مکثی کوتاه برنوشتۀ آقای بصیر دهزاد
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
نوشتۀ آقای دهزاد تحت عنوان «تذکری چند دربارۀ لیست کشته شدگان 1978 و 1979» قابل تأمل و درخور توجه است که به حیث یک«فعال حقوق پناهندگان افغان درهالند» از مسائلی یادآور می شوند که بعضی نکات آن ایجاب توضیح مزید را میکند. امید است جناب ایشان لطف فرموده به برخی از این موضوعات روشنی بیشتر اندازند تا خواننده از عمق مسائل آگاه شود:
1 ـ ایشان مدعی شده اند که: «تعدادی از قربانیان سیاست های تبعیضی 1 ـ اف درهمین سالهای 1978 ـ 1979 چه در ادارات تحقیق و چه در زندان ها شکنجه شده و ماه ها بدون تعیین سرنوشت و یک پروسه غیر عدالت مندانه بسربرده اند و اکنون یکبار دیگر با سیات تبعیضی دستگاه های هالندی خورد و خمیر می گردند…». اکنون سؤال میشود که آیا مقامات هالندی افغانهای متهم را مورد شکنجه قرار داده است و آنهم به چه اشکال؟ اینکه چرا دستگاه های هالندی «سیاست تبعیضی» را درارتباط با بعضی از افغانها درپیش گرفته اند، انگیزه و علل آن چه خواهد بود؟
2 ـ آقای دهزاد نوشته اند که: «توقع ما از پروژه عدالت انتقالی و پولیس دستگاه های ذیربط هالندی در این پروژه مشترک شان این خواهد بود که پروسه های حقوقی نباید تحت تأثیر دیدگاه های سیاسی و هنوز تحت جو سیاست جنگ سرد و تضاد های عمیق ایدیالوژیک سال های دهۀ 50 و ادامۀ خشن آن در سالهای بعدی در افغانستان، قرار داده شود و به عوض یک پروسۀ عدالتمندانه، صرفاً عقده مندی ها عدالت را بحیث ابزار گروهی قرار دهد».
با آنکه متن فوق را چند بارخواندم، ولی مقصد را چندان نفهمیدم. ممکن است آقای دهزاد لطف فرموده درزمینه توضیح بیشتر بدهند تا خواننده «کُند ذهن» مثل من به اصل مطلب برسد.
3 ـ با دهزاد صاحب کاملاً موافق هستم که : «جرم در برابر انسان است، نه تفاوت بین این انسان و آن انسان» واینکه گفته اند که: «دریک بررسی برمبنای حقوق بشر و جرایم ضد بشری باید آن جرایم که ازطرف نیروهای در جنگ مستقیم و غیرمستقیم برضد دولت وقت مرتکب جرایم شدید جنگی شده اند، نیز قابل بررسی و محاسبه باشند»، یقییناً هرگاه اسناد و شواهدی در زمینه ارائه شوند، موضوع نیز قابل تعقیب و پرسش میباشد. مسلم است که لیست منتشره نباید اول و آخرکار باشد و اما انتشار این لیست با وجود نواقص میتواند سرآغاز یک پروسه دوامدار باشد که قدم بقدم شامل حال همه جنایات بعدی در طول سه دهۀ گذشته گردد. با این امید اکنون وظیفۀ هر افغان است تا در این راه همکاری نماید و صادقانه شهامت ابراز حقایق را داشته باشد.
4 ـ جای شک نیست که لیست منتشره قسمتی از لیست 12هزار نفری سال 1979 میباشد، ولی اینکه چرا قسمت دیگر آن به نشر نرسیده است، میتوان از مراجع هالندی پرسید و درباره چگونگی دسترسی به آن خواهان معلومات بیشتر گردید. به نظرمن دریافت این لیست از نزد گویا یک خانم 93 ساله که پروفیسور آرماکورا به او آنرا داده باشد، چندان قرین به واقعیت معلوم نمیشود. احتمال دارد این لیست غیر مستقیم توسط عناصرپرچمی که بعد از امین به قدرت رسیده اند، دراختیار مرجع هالندی قرار داده باشد.امید است دهزاد صاحب درصورت امکان معلومات بیشتر در زمینه ارائه دارند.
