چرا مردم با حضور گسترده بسوی صندوقهای رأی شتافتند؟
نویسنده: داکتر سید عبدالله کاظم
هنگامیکه صبح زود روز 16 حمل در کشور انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی آغاز گردید، دراین سوی دنیا تاریکی شب در حال حلول بود. از نیمه های شب به وقت غرب امریکا تا دم صبح با اشتیاق بسیارجلو کمپیوترم نشسته بودم و گزارشات جریان رأیدهی مردم خود را در صفحات مختلف انتر نتی می خواندم و پیهم در ظرف هر چند دقیقه اخبار و عکس های از مناظر پرتجمع مردم را می دیدم که توسط آژانس های مهم خبری بین المللی و صفحات فیسبوک توسط اشخاص انفرادی پخش میگردید و برای من مهاجر دور افتاده از وطن نوید یک روز بزرگ را میداد و از تماشای حضور گستردۀ مردم با شهامت کشورم که درجهت تغییر فضای سیاسی نه از تهدید دشمن هراس داشتند و نه از سردی و باران شدید، و ساعت ها با شکیبائی بی نظیر در صف های طولانی انتظارمی کشیدند تا رأی خود را برای کاندید مورد نظر خود بریزند، برخود می بالیدم. این رویداد برایم واقعاً به مثابه یک رؤیا بود که آنرا در بیداری میدیدم.
افتخار میکنم به مردم مصمم و با ارادۀ خود اعم از زن و مرد و پیر و جوان، به نیروهای امنیتی شجاع خود، به رسانه های ملی و وطنخواه خود، به جوانان پیشتاز و آگاه خود و به کارمندان فعال امورانتخابات. من همان صبح زود پیام تبریکات خود را با نوشتن چند سطر و ارسال دو عکس بی مثال از صف های گسترده مردم در آن روز از طریق پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به مردم با شهامت خود ارسال داشتم. اینک با استفاده از فرصت یک بار دیگر این موفقیت را به همه هموطنان عزیز صمیمانه تبریک و تهنیت می گویم و امیدورام که این طلیعۀ تاریخی با نتایج دلخواه مردم و مبرا از مداخله و دستبازی در شمارش و اعلام نتایج انتخابات منتهی شود تا نهال دموکراسی ریشه گیرد وازثمرۀ آن نه تنها مردم در این دوره، بلکه نسل های بعدی نیز مستفید گردند و درسی باشد برای فردا ها دور و نزدیک.
با این امیدواری از خود می پرسم که انگیزۀ اصلی حضور گسترده مردم در آن روز بارانی و سرد و توأم با تهدید های جدی مخالفان مسلح چه بود که مردم با قبول خطر جانی بسوی صندوقهای رأی شتافتند؟
بعضی از آگاهان بیداری و بلند رفتن شعور سیاسی مردم را یکی از انگیزه های عمده دراین راستا می شمارند و برخی دیگر آنرا پیام دندان شکن به مخالفان مسلح میدانند که مردم با حضور وسیع خود به دشمنان صلح و آرامش درکشور نشان دادند که ازهیچ تهدید و تخویف آنها در هراس نیستند و میخواهند جسورانه بسوی فردای بهتر باهم یکجا و متحد گام نهند.
