علل و انگیزه های مهم مشکلات عدیده ای زنان افغان (به مناسبت روز جهانی زن)

نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
تاریخ انتشار: 7 مارچ 2014

ازنشر کتاب «زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد»  اکنون هشت سال می گذرد، ولی با تقریب روز بین المللی زن (هشتم مارچ) که پورتال وزین افغان جرمن آنلاین صفحات با ارزش خود را وقف این موضوع مهم و حیاتی کرده است، میخواهم مطالبی را از فصل اخیر آن کتاب انتخاب کنم که درارتباط با علل و انگیزه های مهم مشکلات جاری زنان افغان مطرح میباشند. همچنان کوشش میشود تا به این سؤال جواب گفت که آیا رفع این مشکلات و موانع به یکبارگی ممکن است و یا  وقت و زمان بکار دارد؟ موضوعات موردبحث مشتمل اند بر: نقش تعلیم و تربیه، معضلۀ چادری و حجاب، خود سوزی و ریشه های آن ، ضعف قدرت دولت در تطبیق قوانین، فقر و غنا به حیث دو قطب ناسالم اجتماع، معضلۀ استقلال اقتصادی زنان و عملکرد محافظه کارانۀ قشر پیشآهنگ که هریک ذیلاً با اختصار بررسی میشوند: 

تعلیم و تربیه:

بحث بر نقش تعلیم و تربیه و تأثیرآن برانکشاف ذهنی و فزیکی جامعه دراین مختصر نمی گنجد، ولی بطور کل میتوان گفت که تعلیم و تربیه یک پروسه دوامدار و نهایت حیاتی برای مرد و زن در جامعۀ مدنی امروز محسوب میشود. بی دانشی و حتی کم دانشی در واقعیت معنی خودنا شناسی را میدهد و خود ناشناسی توأم است با عدم رعایت حقوق خود و احترام به حقوق دیگران. درجامعه ای که زور و بی دانشی حاکم باشد، فرورفتن در قعر گمراهی و صدها مصیبت دیگر یک امر مسلم و یک پدیدۀ حتمی است.

بسیاری صاحبنظران در ارتباط با داعیۀ حقوق زنان، براصل تعلیم و تربیه بسیار تأکید میدارند. جای شک نیست که با ارتقای سویۀ فکری و مسلکی زنان، زمینه های تبارز آنها درساحات مختلف سیاسی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم میگردد و درپرتو آن زنان میتوانند نقش بزرگتر را در زندگی فردی و جمعی بازی کنند و به حیث عناصر فعال، قوای حد اقل نیم نفوس جامعه را به حرکت آورند؛ اما این پروسه نمیتواند به تنهائی مؤثر واقع شود، بدون آنکه تعلیم و تربیه در عین زمان و حتی بیشتراز آن شامل حال مردان نگردد. دریک جامعۀ مردسالار که عنعنه و محافظه کاری درعمق آن خانه کرده و به اساس آن زن در کنج خانه اسیر و قاطعانه تابع دستور مرد میباشد، امکان تحرک و تبارز زنان در قدم اول مربوط به سست شدن بنیاد مردسالاری و بیرون شدن تدریجی مردان از محصورۀ عنعنه گرائی است که آنها برای حفظ این امتیاز دیرینه کوشیده اند تا به آن مشروعیت دینی و مذهبی دهند. متأسفانه روش سیاسی اکثر شاهان افغان در قرون گذشته مبتنی برحمایت اصل مردسالاری بوده و آنها برای تحکیم پایه های قدرت خود از اصل «سلطان سایۀ خدا در روی زمین» استفاده کرده اند؛ لذا آنها نیز با اغماض از حقوق زنان و تحت فشار قرار دادن آنها بر سیطره و تحکم مزید مرد ها مهر مشروعیت دینی و مذهبی گذاشته و پایه های مردسالاری را در جامعه افغانی بیش از پیش تقویه کرده اند. بناً هرنوع تلاش یکجانبه برای تبارز زنان درتحت این شرایط با مقاومت جدی مردان محافظه کار و عنعنه گرا مواجه میشود.

