تبصرۀ کوتاه بریک نوشته پرمحتوا در بارۀ زبانشناسی

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 31 آگست 2014

برادر دانشمند و عزیزم جناب داکتر صاحب هاشمیان!

پس ازتقدیم سلام و عرض ادب

مقاله پرمحتوای شما را تحت عنوان “قابل توجه زبانشناسان و جامعه شناسان افغان…” خواندم و مثل همیش از آن فیض بردم. خدا کند مطالب وزین و مهم آن  گوش های ناشنوای بعضی از فرهنگیان و نویسندگان کشور را باز کند تا از تیشه زدن به ریشه های اصیل زبانهای ما اعم از پشتو و دری دست بردارند و به حفظ اصالت زبانها و ریشه های دیرینه آن توجه نمایند و بخصوص از استعمال اصطلاحات خود ساخته و خود پرداخته ای معمول در ایران همچو “چالش” و غیره اجتناب کنند.

محترما! شما در مقاله خود از بی مبالاتی داکتر رهین به حیث وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور دراین سالها تذکر داده اید و نوشته اید که: «افغانها یک حکومت دلسوز و حافظ منافع ملی ندارند- وزیر فرهنگ حکومت کابل [داکتر سید مخدوم رهین] نوکر و معاش خور ایران بوده است- او هر روز کلمۀ چالش را ده ها بار می شنود، ولی هیچگاه از نصیحت و انتقاد کار نگرفته تا مطبوعات و میدیای افغان را متوجه بدعت های بسازد که هر روز توسط نوکران ایران بشکل کلمات و اصطلاحات جدید بخورد مردم افغانستان داده میشود». 

با تائید نظر شما دراینمورد میخواهم خاطر نشان سازم که اینکار داکتر رهین تازه نیست، بلکه او از سالها قبل در گسترش نفوذ فرهنگی ایران در کشورعلناً فعال بوده است. دراین ارتباط بیمورد نخواهد بود تا قدری به گذشتۀ او نظر انداخت و یاد آور یک مشاجره ای شد که 22 سال قبل بین من و داکتررهین بطورعموم روی موضوع نفوذ فرهنگی ایران و بخصوص تلاش در جهت جاگزینی کلمات از قبیل کلمه “دانشگاه” بجای “پوهنتون” و امثالهم طی یک مصاحبه طولانی در رادیوی “صدای افغانستان”، منتشره لاس آنجلس به گردانندگی آقای فاروق تمیز صورت گرفت که متعاقباً این  بحث در جریده “امید” که تازه در سال 1992 آغاز بکار کرده بود، ادامه یافت و بین من و چند نویسنده دیگر مقالاتی رد و بدل شد. (دیده شمد: شماره های 23 مورخ 28 سپتمبر، 24 مورخ 15 اکتوبر و 26 مورخ 19 اکتوبر 1992 ، جریده “امید”)

عکس العمل جریده “امید” در برابر نوشته های من چنان جدی بود که هفته نامه “امید” مقالات مرا رسماً “ممنوع النشر” اعلام کرد و از آن به بعد یک سطرهم از من در آن جریده به نشر نرسید. تا اینکه موضوع  در مجله وزین “آئینه افغانستان” دنبال شد و جناب شما مقالۀ مبسوطی در شماره 28  آن مجله نوشتید که ازهر ناحیه یک نقد عالمانه و تخصصی بود. (دیده شود: داکتر هاشمیان: «پیرامون  کاربرد اصطلاحات “مجلس کبیر”، “دانشگاه” و “دانشکده” به عوض اصطلاحات “لویه جرگه”، “پوهنتون” و “پوهنځی”»، منتشره مجله آئینه افغانستان، شماره 28، اکتوبر ـ نوامبر 1992 ، میزان ـ عقرب 1371، از صفحه 16 تا 28)

به مقصد توضیح مختصرموضوع لازم میدانم تا یک قسمت کوتاه یکی از نوشته هایم را که متعاقب مقالۀ فوق الذکر جناب شما درمجله آئینه افغانستان تحت عنوان «بیگانگان درز زبانی را تحریک میکنند!»، درشماره 31 (اپریل ـ می 1992) به نشررسیده است، محض جهت تداعی خاطر عیناً اقتباس دارم:

