره 138، صفحه ج، مورخ 12 دسمبر 1994)

کاندید اکادیمسین عطائی می نویسد: «در ابتداء شوروی و بعدها روسیه که برای نجیب یا ربانی نوت چاپ میکرد، اگر یک ملیون را برای آنها چاپ میکرد، یک ملیون را برای خود چاپ میکرد و توسط همین پولهای دزدی شده به وسیلۀ قاچاقبران در بازار کابل دالر می خرید و به این شکل از یکطرف اسعار قوی را از کشور خارج میکرد و ازطرف دیگر با این ترتیب به مقدار پول در دوران افغانی می افزود که در اثر آن چنان انفلاسیون دیوارنه وار بوجود آمد که قیمت ها هزار چند بلند رفت یعنی متاعی که در سابق یک افغانی قیمت داشت، اکنون قیمت آن هزار افغانی شد». (عطائی، محمد ابراهیم: تاریخ معاصر افغانستان…، صفحه 503)

نظری به صعود قیمت ها:

از آنجائیکه از سال 1992 به بعد کمترین ارقام احصائیوی در باره افغانستان به نشر رسیده است، دریافت شاخص قیمت ها نیز از آن سال به بعد یک کار دشوار میباشد، لذا ناگزیر باید به گزارش های انفرادی درباره تغییر قیمت ها در قبال سیاست شدیداً انفلاسیونی حکومت رجوع کرد که در آنوقت در رسانه های افغانی به نشر رسیده اند، از جمله:

جریده “ملی وحدت” منتشره کابل که در زمان نجیب ازطرف “جمعیت رستگاری ملی” به ریاست پوهاند محمد اصغر (سابق رئیس پوهنتون کابل و بعداً وزیر عدلیه دوران شاهی) به نشر میرسید، درشماره 28 مورخ 22 اکتوبر 1991 (30 میزان 1370) ضمن نشر گزارشی از شاروالی کابل قیمت چند قلم مواد عمده را چنین ارائه نموده است: برنج فی سیر(7 کیلوگرام] 4000 افغانی [فی کیلو 751 افغانی]، گوشت گوسفند فی کیلو 1200 افغانی، گوشت گاو فی کیلو 1000 افغانی، کچالو فی سیر 1100 افغانی [فی کیلو 143 افغانی] و نان خشک فی قرص 50 افغانی. 

جریده “فریاد” منتشره جرمنی برویت مشاهده عینی یک هموطن تحت عنوان “هفته ای با شهدا” (شماره 5، صفحه 8) مورخ می 1994 (دوره استاد ربانی) ارقام آتی را به نشر سپرده است: آرد فی سیر 3100 افغانی، گوشت فی کیلو 2300 افغانی، پیاز فی سیر 6000 افغانی [فی کیلو 857 افغانی]، کچالو فی سیر 2500 افغانی [فی کیلو 357 افغانی]، بادنجان رومی فی کیلو 700 افغانی، چای فی کیلو 5000 افغانی، ماش فی سیر 5000 افغانی[فی کیلو714 افغانی]، دال فی سیر 3000 افغانی [فی کیلو 429 افغانی]، چوب فی سیر 900 افغانی، پطرول فی گیلن 2800 افغانی، تیل خاک فی گیلن 3500 افغانی و ذغال بلوط فی سیر 5000 افغانی.

جریده “وفا” منتشره پشاور در شماره 119 مورخ 27 میزان 1373 (19 اکتوبر 1994) ضمن بررسی اخبار وطن ارقام ذیل را در مورد قیمت ها در شهرکابل به نشر رسانیده است: آرد فی سیر 8000 افغانی [فی کیلو 1143 افغانی]، برنج فی کیلو 1500 افغانی، روغن حیوانی فی کیلو 4500 افغانی، دیزل فی گیلن 9000 افغانی، پطرول فی گیلن 10500 افغانی، چوب بلوط فی سیر 5000 افغانی، چوب سوخت در  و دروازه فی سیر 2700 افغانی، کچالو فی سیر 3500 افغانی [فی کیلو 714 افغانی]، پنج کیلو روغن نباتی پاکستانی 23000 افغانی [فی کیلو 3286 افغانی]، بوره فی کیلو 2600 افغانی، سیب فی کیلو 1500 افغانی، انگور فی کیلو 1200 افغانی، آب کشمش فی گیلاس 100 افغانی، تخم مرغ فی دانه 250 افغانی، نان خشک فی قرص 200 افغانی و کرایه تکسی از ده افغانان تا خیرخانه فی نفر 450 افغانی.

