انگیزه های سیاسی برخورد « شیعه ـ سنی»

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 22 جنوری 2010

اختلاف نظربر فروع مسائل دینی بین مذاهب چند گانه اسلامی بخصوص بین عقاید مذهبی شیعه و سنی ریشه های تاریخی وسابقه طولانی دارد که زیر تأثیرسلیقه های سیاسی، تعبیرهای شخصی و عکس العمل های اجتماعی در طول زمان به نحوی باهم در تقابل و تصادم قرار گرفته است. این اختلافات وحدت اسلامی را خدشه دار ساخته و در بسا مواقع موجب بروز جنگ های خونین بین برادران مسلمان گردیده است. سرآغاز این اختلافات را میتوان حتی در حوادث صدر اسلام مشاهده کرد، چنانکه واقعات اخیر خلافت حضرت عثمان(رض) را مؤرخین اسلام «فتنة الکبرا یا فتنه بزرگ» یاد کرده اند که درنتیجه بین سالهای35 و 40 هجری قمری موجب کشته شدن هزارها مسلمان والامقام گردید. از آنروز تا حال سلسله این اختلافات گاهی بطور غیرملموس و زمانی به شکل علنی توأم با شدت عمل تا سرحد جنگ و نزاع ادامه داشته و دشمنان اسلام از داخل و خارج محیط اسلامی همیشه براین آتش هیزم پاشیده و مسلمانان را به جان همدیگر انداخته اند.

امروز بازهم دست های نامرئی که اکثراز آستین خود ما مسلمانها دراز شده اند، میخواهند باردیگر بساط «فتنه بزرگ» را بین شیعه و سنی هموار کنند و خود به تماشا نشینند.اهانت به صحابه کرام و امهات المؤمنین و نیز تاخت و تازها بررواجهای مذهبی و زیر سؤال بردن شخصیت های بزرگ اسلام از جمله خلفای راشدین و امامان بزرگ اسلام توسط یک عده علمای صاحب شهرت و نیز یک تعداد راویان کوتاه نظر، همه از جمله مطالبی اند که آتش کین و خصومت را بین مسلمانان تازه می سازد. از مدتیست که  نشر این مطالب در رسانه های نوشتاری و تصویری افغانی و غیرافغانی راه خود را باز کرده و عده ای را  به طرفداری و هم مخالفت با خود برانگیخته است. واضح تر بگویم نشرات همه روزه تلویزیون «اهل بیت» و «سلام» و نشر چند برنامه دینی محترم داکتر ملا زاده از طریق تلویزیون «پیام افغان» در این اواخردر حقیقت سر آغاز یک نوع برخورد مذهبی گردید. زمانیکه اداره تلویزیون پیام افغان متوجه عمق این اوضاع شد و تصمیم گرفت برنامه داکتر ملا زاده را قطع کند، بازتاب آن  بطور انتقادی و اما افترأ آمیز و پر از اتهامات ناوارد طی چند مقاله طویل بقلم چند هموطن محترم در پورتال فخیم «افغان جرمن آنلاین» به نشر رسید که مؤید نظرمحترم ملازاده  و برعیله قطع برنامه موصوف بود.البته دفاع از عقاید دینی و مذهبی به نحو شایسته و مناسب حال که موجب برخورد و نزاع مذهبی نگردد و آنهم به مقصد رفع سؤ تفاهامات باشد و به وسیله علمای ذیصلاح دینی مطرح گردد، یک امر ضروری و مفید است. اما اگر طرح مسائل مذهبی به روی مقاصد خاص سیاسی باشد و دین یا مذهب به حیث حربه سیاسی بکار گرفته شود، آ نوقت ماهیت موضوع فرق میکند و بجای رفع مشکل برعکس با تحریک احساسات مذهبی مردم دائره خصومت وسیع میگردد که در ادامه ناگزیرمشاجرات لفظی جای خود را تدریجاً به برخوردهای فزیکی خواهد داد. 

اینکه چرا و چه کسانی با چه انگیزه ها و اهداف میخواهند دامنه «فتنه بزرگ» را در جهان اسلام بار دیگرگسترده سازند و از آن به نفع سیاستهای موجود بهره برداری نمایند، سؤالیست که جواب آنرا اساساً میتوان دربررسی عمیق رقابت های سیاسی جاری بین حامیان شیعه و سنی بخصوص ایران و عربستان سعودی که هریک ادعای زعامت و رهبریت را در جهان اسلام دارند، جستجو کرد.  