«از مدت چندی بدینسو متوجه یک میلان جدی هستم که روی اهداف سیاسی که در منطقه بسمت ایجاد یک دارالخلافه زبانی در حرکت است، تلاشهای ناموزون صورت میگیرد که بعضی ها میخواهند اخوت زبانی را بین زبانهای دری و پشتو قطع کنند و اصطلاحات مروجه پشتو را از زبان دری معمول در کشور بنام “سچه سازی” منتفی و منتزع سازند. هدف اصلی این تلاشها ایجاد حساسیت ها است تا جدائی زبان را وسیلۀ جدائی اقوام در کشور ما سازند. اشاره ضمنی با این موضوع حین مصاحبه رادیوئی با یکی از هموطنان موجب عکس العمل هایی گردید که اکثر هموطنان شاهد و ناظر آن بوده اند. مطالب منتشره در طول چندین شماره هفته نامه “امید” در زمینه بیانگر یک تعداد مسائلی بود که حقیقت فوق را بیش از پیش روشن ساخت، منتها با این تفاوت که آنها خواستند تا انگیزه های سیاسی موضوع را با روکش “زبانشناسی” بپوشانند و ماهیت سیاسی آنرا زیر چتر “انکشاف زبان” از نظر ها پنهان دارند. اگر واقعاً انکشاف زبان مطرح است، پس چرا کسانیکه اکنون این سنگ را به سینه میزنند، درطول سالهای دراز به آن اقدام نکردند و اگر شرایط کشور را نا مساعد میدانستند، چرا در طول چارده سال هجرت [یعنی تا سال نشر مقاله] که اکثریت قاطع این هواداران درخارج بسر می بردند، دست بکار نشدند؟ هرگاه نظری به آثار همین برادران در دو سه سال گذشته انداخته شود، دیده خواهد شد که ایشان اصطلاحات معموله “لویه جرگه”، “پوهنتون” و “پوهنځی” را بدون درنظر داشت دری یا پشتو بودن آن به کرات استعمال نموده اند. پس کدام آسمان به زمین افتاده که همچو تغییر مسیر در روش این برادران به وجود آمده است؟ ایا دلیل آن پدیدار شدن علایق سیاسی جدید در افق کشور ما نیست که انعکاسی آن از خواسته های عظمت طلبانه همسایه های ما در منطقه رنگ میگیرد…»

در ادامه همین مقاله افزدوه بودم که: «باید صادقانه اعتراف کنم که من زبانشناس، ادیب و شاعر نیستم تا موضوع را ازنظر انکشاف زبان و ادبیات بررسی کنم، بلکه مصالح ملی، تحکیم وحدت ملی و تشئید همبستگی بین اقوام و زبانهای مختلف افغانستان به حیث یک ملت واحد، عمده ترین دلیل عکس العمل من در زمینه بوده است و روی همین انگیزه بوده که من همچو اقدامات را مغایر منافع ملی دانسته و آنرا تقبیح کرده ام».  (دیده شود داکتر کاظم : “بیگانگان درز زبانی را تحریک میکنند!”، منتشره آئینه افغانستان، شماره 31، اپریل ـ می 1993 ، حمل ـ ثور 1372، صفحه 52)

بهرحال اگر از جزئیات بگذریم، اکنون با ملاحظه اوضاع جاری کشوردرپهلوی عامل نفوذ فرهنگی مستقیم ایران در تعمیم اصطلاحات جدید و ترویج آن در افغانستان که وجهه سیاسی دارد و دست همسایه از مدتها بدینسو از آستین خود ما دراز شده است، دو عامل دیگر نیزبطور ضمنی دراین جریان تأثیرگذارمیباشند:

ــ  یکی برگشت یک تعداد جوانان مهاجر افغان که چانس تحصیلات عالی را در ایران بدست آورده و با لهجه و فرا گرفتن اصطلاحات معمول در آن کشور خو کرده و اکنون که به کشور باز گشته اند، هنوزهم به همان شیوه سخن میگویند و می نویسند و از اینطریق در تعمیم و ترویج آن در رسانه های کشور اثر می گذارند.

همین طوردر زبان پشتو نیز، چنانکه شما فرموده اید، لهجه پشتوی “یوسفزائی” و استعمال اصطلاحات “پشاوری” سائر لهجه های اصیل پشتوی کشور را تحت تأثیر قرار داده است که اینکار بازهم بیشتر از طریق برگشت یک عده نخبگان پشتو زبان مهاجر ما به کشور سرایت کرده است. البته در جوار آن فابریکه “نوسازی کلمات به اساس صوت”  در پشتو اقدام دیگریست که کلمات را از ریشه اصلی عربی آن جدا می سازد: طور مثال “معلم” را به “مالم” و یا “معلومات ” را به “مالومت” تبدیل کردن و ده ها کلمه دیگر نظیر آنرا.  اینکار کلمه را از مشتقات آن جدا ساخته و از غنای زبان می کاهد.