جای شک نیست که دو انگیزۀ فوق بطور کل درسرازیرشدن سیل آسا و غیر قابل پیشبینی مردم بسوی حوزه های رأیدهی نقش عمده داشت، ولی در جوار آن و شاید مهمتر ازهمه دلیل دیگری نزد اقشار مختلف مردم موجود بود که تاحال کمتر کسی به آن اشاره کرده است. این دلیل را میتوان محصول رویدادهای دانست که بالاخص طی شش ماه گذشته توجه مردم را به عملکرد ها و اقدامات سوال برانگیز راس هرم قدرت معطوف کرد. مردم دیدند که رئیس جمهورکشور با گروپ خاص خود به ذرایع و نیرنگ های مختلف می کوشد تا به نحوی در قدرت باقی بماند و این درامه را با گذشت هر روز به یک شکل خاص رو ی صحنه می آورد که هم مردم و هم جامعۀ جهانی از این بازیگریهای ماهرانه او در شگفت و حیرت فرو رفته و هرگز نمیدانند که آینده به کجا خواهد رفت. مردم در داخل کشور ازنظر روانی دچار یک سردرگمی شده به فردای نامطمئن خود غرق در اندیشه اند و از خود می پرسند که آیا ادامه بازی های رئیس جمهورباز منتج به تکرارهمان صحنه های خونبار دهه نود قرن گذشته نخواهد شد و اگر چنین اوضاع بار دیگر در کشور حاکم گردد، آیا راه نجات وجود خواهد داشت و آیا جامعۀ جهانی بازهم به کمک ما خواهد رسید؟
سراسیمگی مردم از اوضاع آینده همه را متوجه ساخت تا قبل از وقوع حادثه باید جلوآنرا گرفت و نباید گذاشت که باز همان «آش و همان کاسه» باشد و بار دیگر همان روند دوازده ساله به شکل دیگر ادامه یابد. مردم ازکارکرد های رئیس جمهور و گروپ مافیائی او به ستوه آمده اند و میخواهند اگر تغییری بزرگی را به وجود آورده نمی توانند، اقلاً با حضور وسیع خود این پیام را به رئیس جمهور بدهند که دیگر از نیرنگ ها، از تلون مزاجی ها، ازسخنرانی های ناموزون، ازبهانه تراشی ها و از ناعاقبت اندیشی های اوخسته شده اند و خواهان یک تغییر نسبی و یک چهره ای نوهستند، ولو که آن چهره مظهر آرزوها و آمال کلی شان نباشد.
شاید پرسیده شود که رئیس جمهور کرزی در این شش ماه اخیر چه نیرنگ ها را درپیش گرفته تا در آینده به حیث «شریک السلطنه» در صحنۀ سیاسی کشور نقش بازی کند؟ برای پاسخ دهی به این سؤال توجه را به نکات دیل جلب میدارم:
1 ـ رئیس جمهوردرمدت یک سال سه هیئت را موظف بررسی مسوده موافقتنامه امنیتی با امریکا ساخت و در مرحلۀ اخیر همه متن را خود مرور کرد و گفت که موافقتنامه از جانب دولت آماده گردیده و به مقصد نظرخواهی به جرگه مشورتی سپرده میشود و به نظر جرگه احترام می گذارد، اما وقتی جرگه مشورتی برآن مهر تائید گذاشت و از رئیس جمهور خواست تا آنرا امضا و برای طی مراحل بعدی به شورا بفرستد، رئیس جمهور با بهانه های ناموجه از امضای آن تا اکنون خود داری کرده است.
به جواب این سؤال که چرا رئیس جمهور اینکار را کرده است، گفته میشود که او میخواست تا با وارد کردن فشار بر امریکا کاندید دلخواه خود را با حمایت آن کشور در انتخابات بعدی به قدرت برساند و با این وسیله به تمدید غیرمستقیم قدرت خود بپردازد. وقتی امریکا از قبول این شرط طفره رفت، رئیس جمهور با شدت لحن که درتاریخ دپلوماسی کشور نظیر نداشت، روابط را با امریکا تا سرحد انجماد کشانید. این روش رئیس جمهور مخالفان مسلح دولت را تشجیع کرد و دست همسایگان مغرض را در بی ثباتی کشور بیش از پیش درازتر ساخت. برعلاوه حالت نا مطمئن اقتصادی را در کشور به وجود آورد که دراثر آن فرار سرمایه، بیعلاقگی به سرمایه گذاری، کم شدن پایه رشد اقتصادی، افزایش بیکاری، پایان آمدن قیمت جایدادها و غیره روحیه مردم را سریعاً بطرف منفی سوق داد و دراذهان عامه موجب بروزخطربحران اقتصادی در کشور گردید، لذا اکثریت مردم بر رئیس جمهور بی اعتماد شدند و خواستند با حضور وسیع در انتخابات زمینۀ تغییر را فراهم سازند.