چندی قبل یک مقاله بسیار دلچسپ و پرمحتوا تحت عنوان «مسیر آینده جنگ شیعه ـ سنی در شرق میانه» از طریق انترنت بدستم رسید که بطور فشرده و اما دقیق از راز نهفته جنگ بین شیعه و سنی پرده برداشته و موضوع را در چار چوب سیاست های منطقوی و رقابت آمیز ایران و عربستان سعودی و نفوذ آنها در جهان اسلام مطرح بحث ساخته بود. برای روشن شدن بهترقضیه تصمیم گرفتم تا این مقاله را از انگلیسی ترجمه و خدمت هموطنان عزیز و علاقمند تقدیم دارم. باید گفت که نویسنده مقاله موسی خان جلالزی مدیر مرکز مطالعات در باره تروریزم، خشونت های فرقوی و جنایت های سازمان یافته در لندن است. وی بیش از 150 اثر دارد و ناشر نشریه «پس منظر روزانه افغانستان» میباشد. این است متن مقاله که امیدوارم با دقت تام مطالعه شود:

موسی خان جلالزی 

مسیر آینده جنگ شیعه ـ سنی در شرق میانه

عروج ایران به حیث یک قدرت زروی در جهان عرب خطرناکتر از اسرائیل تلقی میشود. ایران با تسریع تلاشهای منطقوی خود میخواهد در عملیه پالیسی سازی عراق، پاکستان و افغانستان نفوذ داشته باشد. بدون شک ایران به حیث یک نیروی زروی میکوشد بر توانائی خود بیفزاید وبرجهان عرب برتری حاصل نماید تا خطوط مهم و حیاتی انتقال مواد خام نفتی را که 40 فیصد آن روزانه از همین مسیر می گذرد، زیر نظارت  قرار دهد. در عین حال عربستان سعودی نفوذ روز افزون ایران را در مسائل عراق، لبنان و فلسطین بیش از حد نگران کننده میداند. جنگ های جاری فرقوی در یمن موضوع دیگر است که عربستان سعودی را مبنی بر مداخلات ایران در حمایت و جانبداری از قیام قبایل «هوتی» نگران ساخته و زنگهای خطرجدی را در آنجا به صدا درآورده است، اما ایران برعکس در این موضوع از مداخلات خارجی هوشدارمیدهد و معتقد است که قدرت های نامشخص آتش این بحران را شدیداً دامن می زنند. چندی قبل ریاض اعلام کرد هرگاه شورشیان «زیدی» از حواشی سرحد دور نشوند، آنها به حملات هوائی خود ادامه خواهند داد. وزیر خارجه ایران آقای متقی این ادعای حکومت یمن را مبنی بر حمایت آن کشور از شورشیان رد میکند و میگوید : کسانیکه این آتش را برافروخته اند، خود در آن خواهند سوخت. او عربستان سعودی را  به حمایت از قوای نظامی یمن متهم میکند، در حالیکه حکومت یمن مدعی است که شورشیان میخواهند قبیله «زیدی» را که یک اقلیت است، در یمن حاکم بسازند.

دو سال قبل ملک عبدالله پادشاه اردن از یک حرکت « گسترده شیعه» صحبت کرد و در این اواخر بعضی   تحلیلگران از«عروج ، موج ، بیداری و رونق شیعه» صحبت میکنند. برخورد بین مسلمانان شیعه و سنی یکی از عمده ترین مسائل مورد منازعه و مشاجره بین جهان عرب محسوب میشود. نگرانی زیاد در مورد آینده اقلیت شیعه در منطقه خلیج وجود دارد، بخصوص آنهائیکه در عربستان سعودی، بحرین و کویت زندگی میکنند. در تهران فکر میشود که تشدید برخوردها بیشتر به ضرر ایران خواهد بود. با ظهور بعضی قدرتهای جدید زیرزمینی در عربستان سعودی پیشبینی میشود که  یک جنگ داخلی دوامدار در آینده نزدیک نظام سلطنتی آن کشور را تهدید میکند. جریانات «بریهلوی ها» در پاکستان، بنگله دیش و هند همچنان کشورهای جنوب شرق آسیا اخیراً تمایل و همنوائی خود را با شورشیان شیعه «زیدی» ابراز کرده اند. آنها مبارزات خود را به حیث یک جهاد خالص در برابر نظام سلطنتی اعلام داشته اند. صدور فتواها اخیراً از طرف بعضی از علمای بریهلوی در پاکستان مبنی بر تشویق حملات انتحاری مورد انتقاد جدی جهان عرب قرار گرفته است. بزعم این علما حملات انتحاری علیه قوای امریکائی و برتانوی  یگانه راه شکست آنها در افغانستان میباشد. ایران توانسته است در جاهای دیگر در شرق میانه و منطقه خلیج حلقات مخفی مخالفین بحرین و عربستان سعودی را ایجاد نماید تا  از آنها برای گسترش نفوذ و قدرت خود در منطقه استفاده نماید.