آوردن تحول و شکستاندن زنجیرۀ سلطۀ مردسالاری با زور و یا از طریق وضع قوانین و اقدامات دولتی آنهم بصورت فوری و عاجل نتیجۀ بدتر بار می آورد. عکس العمل های شدید دربرابر تحولات عصر امانی شاهد این مدعا است، طوریکه نه تنها موجبات سقوط آن رژیم را فراهم کرد، بلکه راه تحول را نیز برای چند دهه دیگر در کشور بست. توسل بزور و فشا ر در دورۀ کمونیستها عین حالت را پدید آورد و سیاستهای ناعاقبت اندیشانۀ آنها افکار مخالف را به شدت تقویه کرد، چنانکه وضع قیود تنظیمهای افراطی و طالبان برزنان کابل عکس العمل در برابر همان روش ها بود. با استفاده از این تجارب میتوان گفت که:

1 ـ تعلیم و تربیه یک وسیلۀ بسیار مهم و مؤثر درتضعیف ریشه های مردسالاری محسوب میشود، به شرطیکه هم زمان با بلند بردن سطح دانش عمومی و مسلکی زنان، به تعلیم و تربیۀ مردان و تنویر اذهان شان نیز توأم باشد و بخصوص در رابطه به رعایت و احترام حقوق زنان توجه جدی صورت گیرد. تنویر اذهان مردان تنها ازطریق تعلیم و تربیه عمومی درشهرها و مکاتب کافی نیست، باید اینکار خاصتاً در دهات و قرأی کشور بوسیلۀ علمای دینی طبق یک پلان  و پالیسی مشخص و با احتیاط و دقت لازم قدم بقدم صورت گیرد.

2 ـ روشن شدن ذهنیت مردان میتواند زمینه های متعدد و پرتفاهم فامیلی را برای زنان فراهم سازد و دریچه های بسته را به روی آنها باز کند. اینجاست که نهال تعلیم و تربیه عمومی و مسلکی زن میتواند با کیفیت بهتر و کمیت بیشتر بارور شود؛ درغیر آن هرگاه سطح دانش عمومی و مسلکی زن بطور یکجانبه بلند برود و مرد درحال سکون فکری بماند، این نابرابری صدمۀ کلی برهمبستگی و نظم داخلی فامیل و خانواده میرساند. درجامعۀ مرد سالار که جدائی و طلاق چندان معمول نیست و زن راه دیگر ندارد، این بیموازنگی محیط زیست زن را تنگتر و فضای زندگی او را بیشتر مختنق میسازد.

 3 ـ همکاری و تفاهم زنان دراین عملیۀ تدریجی، یک شرط اساسی و مهم موفقیت محسوب میشود. هرگاه زنان بخواهند شب درمیان به حقوق خود آنهم برطبق نمونه ها ومعیار های غربی نایل آیند و فردای آن همه چیز به نفع شان تغییر کند، این یک خواست غیرواقعی و غیرعملی است. زنان آگاه و بادرایت درقدم اول باید بکوشند تا تفاهم مردان را درزمینه شناخت حقوق خویش جلب نمایند و به حمایت آنها موقف خود را در جامعه استحکام بخشند. جدال و کشمکش نتیجۀ منفی دارد و مرد افغان را برموقف مزورانۀ همیشگی او جدی تر میسازد و اورا به عصبیت و خشونت علیه زن می کشاند که عاقبت کار به لت و کوب و حتی قتل و قتال در فامیل منتهی میگردد. این وضع جداً به زیان زن تمام میشود و باید از آن اجتناب گردد.

4 ـ پیدا کردن یک راه حل وسطی بین تجدد و عنعنه به حیث یک مدل عملی و قابل تحمل برای طرفین شرط دیگر موفقیت زنان در راه احقاق حقوق شان محسوب میشود. دراین ارتباط باید به نقش زنان پیشآهنگ جامعه اشاره کرد که لازم است آنها نقش بسیار آگاهانه بازی کنند. رویه و سلوک آنها، طرز لباس، شیوۀ کار در بیرون منزل، معاشرت روزمره با همکاران مرد و زن طوری باشد که یک نمونۀ سالم و به سهولت قابل پذیرش و تائید سائر زنان و مردان جامعه پنداشته شود تا اجتماع مردان به این حقیقت اعتراف کنند که زنان «ناقص العقل»، «عاجزه» و «ضعیفه» نیستند و دربسا امور دست کم از مردان ندارند. از اینطریق ممکن است فضای اعتماد سالم بین مرد و زن و قبول همدیگر به حیث دو موجود ذیحق و برابر ایجاد گردد و مرد این حقیقت را از طی دل بپذیرد.