2 ـ وقتی رئیس جمهور از حمایت امریکا در مورد کاندید مورد نظرش مایوس شد، دست به بازیهای زیرکانه در داخل زد تا از تعداد کاندید ها ی ریاست جمهوری بکاهد؛ عده ای را توظیف کرد که شماری از کاندید ها را راضی سازد تا به نفع کاندید مورد نظر او از صحنه خارج شوند. اینکار نیز چندان نتیجه نداد، چنانچه گل آقا شیرزی یک کاندید ریاست جمهوری گفت که یکباربه این «انتحار سیاسی» در 2009 دست زده و فریب خورده، بار دیگر هرگز با کسانیکه به وعده وفا نمیکنند، معامله نخواهد کرد؛ هدایت امین ارسلا نیز با گل آقا شیرزی پیوست. تنها کسیکه فریب خورد و چانس های آینده خود را برباد داد، نادرنعیم بود. قیوم کرزی به هرحال بازیچه ای بیش نبود و کاندید شدنش در همان اول روی همین هدف بود تا به نحوی آرای قومی را به وسیلۀ برادران خود نخست به خود جلب کند و بعد آنرا به کاندید مورد نظر خانوادگی خود تحویل دهد.
3 ـ رئیس جمهور با آنکه در زبان استفاده از نفوذ مقامات دولتی در حمایت از یک کاندید و استفاده از وسائل دولتی را جداً ممنوع اعلام کرد، ولی در عمل برعکس با مهارت داخل اقدام شد، چنانکه رئیس کمسیون مستقل شکایات انتخاباتی صریحاً از رئیس جمهور خواست اشخاص معلوم الحال حکومتی را که به نفع یک کاندید خاص فعالیت میکنند، از کار برطرف کند. رئیس جمهور به این تقاضا توجه نکرد. اینکار از نظر مردم پنهان نماند و موجب موقف گیری مردم در برابر آن گردید.
4 ـ از هیچکس پوشیده نیست که داکتر زلمی رسول کاندید مورد نظر رئیس جمهور بوده است، چنانکه رئیس جمهور چند ماه قبل در یک سفر رسمی بیکی از کشورهای آسیای مرکزی علناً به این موضوع اشاره کرد و از آن به بعد متواتر در این راه به فعالیت های زیر پرده ادامه داد. بدون تردید میتوان گفت که داکتر زلمی رسول از نظر شخصی انسان شریف، پاک ، آرام، متین و دستش به خون ملت آلوده نبوده واز مقام در طول سیزده سال استفاده های سوء نکرده است، ولی موصوف از جرأت لازم، از کفایت اداری وعاملیت در کار و وظیفه طوریکه معلوم است، بی نصیب میباشد. او در حقیقت در این سیزده سال به جز دنبال کرزی رفتن، ازخود ابتکارقابل ذکر تبارز نداده تا مورد توجه مردم قرار گیرد. علاوتاً او نه حمایت وسیع قومی دارد، نه پول فراوان و نه منسوب به یکی از جریان های خاص سیاسی ـ مذهبی است که به کمک آن بتواند در مبارزات انتخاباتی به کسب آرای لازم فایق آید. آنچه او را سر زبانها انداخت و درردیف سه کاندید پیشتازجاگزین ساخت، واضحاً حمایت رئیس جمهور و تیم او بود. رئیس جمهور متیقن است که اگر بتواند داکتر زلمی رسول را به ریاست جمهوری برساند، هدف تداوم قدرت به نحوی برآورده میشود و همانطوریکه در جوار ارگ برای اقامت خود قصری ساخته است، درامور رسمی نیز به حیث «شریک السلطنه» بقدرت باقی خواهد ماند. واضح است وقتی مردم متوجه این نوع تلاشهای زیر پرده رئیس جمهور میشوند، میخواهند با حضور گسترده درانتخابات در برابرآن موقف گیرند. با تأسف که قربانی این بازی یک شخصیت وارسته، ولی ضعیف یعنی داکتر رسول گردیده است.