در تابستان 2004 در نشریه « واشنگتن کوارترلی» طی یک مقاله تحت عنوان «همدستی منطقوی رونق شیعه در عراق» تصریح شده است که مداخله امریکا در عراق کمتر برای تشکیل یک حکومت معتدل و مترقی  و اما بیشتر به نفع استحکام قدرت شیعه تمام شد. رهبران ایران از مدتها بدینسو در تلاش اند تا در رقابت با عربستان سعودی به حیث حامی اسلام و رهبر جهان اسلام عهده دار جنبش های جدائی طلبی در منطقه گردند. آنها میکوشند تا طبقه حاکمه وهابی را از مکه و مدینه بیرون کنند.

سعودی ها بر فشار های وارده بر اقلیت سنی در ایران انتقاد دارند. عربستان سعودی برای اقلیت های سنی در ایران که متشکل از کردها، بلوچ ها و ترکمن ها میباشند، قبلاً  کمتر علاقه داشت ولی اکنون دیده میشود که روی اهداف سیاسی این موضوع جداً در خور توجه آنها قرار گرفته است. یکی از علمای جید سنی شیخ یوسف 

القرضاوی که پیشآهنگ حرکت ضد شیعه و ضد ایران محسوب میشود، در مصر و عربستان سعودی فعالیت میکند و مناقشه های جدی را از طریق نشرات انترنتی در جهت تعمیق اختلافات بین شیعه و سنی به پیش می برد.

اخیراً یک تعداد رویدادهای مهم به وقوع پیوسته است که احتمال حملات و نشانه های شدت عمل را از جانب عربستان سعودی نشان میدهد. یکی از این رویدادها همانا نشر اسمای 85 جهادی مظنون در سال گذشته بود که 15 نفر آنها از جمله زندانیهای  گوامنتانامو بودند و گمان میرود که اکثر آنها اکنون در یمن ، پاکستان و ایران جاگزین شده اند. در آینده نزدیک با فعال شدن گروپهای نظیر تشکلات فرقوی پاکستان و طالبان، خطر برخوردهای مسلحانه درعربستان بعید از امکان نخواهد بود. هرگاه سلسله ناآرامی ها و کشتارها در عربستان در آینده بیشتر شود، مداخلات منطقوی برای حمایت از اجتماع شیعه در آنجا متصور خواهد بود. هرگاه اقلیت شیعه خواهان سهیم شدن در قدرت سیاسی باشند، در انصورت ممکن است عربستان سعودی در آینده با یک جنگ داخلی روبر شود.

حلقات مخفی جهادی ها در عربستان سعودی و ارتباط آنها با گروپ های فرقوی منطقوی و دولتهای منطقه میتواند موجب اخلال جدی امنیت در آنکشور شود. مبارزه بریهلوی ها و شیعه ها به مقصد رهائی مکه و مدینه از دست 

وهابی ها، با حمایت حلقات ضد سلطنتی در مجموع خطر روزافزون امنیتی را درعربستان به وجود می آورد.

طالبان و القاعده به حیث مخالفین نظام سلطنتی سعودی و انکشاف جبهات جنگی قوتهای «بریهلوی ـ شیعه» ممکن است تمام منطقه را در آتش یک جنگ فرقوی شعله ور سازند. شیعه های سعودی رهائی زندانی ها و داشتن سهم مساوی را در اداره حکومتی از ملک عبدالله تقاضا کرده اند. برطبق گزارش بی بی سی کشیدگی ها بین شیعه و سنی در شرق میانه در طول چند سال گذشته به یک بحران تمام عیار در کشورهای  عراق، لبنان، بحرین و نیز در این اواخر در عربستان سعودی مبدل گشته است. شیعه های عربستان سعودی روابط نزدیک با شیعه های عراق ، ایران، لبنان، پاکستان و بحرین دارند.

موجودیت کامل قوای امریکائی در عربستان که با مخالفت شدید افراطی های آنجا مواجه میباشد، خطر دیگری است که آنکشور را تهدید میکند. هرگاه پالیسی امریکا در عراق ادامه یابد، در آنصورت قدرت ایران و شیعه ها در تمام منطقه گسترش می یابد. برطبق ارقام منتشره در کتابخانه کانگرس، اقلیت شیعه در عربستان سعودی تقریباً پنج فیصد نفوس آن کشور را تشکیل میدهد.