5 ـ متأسفانه امروز باز گروپهای محافظه کار مذهبی و عنعنه گرایان محلی درصدد اند تا جلو تحول را بگیرند و جامعه را به حال رکود و سکون اجتماعی بشکل قرون وسطی نگهدارند. آنها میخواهند برای اینکار باردیگر اصول دینی و مذهبی را روپوش خواسته های مردسالارانۀ خود سازند. آنها میکوشند تا نظر یک تعداد مردم عادی و بیسواد کشور را ازطریق موعظات دینی بسوی خود جلب دارند و از وجود آنها با تلقین اینکه گویا مکاتب دختران جایگاه «فتنه و فساد» است، احساسات دینی مردم را درجهت سوختاندن و بستن مکاتب تحریک میکنند و دختران را در رفتن به مکتب تهدید می نمایند. ما ناگزیر هستیم همچو اعمال را برای عبور از مرحلۀ سکون بسوی تحول قبول کنیم و دربرابر آن مقاومت مثبت نموده و با تحمل و شیکبائی براه خود بسوی تحول مثبت ادامه دهیم  تا آنها مجبور به انصراف ازاین اعمال گردند. بعضی ها دراین موارد طرفدار استفاده از زور و حتی فشار مسلحانه میباشند؛ گمان میکنم که تحمل، مفاهمه و جلب همکاری مصلحانه مردم و آگاهی دادان سالم در مورد تعلیم و تربیه به آنها نتیجۀ بهترخواهد داشت.

6 ـ آنچه امروز مایۀ امیدواری برای آینده است، همانا اشتیاق مبرم فامیلها و بخصوص جوانان اعم از دختر و پسر و حتی زنان و مردان نیمه سال برای تعلیم و تحصیل میباشد. خلای بزرگ ناشی از تداوم جنگهای  چندین سالۀ داخلی که درساحۀ تعلیم و تربیه به وجود آمده و یک عده زیاد جوانان را از کسب علم و دانش و حتی سواد عمومی محروم ساخته است، به سهولت پر شده نمیتواند. مااکنون در مکاتب کسانی داریم که با سنین بالاتر از 14 و 15 تازه به صنوف ابتدائی راه می یابند و کسانی را داریم که درسن 20 سالگی محروم از سواد خواندن و نوشتن استند. ما اکنون شاهد هستیم که مکاتب کابل در سه نوبت روزانه برای شاگردان سنین مختلف باز میباشند و هنوزهم تقاضای روزافزون مردم را برآورده نمی سازند. این اشتیاق مبرم و تلاش مجدانه مردم برای فراگیری تعلیم و تربیه نه تنها درشهر کابل، بلکه دراطراف و اکناف کشور حتی در دهات و قرأ دور افتاده دلیل آشکار برآنست که اکنون مردم به اهمیت تعلیم و تربیه بخوبی پی برده اند. این احساس شامل حال زنان و دختران نیز است که مایۀ امیدواری بزرگ در آینده میباشد، به شرطیکه اینکار ازطریق یک پالیسی سالم ملی در ساحۀ تعلیم و تربیه پیش برده شود.

متأسفانه امروز عملاً اینکار در جهت معکوس پیش برده میشود. علمای دینی بجای تنویرسالم اذهان، به تعلیم و تربیه افراطیت دینی که حتی در بسا موارد برخلاف اصول اساسی دینی و مذهبی است، به تبلغ پرداخته و حتی در این روزها همه شاهد هستیم که موسسات دینی غیر رسمی همچو «اشرف المدارس» در ولایت قندوز به چنان شیوه ای منحط به زنان جوان افغان موضوعاتی را تدریس میکنند که عواقب خطیر را بهمراه دارد. بازهم با تأسف باید گفت که دولت در این زمینه دچار اغفال بوده ، یا اینکه از همچو موضوعات اطلاع ندارد که عین بی کفایتی دولت و اورگانهای مربوطه است و یا اینکه بعضی عناصر شامل در دولت عمداً از همچو موارد چشم به زیر انداخته و در طی دل به تقویه آن می پردازند که دراین حال میتوان آنرا به مثابۀ یک خیانت ملی واضح پنداشت. (دیده شود مقاله اینجانب تحت عنوان «داعیه ای بنام حقوق زن در کشور، و گزارش بی بی سی تحت عنوان : دختران سیاه پوش… ، منتشرۀ پورتال افغان جرمن آنلاین، مورخ اول مارچ 2014)

7 ـ از مدتیست که تلاش مراجع بین المللی و سازمانهای امدادی خارجی برآنست تا با صرف مبالغ گزاف، شیوۀ زندگی و طرز فکر مردم ما را فوری تغییر دهند و ذهنیت های مدرن غربی را جانشین ارزشهای عنعنوی جامعۀ افغانی سازند. دراین ارتباط باید محتاط بود و به آنها ازطریق استدلال منطقی قناعت داد که ارزش های وارده، ولو بنام دموکراسی و یا حقوق بشر و غیره نمیتوانند فوراً راه خود را دریک جامعۀ عنعنوی باز کنند. اینکار موجب مقاومتهای منفی مردم دربرابر این ارزشها میگردد و نتیجۀ آن بروز برخوردها و افزایش تعداد ناراضی ها بوده که درنهایت موجب به تعویق افتادن مرحلۀ عبوری بسوی تحول میگردد. تجربۀ دورۀ امانی که آرزومند تطبیق فوری معیار ها و ارزشهای نمونه غربی در کشور بود، یک مثال برازنده در زمینه است که باید از آن به حیث یک درس تاریخی استفاده کرد و از تکرار اشتباهات گذشته خودداری نمود، زیرا قبول تحول برای مردم بخصوص در اطراف و اکناف کشور زمان بکار دارد. بزعم قول معروف: «اول باید کله های مردم را تبدیل کرد، بعد کلاه های شانرا».