5 ـ مردم به سرو چشم مشاهده کردند که رئیس جمهور کرزی با خطاب یک عده طالبان به حیث «برادران» بازی خطرناکی را در پیش گرفته است و اینکار نه تنها به صلح و ثبات نمی انجامد، بلکه طالبان را در مخالفتهای مسلحانه شان بیش از پیش تقویه و تشجیع میکند. کسانیکه هرروز با بمب های انتحاری و ماین های کنار جاده و حملات بر پوسته های نظامی و امنیتی فرزندان افغان را اعم از زن و مرد و پیرو جوان و طفل معصوم می کشند و کشور را به نا امنی مواجه کرده اند، چگونه میتوان آنها را برادر خطاب کرد. مردم از این نوع سیاست بازیهای بی نتیجه نگران و متأثر اند و میخواهند با آوردن تغییر در هرم قدرت، تغییر در این زمینه را نیز به وجود آورند.
6 ـ هنگامیکه روسیه کوشید با راه اندازی یک ریفراندم فرمایشی «کریمیا» را از اوکراین جدا و به خود ملحق سازد و تمام کشور های جهان این اقدام روسیه را مغایر بر اصول بین المللی دانسته و آنرا محکوم کردند، رئیس جمهور کرزی پس از وینزویلا و سوریه سومین کشوری بود که از موقف روسیه حمایت کرد. اینکار ناعاقبت اندیشانه به مثابه تائید و حمایت ازیک خطر جدی برای آینده است که روسیه بخواهد با راه اندازی همچو ریفراندم های فرمایشی چنین وضع را درساحات مورد علاقه خود به راه اندازد و یا کشورهای تحت نفوذ خود را در اجرای همچو اقدامات تشویق کند که البته این خطر به نحوی در کشور ما نیز بعید از امکان نخواهد بود. مردم متوجه این خطر شده و با نارضایتی از این عملکرد رئیس جمهور خواستند در انتخابات به مقصد تغییر مشارکت گسترده داشته باشند.
7 ـ دراین روزها وزیر خارجه افغانستان اعلام کرد که موافقتنامه امنیتی با امریکا قبل از انتقال قدرت امضا خواهد شد. این گفتار وزیر خارجه همه را به تعجب واداشته که رئیس جمهور بعد از این همه هیاهو دفعتاً حاضر به امضای آن سند میگردد؟ آیا در قبال این گفته بازی دیگری در پیش است تا درصورت رفتن انتخابات به دور دوم، رئیس جمهوراز«کِرده» پشیمان و برای حفظ موقف خود در آینده به نحوی به دلجوئی امریکا بپردازد، به این زعم که اگر میدان را باخته است ، حریف را از دست ندهد.
نکات فوق از جمله دلائلی اند که بیانگر بی اعتمادی مردم به اجرأت رئیس جمهور کرزی شده و مردم نمی خواستند تا بار دیگر قدرت را در مدار نفوذ او در آینده قرار دهند. لذا آنها بصورت منفردانه و جمعی بسوی حوزه های انتخاباتی شتافتند تا با انتخاب رئیس جمهور جدید، خط بطلان برکارکردهای اقلاً شش ماهه اخیر رئیس جمهورموجود بگذارند.
می گویند: «روزیکه شخص به قدرت عروج میکند، روز نزول از قدرت را نباید از یاد ببرد». این درسی است که باید هر صاحب قدرت به آن روز فکر کند و به میراثی بیاندیشد که از خود بجا می گذارد. ما امروز میتوانیم به کسانی القاب بلند و بالا بدهیم، اما تاریخ اگر آنرا تائید نکند، این القاب جائی را نمیگیرد و مثل یخ در گرما ذوب میشود. کسیکه دراین انتخابات پیروز میشود و در مقام رفیع ریاست جمهوری کشور قرار میگیرد، باید از این درس ها بیاموزد و با سرنوشت مردم و کشور طوری بازی نکند که مورد بی اعتمادی مردم قرار گیرد و مثل مرغ زیرک در دو دام افتد. صداقت و راستکاری درجوار عدالت و انصاف یکی از مشخصه های مهم زعامت محسوب میشود.