اعدام صدام حسین در روز اول عید اضحی در عراق به وسیله حکومت شیعه، به او لقب «شهید سنی» را داد. 

این حادثه ثابت می سازد که حکومت عراق که بیشتر متشکل از شیعه ها است، رابطه بسیار نزدیک با ملیشه های شیعه داشته و تحت تأثیر آنها عمل میکند. بطور عموم گفته میشود که برخورد های خونین بین شیعه و سنی بعد از حمله بر مسجد العسکری در« سمارا»  در فبروری 2006 بیشترکسب شدت کرد. جنگ شیعه و سنی که بعد از سقوط عراق آغاز گردید، اکنون درقسمت های دیگر جهان عرب سرایت کرده است. این جنگ که امنیت منطقه را بخطر می اندازد، با اشتراک گروپ های سائر کشور ها میتواند ناآرامی های فرقوی را درعربستان سعودی به شدت توسعه دهد.

شیعه ها در سلسله مراتب اجتماعی ـ اقتصادی دولت سعودی در پایانترین ردیف قرار دارند. آنها از رسیدن به مقامهای عالیه  ملکی بدور نگهداشته شده و ندرتاً در وظایف عسکری و پولیس جذب میشوند. آنها هیچگاه درگارد ملی شامل نبوده و همیشه زیر مراقبت قرار دارند.  شیعه ها از اینکه از هر مرجع رسمی آن کشور رانده شده اند، شکایت دارند.

حکومت سعودی همیشه از تفاهم دینی در خارج  سخن میگوید، ولی در داخل (به گفته جو ستورک معاون موسسه دیده بان حقوق بشر در شرق میانه) شهروندان اسمعیلیه خود را بخاطر عقیده مذهبی شان زیر فشار قرار میدهد، چنانکه کشیدگی ها ی رو به تزاید بعد از اواسط سالهای 1990 بین فرقه اسمعلیه و شهزاده مشعل بن سعود بن عبدالعزیز والی ولایت نجران در اپریل 2000 منجر به برخوردهای مسلحانه گردید. قوای امنیتی صدها نفر اسمعلیه را زندانی و شکنجه کردند و بیش از 400 نفر آنها را از دفاتر رسمی محلی اخراج نمودند.

پاکستان به حیث یک متحد نزدیک عربستان سعودی حمایت خود را از عملیات ضد شیعه در آنجا ابراز کرد. پاکستان نیز در بیست سال اخیرمصروف مبارزه علیه خشونت های فرقوی درخاک خود میباشد که این روش بر شدت تنش ها بین اجتماعات شیعه و سنی در آنجا افزوده است. هرگاه مجاهدین افغان، طالبان و ملیشای گروپ های سنی در این منازعه به طرفداری عربستان سعودی داخل فعالیت شوند، درآنصورت حماس، حزب الله و شیعه های پاکستان و افغانستان نیز برای حمایت از قبایل هوتی در یمن دست به اسلحه  خواهند برد. این وضع شرق میانه را به سوی یک جنگ نافرجام بین شیعه و سنی خواهد کشانید. به نظرمقامات سعودی قبایل هوتی از طرف ایران حمایت میشوند ولو که آنها از هرنوع حمایت ایران انکار میدارند. هوتی ها مدعی اند که ایشان برای اعاده حقوق خود می جنگند و این اتهام را که مبارزه شان وجه جنگ فرقوی دارد، رد میکنند. برای اولین بار رهبر مذهبی ایران آیت الله احمد جنتی عربستان سعودی را به کشتار شیعه  ذریعه بمبارد قبایل هوتی در داخل یمن متهم می سازد و نیزسعودی را مسؤل بسته کردن مساجد شیعه میداند.

حکومت سعودی در این اواخر با رهبران سابقه جهادی افغانستان، گروپ های وهابی پاکستان (لشکر طیبه، جیش، سپاه صحابه، لشکر جهانگوی) و رهبریت طالبان به تماس شده اند تااز حمایت فزیکی آنها در برابر تفوق طلبی ایران در منطقه برخوردار شوند. اخیراً یک هیئت صاحبمنصبان برحال و متقاعد نظامی پاکستان از عربستان سعودی دیدار کرده اند.  موضوع بحث آنها را در این مذاکرات مخفی همانا محافظت اماکن مقدس و نظام سلطنتی سعودی تشکیل میدهد. بعضی منابع استخباراتی در افغانستان و پاکستان عقیده دارند که یک گروپ ضد ایرانی مسما به جند الله  مورد حمایت های مالی و نظامی همه کشورهای عربی به شمول عربستان سعودی و پاکستان قرار دارد. پاکستان و عربستان هردو جندالله را یک گروپ جهادی می شمارند، نه یک گروپ تروریستی.

