محترما! 

خوشحالم از اینکه پس از یکماه فرصت یافتید بر نوشتۀ اینجانب تحت عنوان “یک مقالۀ بسیار آموزنده از یک شخصیت علمی و مسلکی در بارۀ دیموکراسی در کشور” مرور نمائید که  در آن بعد از یک مقدمۀ دو صفحه ای مقالۀ پرمحتوای جناب پوهنوال داکتر روستار ترکی را زیر عنوان “قانون اساسی و آیندۀ دیموکراسی در افغانستان” به نشر سپرده بودم. مقالۀ استاد ترکی که دوازده سال قبل در آستانه تسوید قانون اساسی جدید کشورنوشته شده بود و در این پورتال وزین بتاریخ اول مارچ 2003 به نشر رسید، به نظر اینجانب یکی از مقالات تحقیقی و علمی ارزنده در موضوع مورد بحث محسوب میشود که تا هنوز محتوای آن از اهمیت خاص برخوردار است. 

دلیلی که به جواب نوشتۀ اخیرشما تحت عنوان “جناب دکتور کاظم! پیوستن به موضع فکری دوکتور تره کی، دفاع از طالبان و تروریزم است!” می پردازم، دو موضوع است که توجه مرا جلب کرد و خواستم چند سطری در زمینه خدمت شما محترم بعرض برسانم: 

نخست عنوان انتخابی شما مایۀ تعجب من گردید که شخصیتی با دانشی مثل شما چنین عنوانی را انتخاب میکند که با اصل موضوع ارتباط نمیگیرد. اگر اینجانب از جمله مقالات متعدد شما ، یکی را مورد تائید خود یابم و آنرا به حیث یک تحقیق علمی ضمن یک مقدمه باز نشر کنم، آیا معقول خواهد بود که کسانی مرا متهم به موضع گیریهای شما در جهت دفاع از حامد کرزی بسازد؟ این نوع تفکر بسیار نارسا و خنده آور خواهد بود!

استاد ترکی حق دارند به باور خود در هرموضوعی که بخواهند، بنویسند و این مربوط خود شان است و اگر من یکی از نوشته های علمی و تخصصی شانرا تائید و قابل نشر مجدد میدانم، آیا این موضوع معنی میدهد که من با موضع فکری ایشان گویا در دفاع از طالبان و تروریزم همنوا میباشم؟ هریک حق دارد مثلیکه من از موقف ملی شهید داؤد خان و شما از کرزی دفاع کرده اید، داکتر روستار نیز از طالبان دفاع نماید، ولی اگر من روزی از محتوای یک مقاله شما که با ذهنم سازگار باشد، تمجید و تائید نمایم، آیا اینکار موجب میشود انسانی عاقلی مرا مثل شما پیرو خط حامد کرزی بشمارد؟ برای اینکه مطلب خود را ساده تر بیان کرده باشم، مثالی دیگری می آورم: مرحوم احمد ظاهر یکی از اشعار معروف لاهوتی را با صدای گیرا و با جذبۀ خود سروده که به دلها می نشیند، آیا این انتخاب شعر را میتوان دلیل بر موضع گیری احمد ظاهر مرحوم به افکارکلی لاهوتی دانست و یا اینکه این انتخاب فقط در قالب همان شعر است؟

بهر حال منشاء این نوع طرز تفکر را “پیش داوری” و یا به عبارت دیگر “قضاوت قبلی” میگویند و شایستۀ شأن یک دانشمند نیست که پهنای فکری را منحصر به دید انسان از یک زاویه تنگ  سازد و خوبی ها زشتی ها را فقط با یک چشم بیند. 

معلوم میشود که شما از پراگراف اخیر مقدمه من در آن مقاله سطحی گذشته و به آن عطف توجه نفرموده اید که اینک جهت تداعی خاطر آنرا  اقتباس میکنم: «گمان میکنم با نام نویسندۀ مقاله استاد داکتر روستار ترکی و نظریات  شان  همه از ورای  کتابها، مقالات و مصاحبه های شان دررسانه های افغانی آشنا بوده و ضرورت به معرفی مزید ندارند. البته خصوصیات فکری هر شخص قابل احترام است و اما وقتی پای سخنان مسلکی و علمی در میان می آید، در آنصورت منطق و استدلال نوشته طبعاً خواننده را به خود می کشاند و از محتوای آن فیض می برد. اینجانب از جمله کسانی هستم که از مطالعۀ این مقاله مستدل و مبسوط ولو که دوازده سال قبل برطبق ایجابات آن وقت نوشته شده است، ولی تاهنوز اعتبار علمی و تحقیقاتی خود را بوجه احسن حفظ کرده است، زیاد مستفیض شده ام. اینک می پردازم به اقتباس متن کامل مقاله، تا باشد دیگران نیز از آن فیض ببرند.»

دوم همانا موضوعیست که به تشریحات جناب شما  به حیث اشتباه من در مورد «حزب دیموکراتیک نوین به رهبری برادران محمودی ….و حزب سوسیال دیموکرات … تحت رهبری محمد هاشم میوندوال…..» مندرج در دو پراگراف صفحه اول نوشته خود بیان کرده اید، ربط میگیرد. نمیدانم مقصد شما از کدام نوشته اینجانب است؟ درحالیکه متن مقدمه مقالۀ فوق الذکر خود را چند بار مرور کردم، چنین متنی را در آن نیافتم. اگر همچو اشتباه در کدام مقالۀ دیگر من صورت گرفته باشد، لطفاً آنرا واضح سازید تا بدانم در کجا، چه اشتباهی رخ داده است و در پی اصلاح آن برایم. امید است، شما مثل یک پرنده از یک شاخ و به شاخ دیگر نپرید و وقتی در بارۀ یک موضوع مشخص صحبت می فرمائید، باید با تمسک واضح به آن تماس بگیرید. ممنون میشوم اگر در مورد موضوع دوم کمی وضاحت دهید.

آنچه شما در مورد نظریات جناب استاد ترکی ابراز فرموده اید، ایشان میتوانند اگر بخواهند و یا ارائه جواب را لازم دانند، به آن پاسخ خواهند گفت. با احترام و به امید صحت و سلامتی با سعادت شما ـ  سیدعبدالله کاظم