گمان نمیرود که مقامات هالندی درصورت دستیابی به لیست 12 هزار نفری در صدد کوتاه ساختن لیست برآمده باشند. برعکس اگر لیست مکمل را در اختیار میداشتند، حتماً به نشر آن اقدام میکردند و با اینکار به ارزش بیشتر تحقیق خود می افزودند.
5 ـ تاجائیکه با نام بسیاری از شهدای واقعه چنداول آشنائی دارم، اسم اغلب شانرا در اخیر لیست یافتم و نیز دو روز قبل محفل بزرگ اتحاف دعا و بزرگداشت از جانب برادران اهل تشیع ما در شمال کالیفورنیا دائر گردیده بود که ضمن نمایش عکس های شهدا از نام کسانیکه در آن واقعه جام شهادت نوشیده بودند، یادآوری شد.
6 ـ بازداشت و کشتار یکعده طرفداران به گفتۀ آقای دهزاد«شاد روان!!» نورمحمد تره کی اصلاً شامل لیست 12هزار نفری نبود و یادآوری از آن نیز دراین لیست مطرح نمی شد، زیرا تاریخ ختم لیست همانا پایان دوره تره کی بوده است.
7 ـ آنچه دراین لیست بنام «اشرافی» تذکر رفته است، مقصد وابستگان جناح پرچم بود که رژیم تره کی ـ امین بعد از کنار زدن پرچمی ها از قدرت بطورسیستماتیک و مرموز به محو رده های پایان پرچم بخصوص طبقه جوان آن به شدت مبادرت ورزیدند و تعدادی بسیار کم آنها درج لیست منتشره گردیده اند.
8 ـ دربارۀ مرحوم غلام محمد فرهاد باید عرض کنم که وقتی ما در اثر عفو نام نهاد عمومی در ماه جنوری 1979 از زندان پلچرخی رها شدیم، درهمان روز همه زندانیان بلاک اول سیاسی را به بلاک دوم بردند. من وقتی مرحوم پاپا فرهاد را با همان کلاه شاپوی فرسوده و پطلون و لباس ژولیده درصف رها شدگان دیدم، نزد شان رفتم و عرض سلام کردم. ایشان به سلام من نخست توجه نفرمودند، وقتی خود را معرفی کردم، فوراً ازاحوال پدرم که دوست قدیمی او بود، جویا شد. بهرحال همه باهم همان روز زندان را ترک کردیم و به اصطلاح آزاد شدیم. بعدها هنگامیکه در مهاجرت بودم از وفات ایشان البته به مرگ طبیعی اطلاع حاصل کردم.
ازاین معلوم میشود که جناب دهزاد صاحب در پلچرخی در بلاک اول و دوم زندانی نبوده اند، درغیر آن در بلاک اول این کمینه با ایشان معرفت پیدا میکرد و در بلاک دوم خود شخصاً میتوانستند جناب فرهاد صاحب را ببینند. دربلاک اول مرحوم قدرت الله حداد، برادر مرحوم پاپا به ما زندانی بودند.
9 ـ نام کسانیکه بعد از سقوط امین کشته و یا به زندان پلچرخی آورده شدند، همه در رسانه ها به نشر رسیده است. باید علاوه کرد که ماهنوز در زندان بودیم که فردای سقوط امین عده ای از شخصیت های طرفدار او را به وسیله موترهای زرهدار نظامی به بلاک اول پلچرخی آوردند و دهلیز شرقی منزل اول را فوری تخلیه و همه را دراطاقهای آن دهلیز جابجا کردند و تا وقتی ما آنجا بودیم، به آنها اجازه بیرون شدن از اطاقها داده نشد.
10 ـ از اقدام آقای دهزاد مبنی بر تشکیل یک کمیته خاص به مقصد جمع آوری متباقی نام های قربانیان آن سالها و حتی بعد از آن جداً حمایت میکنم و آنرا یک کار مهم میدانم و نیز از فامیلهای محترم که عزیزان شانرا چه در آن حوادث و چه بعد از آن از دست داده اند، التماس میدارم که با رسانه ها و مراجع جمع آوری معلومات به تماس شوند و اطلاعات لازم را در اختیار آنها قرار دهند تا بدینوسیله قدم های اول درراستای تحقق عدالت انتقالی در کشور گذاشته شود.
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.