ــ  دیگرنفوذ کلمات ایرانی در زبان دری از طریق نشرات فارسی بی بی سی است. طوریکه همه میدانند برنامه فارسی بی بی سی بیشتر با لغات و لهجه معمول ایرانی پخش میگردد و انعکاس آن در رسانه های افغانی در داخل کشور به عین شکل ، تدریجاً در تعمیم و ترویج آن کلمات ولهجه ها در افغانستان اثر می گذارد که متأسفانه بسیاری رسانه های افغانی عین مطالب با عین عبارات به نشر می سپارند. علاوتاً رادیوی بی بی سی در افغانستان شنوندگان فراوان دارد و این خود زمینه ترویج آن اصطلاحات را در زبان روزمره مردم نیز تقویه میکند. حتی بعضی اغلاط مشهور به عین شکل از فارسی ایرانی به دری انتقال می یابند: طور مثال استعمال “حکومت” بجای ” دولت” و برعکس، چنانکه خود ایرانی ها آنرا یک اشتباه و حتی غلط مشهور میدانند. این غلطی دراین روز ها نه تنها در رسانه ها، بلکه در گفتار بعضی از نخبگان  دیده و شنیده میشود که بجای “اداره کرزی”، آنرا “دولت کرزی”  و یا اخیراً “حکومت وحدت ملی” را “دولت وحدت ملی” می نامند.

محترم جناب داکتر صاحب هاشمیان!

طوریکه همیشه اذعان داشته ام که من از زبانشناسی و علم مربوطه آگاهی لازم و تخصصی ندارم، ولی در ارتباط با این تذکر شما که در قسمت دوم مقاله خویش (صفحه 5، پراگراف 3 و سطر 2 تا 4) نوشته اید: «ما افغانها کلمه عربی “محصل” را که جمع آن “محصلین” و کلمه “محصله” را که جمع آن “محصلات” میباشد، بطور غلط و غیر دستوری از آن کلمه “محصلان” را مانند “دونان” اختراع کرده ایم”، میخواهم یک خاطره  را تداعی کنم که تقریباً چهل و چند سال قبل هنگامیکه در یکی از کمیته های علمی پوهنتون عضو بودم و در آنوقت می خواستند “مدیریت عمومی محصلین” را به “معاونیت امور محصلین” ارتقا دهند (رئیس پوهنتون کابل دارای سه معاون بود: معاون علمی، معاون امور محصلان و معاون اداری)، بحثی در مورد کلمه “محصلین” بالا شد و دو عضو  حاضرکمیته در آنوقت که بسیار وارد در زبان عربی بودند، هریک شهید  پوهاند وفی الله سمیعی (استاد پوهنځی شرعیات، معاون امور محصلان، معین دوم وزارت معارف و در اخیر وزیر عدلیه که در همان روزهای اول کودتای ثور به شهادت رسید) و مرحوم پوهاند کبیرخان (استاد پوهنځی شرعیات و بعداً رئیس آن پوهنځی) گفتند که هرگاه جمع مذکر و مؤنث مطرح باشد یعنی جمع “محصل و محصله” در زبان عربی “محصلان” است و اما هرگاه قبل از آن حرف “جَر” باشد، دراینصورت “الف” به “ی” تبدیل میشود . لذا باید در نام آن مقام بجای “محصلین” باید “محصلان” نوشته شود، زیرا قبل از آن کدام حرف “جَر” وجود ندارد. من در آنوقت پرسیدم که مقصد از حرف “جَر” چیست گفتند مثلاً “فی” یا “به” (فی محصلین یعنی از محصلین). 

پس از مطالعه نوشته شما، امروز با یکی از هموطنان وارد در زبان عربی این موضوع را مطرح کردم، او نیز آنرا تصدیق کرد و گفت که قاعده اینست که در جمع مذکر و مؤنث اگر قبل از آن حرف “جَر” بیاید، در جمع آن “الف” به “ی” تبدیل میشود، درغیر آن جمع با “الف” صورت میگیرد. خواستم این موضوع را بطور ضمنی بعرض برسانم که اگر این تذکر مورد تائید شما باشد، متن فوق الذکر خود را اصلاح بفرمائید. با احترام داکتر کاظم 

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.