به اساس اطلاعات استخباراتی سعودی ، اکنون عراق بیشترزیر نفوذ ایران قرار گرفته است، لذا عربستان میخواهد ازتمام عناصر سنی حمایت کند تا علیه  شیعه گری در منطقه فعالیت نمایند. هرگاه این اقدامات صورت نگیرد، ممکن است آتش خشونت ها در عربستان سعودی مشتعل گردد. یمنی ها و دیگر گروپ های عرب دراین راستا عمیقاً ریشه دوانیده اند. عواقب معضله جاری شیعه ـ سنی تاهنوز از عمق به سطح نیامده است تا در چشم همگان قابل دید باشد. (ختم مقاله)

با مطالعه دقیق این مقاله به وضاحت میتوان به این حقیقت پی برد که  تبلیغات مذهبی که از طرف یک عده پیروان متعصب شیعه و سنی در بعضی ازرسانه های نوشتاری و تصویری فارسی و دری زبان ظاهراً به مقصد «روشنگریهای مذهبی و دینی» در خور مردم داده میشود، در حقیقت جز پالیسی های دقیقاً طرح شده تبلیغات سیاسی رقبای منطقوی محسوب میگردد. برنامه های تلویزیون «اهل بیت» و «سلام» بیشتر به نفع سیاستهای کلی ایران  و برعکس برنامه داکتر ملا زاده بیشتر به نفع علایق سیاسی سعودی و اما هر دو زیر عنوان اشاعات دینی ـ مذهبی فعالیت میکنند. برنامه داکتر ملازاده که قطع آن در حلقات افغانی موجب عکس العمل ها گردید، اگراز یکطرف  سیاستهای متعصبانه رژیم آخوندی ایران را مورد انتقاد قرار میداد و به حیث یک شهروند ایرانی مخالف رژیم  حق داشت، از طرف دیگر بیانات اوبا مطابقت به پالیسی های عربستان سعودی بیشتر متوجه افغانستان و تحریک احساسات مذهبی یک عده افغانها در برابر شیعه ها بوده واین تحریکات بر شعله ور شدن آتش نفاق و شقاق مذهبی در افغانستان بیش از پیش اثر زیانبار میگذارد. همانطوریکه اکنون در پاکستان برخوردهای مذهبی بین شیعه و سنی بطور فاجعه آمیز در حال وقوع است، در افغانستان نیز اینکاراز جانب گروه های وابسته به عربستان سعودی  بخصوص طالبان و پیروان بعضی از احزاب و گروپ های تنظمی اسبق جهادی افغان که همه با نامهای شان آشنا هستیم، متاسفانه از مدتی بدینسو در حال شکل گیری است که اگر جلوگیری نشود، میتواند عوام الناس شیعه و سنی افغان را به جان هم بیندازد. از آنجائیکه ایران اکنون بیش از هر وقت دیگر بر گروپ ها و احزاب سیاسی اهل تشیع افغان نفوذ قابل ملاحظه و آشکار دارد، عربستان سعودی نیز میخواهد با تحریکات مذهبی بوسیله گروپ های افغان وابسته به خود در این بازی خطیراز رقیب عقب نماند و در برابر نفوذ ایران در افغانستان ایجاد مقاومت نماید. دفع نفوذ روز افزون ایران توسط خود افغانها یک موضوع ملی است، ولی دفع نفوذ یکی بوسیله تقویه نفوذ دیگر، در کشور نتایج وخیم را بار می آورد و افغان را در برابر افغان به جنگ می ندازند. مردم ما دیگر از جنگ به ستوه آمده اند و ادامه این وضع یقیناً افغانستان را به طرف بربادی می کشاند. مردم با باید عاقلانه و دقیقانه بیندیشند و نباید وسیله سیاستهای دیگران شوند و با تیشه دیگران  ریشه های وحدت ملی خود را سست و تضعیف نمایند.  بناً به نظرمن تصمیم تلویزیون پیام افغان مبنی بر قطع این نوع مناقشات روی همین مصلحت ملی و با درک واقعیت های افغانستان یک اقدام شمرده و منطقی بود. 

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.