مجله “فرهنگ” منتشره مرکز فرهنگی افغانی در جرمنی گزارش آتی را که در ماه نوامبر 1994 توسط آقای جلیل حکمت تهیه شده، در شماره اول سال 14  درباره قیمت ها در کابل به چاپ رسانیده: بوره فی کیلو 3000 افغانی، روغن نباتی فی کیلو 6500 افغانی، گوشت فی کیلو 4800 افغانی، برنج فی کیلو 2600 افغانی(فی سیر 18200 افغانی) و تخم مرغ فی دانه 270 افغانی.

جریده “امید” در شماره 143 مورخ 16 جنوری 1995 به اساس مصاحبه عبدالحی ورشان خبرنگار صدای امریکا چنین معلومات میدهد: روغن فی کیلو 5800 افغانی، چوب فی سیر 2800 افغانی، آرد فی سیر 8800 افغانی [فی کیلو 1257 افغانی]، بوره فی کیلو 2400 افغانی، کچالو فی سیر 2200 افغانی [فی کیلو 314 افغانی]، تیل خاک فی گیلن 8600 افغانی، دیزل فی گیلن 8000 افغان، نان خشک فی قرص 280 افغانی، گوشت گوسفند فی کیلو 7000 افغانی و گوشت گاو فی کیلو 6000 افغانی.

با عاید ماهانه یک مامور متوسط که در آنوقت بین 40000 تا 50000 افغانی بود، میتوان مشکلات اقتصادی مردم را به وضاحت درک کرد، طوریکه معاش یک ماهه مامور مذکور کفایت خرید پنج سیر آرد را نمیکرد، چه رسد به خرید دیگر مواد حیاتی مورد ضرورت. اگر یک فامیل پنج نفره (یک زن و شوهر و سه طفل) روزانه فقط با خوردن نان خشک و چای بسنده میکردند، مجبوربودند در بدل هر قرص نان خشک 280 افغانی جمعاً در روز باید 1400 افغانی و 100 افغانی چای با اضافه مصارف جوش دادن آب یعنی خرید چوب یا ذغال در حدود 1800 افغانی مصرف نمایند که جمعاً در ماه 54000 افغانی میشود، دراینصورت تمام معاش آن مامور فقط کفایت یک ماهه نان خشک را نمیکرد. اکنون آن فامیل کرایه خانه و سائر مصارف حیاتی را چگونه میتواند پوره کند؟ با این مثال ساده میتوان به فقر و تنگدستی شدید مردم در آنوقت آشنا شد و درک کرد که در چنان شرایط زنده ماندن و زندگی کردن در کابل و دیگر شهر های کشور، بدون آنکه فیر راکت و بمباردها به حیات شان خاتمه دهد، گرسنگی و فقر و مرض آنرا به پایان میرسانید. مرگ و میر اطفال و بزرگسالان از اثر فقدان مواد غذائی به هیچ وجه کمتر از کشته شدن توسط بمب و راکت نبوده است.

علاوتاً دسترسی به موادحیاتی نیز یکی دیگر از مشکلات بود، زیرا شهر کابل از چند طرف زیر  محاصره قدرتهای درگیر جنگ و مخالفان دولت قرار داشت و اکثر دکانهای شهرخالی از مواد و بناءً بسته بودند. یک تعداد روزانه با بایسکل و یا پیاده فاصله های طولانی را می پیمودند تا خود را بیک محلی خارج شهرکه در اختیار مخالفان دولت بود و آنها اجازه ورود مواد خوراکه و حیاتی را به داخل شهر نمیدادند، برای خرید مواد مورد ضرورت به آنجا رسانیده و به خرید و انتقال مواد البته به مقدار کم و قابل انتقال می پرداختند. بعضی ها از این حالت استفاده احتکار گونه میکردند و تعدادی دیگر مواد را به مقدار کم از بازار های دورترمی آوردند و با قیمت گزاف بالای مردم شهر می فروختند. نگاهی به ویدیو کلیپ های مستند بیانگر این حالت زار مردم در آنوقت است.  

 

(ادامه دارد)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.