معضلۀ چادری و حجاب :

چادری و پوشیدن اجباری آن برای زنان کابل تاریخ طولانی ندارد و شامل عنعنۀ قدیمی نمیگردد. پوشیدن «چادری دولاق» و بعداً تحول آن به چادری های نوع بعدی اساساً با ورود قوای انگلیسی در افغانستان پس از جنگ اول افغان انگلیس و قیام بزرگ مردمی در کابل (نوامبر 1841) که شهر مقرون به «فتنه و فساد» گردیده بود، به اساس صدور فتاوی علمای دینی برزنان کابل واجب اعلام شد. انگلیسها نیز از این فتوا بنا بر منافع استخباراتی و نظامی خود حمایت کردند. از آن تاریخ به بعد تازمانیکه قوای انگلیسی درشهر بود، پوشیدن چادری دولاق یک امر جبری برای زنان شهر محسوب میشد. وقتی انگلیسها کشور را ترک کردند، این وضع به حیث یک شیوۀ تقلیدی ادامه پیدا کرد و شاهان افغان نیز به منظور دینی جلوه دادن ماهیت سلطنت خود و جلب حمایت گروپهای محافظه کار مذهبی براین قیود که محض محصول حالت اضطرار بود، تأکید کردند و حتی قیود بیشتر را برآن وضع نمودند. از آن تاریخ تا امروز چادری به حیث یک مشخصۀ شهری بودن درکابل باقی ماند که پوشیدن آن گاهی بطور اجباری برای همه زنان و گاهی هم بطور اختیاری معمول گردید.

از آنجائیکه همیشه مود و فیشن شهری آنهم از پایتخت کشور به شهرها و بتدریج دردهات نفوذ میکند، خاصتاً وقتیکه به این مود وجه دینی و مذهبی داده شود، لذا پوشیدن چادری در سالهای اخیر به حیث یک مود شهری با وجه دینی راه خود را به شهرهای دیگر افغانستان و از آنجا به دهات و قرأ کشور باز کرد. همین حالا نه تنها درشهر کابل، بلکه در دیگر شهرها و دهات نیز یک نوع اختلاط عنعنه و تجدد به دو شکل متفاوت مشاهده میشود: درشهر عده ای از زنان با چادری و عده ای بدون آن با پوشیدن یک چادر و لباس دراز دربیرون ظاهر میشوند، اما دردهات که چادری علامۀ تجدد است، تعداد ی از زنان با مود جدید یعنی چادری از خانه بیرون میروند، درحالیکه تعداد دیگر مثل سابق با همان لباس محلی و عنعنوی خود مصروف کار و بار زندگی درداخل و خارج  خانه میباشند. نکتۀ دلچسپ آنست که هرقدر روابط شهر و ده نزدیک شود، به همان اندازه مود کهنۀ شهری به حیث مود جدید درشهرهای کوچک و دهات راه خود را باز میکند و با این ترتیب تعداد زنان چادری پوش درشهرهای کوچک و دهات روبه افزایش می گذارند.

اکنون که بعد از سقوط طالبان پوشیدن چادری برای زنان بیک موضوع اختیاری تبدیل شده است، دیده میشود که عده ای زیاد زنان درشهر کابل هنوزهم چادری را ترک نکرده و نظر به دلایل متعدد آنرا وسیلۀ آرامش و مصئونیت شخصی خود می شمارند. دراینجا میخواهم به بعضی دلایل عمده این موضوع اشاره کنم:

1 ـ از آنجائیکه مسئلۀ امنیت هنوزهم درشهر کاملاً حل نشده و احتمال تجاوز های جنسی، اختطاف و اذیت زنان حتی بوسیلۀ قوای امنیتی وجود دارد، زنان پوشیدن چادری را یک وسیلۀ مهم برای مصئونیت شخصی خود دانسته و با پنهان کردن تمام بدن در زیر چادری خود را ازچشم مردان متجاوز مصئون میدارند.