اکنون که کشور بار دیگر از یک امتحان بزرگ موفق بدر آمده و نزد جهان مقام از دست رفتۀ خود را باز ستانیده است، کوشش گردد تا این آزمون با مدارا و خویشتن داری به پیش برده شود و نباید گذاشت که بار دیگر این دست آورد مهم را دشمنان ما در هر چهره و به هرنام که استند، به بیراهه بکشانند. جای شک نیست که کمبودها، نارسائی ها ، تخلفات و تخطی ها در این انتخابات صورت گرفته است که به مقایسه دوره های قبل کمتر خواهد بود، ولی کوشش بعمل آید تا از چیزهای کوچک، هنگامه های بزرگ برپا نشود و مشروعیت انتخابات زیر سؤال نرود که البته اینکار به مثابۀ تیشه زدن به پای خود خواهد بود. دست های دشمنان در چاق کردن آوازه ها و تحریک این و آن بسیار دراز و فعال اند و میخواهند ما را از مسیرمثبت انتخابات بطرف منفی بکشانند و تولید هرج و مرج کنند تا بدانوسیله از آمدن امن و ثبات در کشور جلوگیری نمایند و نان خود را در آتش ما بپزند. ما باید هوشیار باشیم و منافع کلی کشور خود را درمجموع مقدمتر از شکوه و شکایت ها بدانیم. امید است کمسیون مستقل انتخابات و کمسیون مستقل شکایات، همانطوریکه از نام شان پیدا است، مستقل و با قضاوت سالم عمل کنند تا نمونه ای خوب و سرمشق پرباربرای نسلهای بعدی باشند و من الله التوفیق
مقالات مرتبط
امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت چهارم و آخر )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت سوم )

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت دوم)

امریکا بار دیگر اشتباه بزرگ را در افغانستان تکرار کرد! (قسمت اول)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دهم و آخر)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت نهم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هشتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت هفتم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد!

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت پنجم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت چهارم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت سوم)

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت دوم

استرداد استقلال کامل افغانستان یک واقعیت مسلم تاریخی است که نمیتوان از آن انکار کرد! (قسمت اول)






اقتصاد جنگ و بحران پولی و مالی افغانستان از کودتای ثور تا سقوط طالبان - (بخش هشتم و آخر)


داکتر سیدعبدالله کاظم
داکتر سیدعبدالله کاظم درماه جدی 1320 شمسی (جنوری 1942) در چارباغ ـ شهرکابل در یک خانواده سرشناس چشم به جهان گشود، بعد از فراغت از لیسه حبیبیه و پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل درسال 1963 شامل کدر تدریسی آن پوهنحی گردید. در سال 1971 پس از اخذ درجه دوکتورا در«رشته اقتصاد و علوم اجتماعی» از اطریش (ویانا) به کشور عودت کرد و به حیث استاد در پوهنحی اقتصاد پوهنتون کابل مجدداً شروع به تدریس نمود. در سال 1973 به رتبه علمی «پوهندوی» ارتقا کرد ونخست به حیث آمر دیپارتمنت اقتصاد تصدی (رشته صنعت) و سپس از 1974 تا 1978 به حیث رئیس آن پوهنحی ایفای وظیفه کرد.
بعد از کودتای ثور با جمعی از استادان به تشکیل «حزب وحدت ملی افغانستان» پرداخت و متعاقباً با تعدادی از اعضای مؤسس آن حزب توسط حکومت خلقی ـ پرچمی گرفتار و برای مدت 19 ماه در پلچرخی زندانی شد. بعد از رهائی از زندان در اپریل 1980 به حیث آمر بانک ملی افغان به لندن رفت، ولی از اشغال رسمی وظیفه خودداری کرد وپس از دو ماه نخست به جرمنی و بعد به ایالات متحده امریکا پناهنده شد. او ازاواخر 1981 تا اکنون به ایالت کالیفورنیا در شهر «سن هوزه» اقامت دارد.