2 ـ بعضی از زنان نسبت مشکلات اقتصادی نمیتوانند با سرو صورت منظم ازخانه بیرون شوند. آنها احساس خجلت میکنند از اینکه اگر به اصطلاح «سیال و شریک» انها را با لباس نامرتب و معمولی و یا حالت پریشان دربازار ببینند، لذا چادری وسیلۀ اختفای همین حالت است و زنان حاضر اند باقبول مشکل بازهم به چادری پناه ببرند. همچنان چادری وسیلۀ پنهان کردن هویت زنان است، مخصوصاً که اکنون دراثر فقر مزید و یا مجبوریت دوامدار عده ای از زنان به گداهای مسلکی مبدل شده اند. دراینجا چادری هویت آنها را مخفی کرده و کسی نمیتواند آنها را از زیر چادری بشناسد.

3 ـ یکعده زنان که چندین سال قبل از دهات به کابل مهاجرت کردند، نمیوانستند فوری بدون حجاب از خانه بیرون شوند و چادر بزرگ و لباس روستائی شان درشهر، آنها را غریبه جلوه میداد، لذا انها با ورود به شهر از چادری استفاده نمودند و اکنون با آن عادت کرده اند و نمی خواهند آنرا ترک کنند. به گفتۀ یک از این خانم ها که او خود را بدون چادری در بیرون کاملاً برهنه احساس میکند.

4 ـ فشار شوهران و بزرگان فامیل، پدر و برادران یک عامل دیگر پوشیدن چادری برای یکعده زنان است. تعصب روستائی مردان که نباید مردم بیگانه صورت زنان شانرا ببینند و حتی اسم آنها را بدانند، درشهر که همه بیگانه اند، این تعصب بیشتر مصداق عمل پیدا کرده و با ذهنیت عنعنوی و مذهبی همراه شده است.

بادلایل فوق اگر درشهر هنوزهم تعدادی زیاد زنان با چادری دیده میشوند، جای تشویش و نگرانی نیست. من شخصاً عده ای زیاد زنان را درشهر کابل دیدم که در راه عام روی شان با چادری پوشیده بود، اما وقتی داخل یک مغازه یا فروشگاه می شدند، بدون هراس و بی اعتنا به مردان روبند چادری را بالا میزدند و آزادانه به گردش و یا صحبت با مردان فروشنده می پرداختند. این حالت میرساند که بسیار ی زنان به دلیل یک تعداد ضرورتهای احتمالاً زودگذر به چادری پناه میبرند. همچنان مثالهای زیاد وجود دارند که زنان کارمند دفاتر و یا معلمه های مکاتب شهر با چادری تامحل کار می آیند و بعد چادری را دور کرده با یک چادر دربین همکاران مختلط زن و مرد به کار ادامه میدهند. بسیاری از دختران جوان که از نقاط دورتر شهر به مکتب می آیند، چادری را ازخانه تا مکتب استفاده میکنند، درحالیکه از روبرو شدن با مردان کارمند در مکتب باکی ندارند. یقیین است که روزبروز تعداد زنان بدون چادری با تأمین امنیت بیشتر و بیشتر میگردند، ولی باآنهم این منظر دوگونه که بیانگر کشمکش بین عنعنه و تجدد است، تا مدتهای زیاد همچنان باقی خواهد ماند و این مسئله را مرور زمان به تدریج حل خواهد کرد و نباید از دیدن آن ناراحت شد و برای رفع آن از فشار کار گرفت.

(موضوعات دیگر در ادامه بطور مسلسل تقدیم میشود)

مقالات مرتبط

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

سال انتشار: سوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

سال انتشار: دوم سپتمبر 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

سال انتشار: 31 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 30 آگست 2021
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

سال انتشار: 25 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

سال انتشار: 24 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

سال انتشار: 22 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

سال انتشار: 21 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

سال انتشار: 13 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

سال انتشار: 12 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

سال انتشار: 11 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

سال انتشار: 10 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

سال انتشار: 9 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)

سال انتشار: 8 سپتمبر 2019
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش ششم)

سال انتشار: 5 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش پنجم)

سال انتشار: 4 دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش چهارم)

سال انتشار: اول دسمبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش سوم)

سال انتشار: 30 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

مختصری دربارۀ تاریخچه لویه جرگه ها در افغانستان (بخش دوم)

سال انتشار: 28 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem

اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)

سال انتشار: 18 نوامبر2017
The signature of Dr. Sayed Abdullah Kazem
A portrait image of Dr. Sayed Abdullah Kazem

داکتر سیدعبدالله کاظم

داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل  درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.

بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده  شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون  به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.